eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
hafez 39.mp3
3.07M
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
معاشرت پدرم می‌گفت: به هرکه به تو نزدیک می‌شود نزدیک و از هرکه از تو دور می‌شود دور شو. کسی را مجبور نکن به تو علاقه داشته باشد، زیرا حوا فرزندان زیادی زاییده، هرکدام جفا کرد دیگری را انتخاب کن. صل من دنا و تناس من بعدا لا تکرههن علی الهوی احدا قد اکثرت حوا ما ولدت فاذا جفا ولد فخذ ولدا شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاریخ 3 سال اول انقلاب 4.MP3
3.7M
🔰 سلسله جلسات و با موضوع 29 🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جهت روشنگری سیاسی 🎬 جلسه 9️⃣2️⃣ ✳️ ، ( جلسه 4 ) 🎤 از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب
🔵 مزد جانفشانی برای وطن در رژیم پهلوی 💠 علی شهبازی محافظ شاه در خاطرات خود مینویسد: دو ژاندارم در عملیات مقابله با قاچاقچیان تیر خورده و گلوله به پای آنها اصابت میکند، دکتر صفویان آنها را در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار میدهند و بعد از عمل برای آنها داروهای مسکن تجویز میکند، مدتی بعد دکتر صفویان به سرکشی ژاندارم ها می آید و میبیند از شدت درد فریاد میکشند، از پرستار میپرسد مگر به این بیماران داروی مسکن تزریق نکرده اید؟ پرستار در جواب میگوید:ژاندارم ها هر کدام روزانه سه تومان حق دارو دارند، این آمپول هایی که شما دستور تزریق آنها را داده اید دانه ای 250 تومان است و فقط افسران میتوانند از آنها استفاده کنند، با پیگیری های دکتر صفویان معلوم میشود این قانونی است که به تصویب اعلی حضرت محمدرضا شاه رسیده است. 📚منبع:کتاب محافظ شاه/نوشته علی شهبازی (محافظ شاه تا لحظه مرگ)/صفحه204_205 📸 تصویر صفحه کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده.
🔵 عیاشی شاه از جیب مردم ایران 💠 شما یادتون نمیاد ولی عیاشی و ولخرجی از جیب مردم ایران به حدی زیاد بوده که علی دشتی(سفیر و نماینده مجلس در زمان پهلوی) در کتاب خود مینویسد:آیا هیچ پادشاه عاقل و مدبری چنین میکند که برای گذراندن ده_دوازده روز در سال، هزارها میلیون تومان خرج آبادی کیش کند، برای خود و کسانش قصرها بسازد، مهمانخانه ها و عشرتکده ها ترتیب دهد و از پاریس فاحشه و اغذیه وارد کند؟ همین مبلغی که خرج جزیره کیش شده است، اگر سرمایه گذاری میشد تا مملکت از ورود گندم، گوشت، پنیر، تخم مرغ، مرغ و امثال آن بی نیاز گردد و اگر مصرف تامین مسکن، رفاه و آسایش طبقه کم درآمد، بویژه ساکنان جنوب تهران و منظره شرم آور زاغه های سیاه و تاریک میشد پایه های سلطنت و شالوده حکومت به این سهولت متزلزل نمی گردید. 📚 منبع:کتاب عوامل سقوط محمدرضا پهلوی/نوشته علی دشتی(نماینده مجلس و سفیر ایران در زمان دو پهلوی)/گردآورنده: دکتر مهدی ماحوزی/صفحه 167_168
◀️درباره خلیفه دوم 🔹عمر از تیره بنی عدی بود. طایفه مزبور یکی از تیره های قریش بود. عمر برخلاف ابوبکر، از کسانی بود که سالها پس از بعثت رسول خدا (ص)✨ به آن حضرت ایمان آورد. عمر در دوران مدینه، در حوادث و جنگها حضور داشت گرچه تاریخ خاطره ویژه ای از وی به یادگار ندارد. زمانی که دختر او حفصه به 💍عقد رسول خدا (ص) درآمد، رفت و شد وی با رسول خدا (ص) بیشتر شد. گذشت که 👥 عمر و ابوبکر از کسانی بودند که رسول خدا (ص) میان آنان پیوند برادری بست. آنان در تمام دوران حیات رسول خدا (ص) قرین یکدیگر بودند و در جریان تحولات سقیفه همه جا مواضع یکسانی داشتند.👉 👈اصرار عمر در پایدار ساختن خلافت ابوبکر سبب شد تا امام علی (ع) او را متهم کرد که به خاطر آینده خود تلاش می‌کند. این امر برای دیگران نیز قابل درک بود. این ✔️سخن درستی است که، اگر عمر نبود ابوبکر به خلافت نمی رسید. ابوبکر نیز می گفت که بیش از همه عمر را دوست دارد. همین باور ابوبکر بود که او را واداشت تا ضمن "عهدی" عمر را به جانشینی خود "منصوب" کند. او در ضمن صحبت خود گفت: چون از به وجود آمدن فتنه می‌ترسید، عمر را به جانشینی خود گماشت.🔻 ☝️پیش از آنکه ابوبکر، عمر را بر این کار بگمارد، درباره این کار خود، از عبدالرحمان بن عوف مشورت خواست، او با تمجید از وی، عمر را فردی عصبانی خواند. ابوبکر گفت: او در مقایسه با رقیق القلب بودن من چنین می نماید، اگر سر کار بیاید آرام خواهد بود. ✌️طرف دوم مشورت ابوبکر، عثمان بود؛ عثمان درباره عمر گفت: باطن او بهتر از ظاهر اوست. این تمامی مشورت ابوبکر برای نصب عمر است که تواریخ📚 از آن یاد کرده اند. آن هم تنها با عثمان و عبدالرحمان بن عوف چهره های اشرافی قریش❗️. 🔸عثمان که در تمام دوره بیماری ابوبکر ملازم او بود، از طرف وی مکلف به نوشتن عهدنامه جانشینی عمر شد. با نوشتن آغاز عهد، ابوبکر به حالت اغماء رفت و عثمان که تکلیف خود را می دانست تا به آخر عهد را نوشته📝 و نام عمر را در آن درج کرد. ابوبکر پس از به هوش آمدن از وی خواست تا آنچه را نوشته بخواند و او چنین کرد و ابوبکر نوشته او را تایید کرد. 👈با تعیین عمر توسط ابوبکر، اصل "استخلاف" به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی سنی درآمد، در حالی که به تصریح منابع سنی، چنین اقدامی، هیچ گونه پیشینه ای در سیره رسول خدا (ص) نداشته است.❌ 🔰حکومت استخلافی در یکی از دو رکن حکومت موروثی با آن مشترک است. در حکومت موروثی، رکن اول استخلاف و رکن دوم جهات ارثی و خانوادگی است. رکن اول آن در سیره خلیفه نخست صورت شرعی بخود گرفت و این امر زمینه موروثی شدن خلافت را در دوره امویان فراهم کرد. 🖊پس از نوشتن عهد خلافت عمر توسط ابوبکر، عملا عمر به خلافت منصوب شده بود. در این صورت، بیعت🤝 مردم، نمی‌توانست عامل خلیفه شدن عمر باشد. نهایت، اعلام موافقت مردم بود که نبایست آنرا بدین معنا بدانیم که اگر موافقت نمی‌کردند او خلیفه نمی شد، بلکه همانگونه که گذشت، این، نوعی رضایت و اظهار وفاداری در فرمانبرداری از خلیفه بود. ‼️ شگفت آنکه عمر خود بر این باور بود که انتخاب ابوبکر "فلته" و ناگهانی بوده در حالی که حکومت باید با مشورت مومنین باشد، اما اکنون تنها با یک عهدنامه بر سر کار آمد🗞. عمر در حالی که از انتخاب ابوبکر ناخواسته، انتقاد می کرد، درباره نحوه روی کار آمدن خود سخنی نگفت. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص67-70"، رسول جعفریان. ۷۶
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
این مومیایی نفرین شده در سال 1910 فروخته و به خارج مصر قاچاق شد، اما فروشنده ی آن به طرز اسرارآمیزی پیش از آنکه فرصت نقد چِکش را بیابد فوت کرد. این مومیایی مسافر تایتانیک هم بود! https://eitaa.com/zandahlm1357
در دهه 1290 برای مدتی در برخی از مناطق تهران تفکیک جنسیتی برقرار بود؛ بدینگونه که یک سمت خیابان مخصوص عبور مردان و سمت دیگر مخصوص زنان بود و همچنین درشکه‌چی‌هایی که مسافر زن داشتند باید کروک درشکه را بالا می‌کشیدند تا نگاه نامحرم به زنان نیفتند! عجیب‌تر آن‌که دستور این تفکیک جنسیتی را ژنرال وستداهل، رئیس وقت نظمیه تهران داده بود که خود یک سوئدی بود! https://eitaa.com/zandahlm1357
نمايى از بزرگترين كشتى تفريحى جهان ! هزینه ساخت این کشتی حدود ۱.۳۵ میلیارد دلار بوده و طول آن نیز متر است. همینطور خدمه نیز در هارمونی دریاها فعالیت می‌کنند. در هارمونی دریا‌ها اتاق در انواع و کلاس‌های مختلف ساخته شده است و مسافر می‌توانند در آن جا بگیرند. در بین آنها، اتاق‌های کوچک داخلی، اتاق‌های بزرگ و سوییت‌ها دیده می‌شوند. بعضی هایشان بالکن مجازی هم دارند، نمایشگرهایی به طول دو متر هم از سقف تا کف کشیده شده اند که در آن‌ها نمای اقیانوس دیده می‌شود ! https://eitaa.com/zandahlm1357
عجیب ترین تاکسی ژاپن،نینجا تاکسی ! در یوکوهاما ژاپن یک شرکت مسافربری رانندگان نینجا برای تاکسی هایش استخدام کرده و راننده ها با شمشیر و لباس مبدل به استقبال مسافر میروند ! https://eitaa.com/zandahlm1357
قبل و بعد افطار😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مامانش دو دقیقه اون گوشی رو بذار زمین به بچه برس 😐😄 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
عاقا من یک پسر خاله دارم ک پنج سالشه بعد امسال کل خانوادشون روزه میگیرن اینم میگه میخوام روزه بگیرم😐 خلاصه از سحر تااا افطار چیزی نمیخوره کاملا روزه بوده 😂 بعد موقع افطار خالم بهش میگه خوب دیگه بیا روزت رو باز کن 😃 و اماااا 😂 پسر خالم میگه روزم رو بدین تا باز کنم ( طفلک فکر میکرده روزه جایزس ) 😂 هیچی دیگه میزنه زیر گریه ک من روزم رو میخوام😐😂 به هر بدبختی ک بوده بهش غذا میدن 😂 بعد من باهاش صحبت میکردم گفتم حمید روزت رو باز کردی ؟؟😂 میگف : نه روزه‌ی من خیلی سفته باز نمیشه
🔸صابون های مدرسه رو یادتونه؟؟ نوستالژی
قسمت نوزدهم:   صدای آرام عثمان بلند شد:(کمی صبرکن صوفی..)و دو فنجان قهوه ی داغ روی میزِ چوبی گذاشت:(بخورید.. سارا داری میلرزی..) من به لرزیدنهاعادت داشتم...همیشه میلزیدم.. وقتی پدر مست به خانه می آمد... وقتی کمربند به دست مادرم را سیر از کتک میکرد...وقتی دانیال مهربان بود و میبوسیدم...وقتی مسلمان شد... وقتی دیوانه شد...وقتی رفت...پس کی تمام میشد؟؟ حقم از دنیا، سهم چه کسی شد؟؟ صوفی زیبا بود...مشکیِ موهای بلندِ بیرون زده از زیر کلاه بافت و قهوه ای رنگش،چشم را میزد...چشمان سیاهش دلربایی میکرد اما نمی درخشید...چرا چشمانش نور نداشت؟؟  شاید.... صوفی با آرامشی پُرتنش کلاه از سرش برداشت و من سردم شد... فنجان قهوه را لابه لای انگشتانم فشردم...گرمایش زود گم شد...و خدا را شکر که بازیگوشیِ قطرات بارون روی شیشه  بخار گرفته ی کنارم،بود! و باز صوفی:(صبح وقتی از اتاقم زدم بیرون،تازه فهمیدم تو چه جهنمی گیر افتادم...فقط خرابه و خرابه...جایی شبیه ته دنیا...ترسیدم...منطقه کاملا جنگی بود...اینو میشد از مردایی که با لباسها و ریشهای بلند،و تیرو تفنگ به دست با نگاههایی هرزه وکثیف  از کنارت رد میشدن،فهمید.... اولش ترسیدم فکر کردم تنها زن اونجام..اما نبودم...تعداد زیادی زن اونجا زندگی میکردن.که یا دونسته و ندونسته با شوهراشون اومده بودند یا تنها و داطلب...یکی از فرمانده های داعش هم اونجا بود.رفتم سراغش و جریانو بهش گفتم.خیلی مهربون و باوقار مجابم کرد که این یه مبارزه واسه انسانیته و دانیال فعلا درگیره یه ماموریته اما بهم قول داد تا بعد از ماموریت بیاد و بهم سر بزنه... حرفهاش قشنگ و پر اطمینان بود.منو به زنهای دیگه معرفی کردو خواست که هوامو داشته باشن...اولش همه چی خوب بود...یه دست لباس بلند و تیره رنگ با پوشیه تحویلم دادن تا بپوشم که زیادم بد نبود...هرروز تعدادی از زنها با صلابت از آرمان و آزادی میگفتن و من یه حسی قلقلکم میداد که شاید راست بگن و این یه موهبت که،برای این مبارزه انتخاب شدم... کم کم یه حس غرور ذره ذره وجودمو گرفت...افتخار میکردم که همسر دانیال،یه مرد خدا هستم...از صبح تا شب همراه بقیه زنها غذا می پختیم و و لباس رزمنده ها رو می دوختیم و می شستیم... دقیقا کارهایی که هیچ وقت تو خونه پدرم انجام ندادم رو حالا با عشق و فکر به ثواب و رضایت خدا انجام میدادم.اونجا مدام تو گوشمون میخوندن که جهاد شما کمتر از جهاد مردانتون نیست و من ساده لوحانه باور میکردم...و جز چشمهای کثیف این مثلا رزمنده ها،چیزی ناراحتم نمیکرد... هروز بعد از اتمام کارها به سراغ فرمانده میرفتم تا خبری از برادرت بگیرم تا اینکه بعد دو هفته بهم گفت که به صورت غیابی طلاقت داده!!) ادامه دارد............ ✌️ بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357