#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ادامه داستان یک فنجان چای با خدا😌 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت پنجاه و شش: موبایل وتلفن خونه ات از طریق اون حسام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه داستان یک فنجان چای باخدا😌
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
قسمت پنجاه و هفت:
دوست نداشتم کسی کچلی ام را ببیند پس کلاه گلداری را که پروین برایم تهیه کرده بود بر سرم محکم کردم و رویِ مبلی درست در مقابلِ جا نمازِ حسام نشستم. با طمئنیه ی خاصی نماز میخواند.. ماننده روزهایِ اولِ مسلمانیِ دانیال. به محض تمام شدنِ نمازش با چشمانی به فرش دوخته، نیم خیزشد و سلام گفت. بی جواب، زل زد به صورتِ کامل ایرانی اش پرسیدم: ( چرا نماز میخوونی..؟؟)
لبخند زد:(شما چرا غذا میخورین؟؟) به پشتی مبل تکیه دادم:(واسه اینکه نمیرم.. ) مهرش را در دستش گرفت:( منم نماز میخوونم، واسه اینکه روحم نمیره..)
جز یکبار در کودکی آنهم به اصرار مادر، هیچ وقت نماز نخواندم. یعنی خدایی را قبول نداشتم تا برایش خم و راست شو م.. اما یک چیز را خوب میدانستم به آن اینکه سالهاست روحم از هر مُرده ایی، مُرده تر است و حسام چقدر راست میگفت...
جوابی نداشتم، عزم رفتن به اتاقم را کردم که صدایم زدو من سرجایم ایستادم. مُهر را نزدیک بینی اش گرفت و عمیق عطرش را به ریه کشید:( این مُهر مال شما.. عطرِ خاکش، نمک گیرتون میکنه..)معنایِ حرفش را نفهمیدم. فقط مهر را گرفتم و به اتاقم پناه بردم. نمیدانم چرا بی جوابی در مقابلش، کلافه ام کرده بود. مهر را روی میز گذاشتم. اما دیدنش عصبی ترم میکرد. پس آن را داخل جیبِ مانتویِ آویزان از تختم گذاشتم و با خشم به گوشه ایی از اتاق پرتش کردم. این جوان، خوب بلد بود که رقیبش را فیتیله پیچ کند.
نمیدانم چرا؟ اما تقریبا تمامِ وقتش را در خانه ی ما میگذراند و من خود را اسیری در چنگالِ او میدیم. بعد از شام به سراغش رفتم تا فکری به حالِ مادر کند و او با لحنی ملایم برایم توضیح داد که در زمانِ بستری بودنم، او را نزد پزشک برده و
تشخیص، شوکِ عصبی شدید و زندگی در گذشته های دور است....
یعنی دیگر مرا نمیشناخت؟؟ چه مِنویِ بی نظیری از زندگی نصیبِ من شده بود...
نیمه های شب ویبره ی گوشیِ مخفی شده از چشم حسام را در زیز تشکم حس کردم.
جواب دادم. صدایِ پشتِ خط شوکه ام کرد!
او دیگر در اینجا چه میکرد؟؟ همراهِ صوفی آنهم در ایران...
(الو.. سارا جان.. منم عثمان..)
یعنی صوفی راست میگفت؟؟
چرا این راهی که میرفتم، ته نداشت..
خودش بود. عثمان!با همان لحن مهربان و همیشه نگرانش.. اما برای چه به اینجا آمده بود؟ در فرودگاه گفت که به عنوان یک دوست هر کمکی که از دستش بربیاید دریغ نمیکند...حالا این فداکاری دوستانه بود یا از سرِ عشق؟؟
(سارا.. من زیاد نمیتونم حرف بزنم.. تمامِ حرفهایِ صوفی درسته.. جونِ تو و دانیال در خطره.. حسام واسه رسیدن به دانیال هر کاری میکنه.. تو طعمه ایی واسه گیر انداختنِ برادرت.. باید فرار کنی..ما کمکت میکنیم.. من واسه نجاتِ جونت از جونمم میگذرم.. فکر کنم اینو خوب فهمیده باشی)
راست میگفت.. عثمانِ مهربان برایِ داشتنم هر کاری میکرد.. اما مگر ترسوها از جانشان هم هزینه میکنند؟؟ این عثمان اصلا شبیه به آن مهاجرِمسلمانِ بزدل درآلمان نبود..
صدایم لرزید:( اصل ماجرا چیه؟ مگه نگفتی دانیالو تو خاطراتم دفن کنم؟ مگه نگفتی اون الان یه وحشیِ آدم کشه؟ مگه صوفی نگفت که انتقام میگیره.. اینجا چه خبره؟؟)
بی تعلل جواب داد:( سارا.. سارا جان.. الان وقته این حرفا نیست..بعدا همه چی رو میفهمی، فعلا باید از اون خونه فراریت بدیم..سارا، تو به من اعتماد داری؟؟ )
من دیگر حتی به خودم هم اعتماد نداشتم. نفسی عمیق کشیدم. صدایم کردم.. جوابش را ندادم..
(سارا من فقط و فقط به خاطر تو به این کشور اومدم..به من اعتماد کن..)
عثمان خوب بود.. اما خوبی هایِ حسام بیش از حد، قابل باور بود...
باید تصمیم میگرفتم. پایِ دانیال درمیان بود:(باید چیکار کنم؟؟)
دلم برایِ یک لحظه دیدنِ برادرم پرمیکشید.. کاش میشد که صدایش را بشنوم..
نفسی راحت کشید:( ممنونم ازت.. به زودی خبرت میکنم..)
بیچاره عثمان،از هیچ چیز خبر نداشت.. نه از بیماریم.. نه از چهره ایی که ذره ایی زیبایی در آن باقی نمانده بود... دوست داشتم در اولین برخورد، عکس العملش را ببینم..شک نداشتم که به محض دیدنم از فرط پشیمانی، آه از نهادش بلند میشد!!
ادامه دارد...........
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 #مبانی_دعا 🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی 🎬 جلسه 39 👈 کثرت بر دعا ❇️ 90 جلسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اخلاق مهدوی 64.mp3
3.94M
💠 #مبانی_دعا
🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی
🎬 جلسه 40
👈 موانع حرف زدن با خدا
❇️ 90 جلسه
@shervamusiqiirani-10 - ساز و آواز.mp3
677.9K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
یک چند به کودکی باستاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت بتو خود نیامدی از دگران
#خیام
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......:
امام رضاعلیه السلام
۲۳۴. امام مانند آفتاب تابان است که روشنایی آن، همه عالم را فرا گرفته است. اصول کافی
۲۳۵. امام آب گوارای زمان تشنگی، آتش روی تپه، وسیله گرمی سرمازدگان و رهنمای هلاکت گام هاست. اصول کافی
https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام لطفا
#اندڪی_تأمل🇮🇷👇
eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
پيام تبريك به مناسبت سالروز ميلاد حضرت مسيح (عليه السّلام) بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم ميلاد پيامبر ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيام به مناسبت روز شهيدان در دهه ى فجر
پيام به مناسبت روز شهيدان در دهه ي فجر بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم الحمدللَّه رب العالمين، ربّ الشهداء و الصّديقين سپاس خداوندي را كه باب جهاد و شهادت را كه برترين سكوي پرش انسان به سمت اوج قله ي كمال اوست، به روي اين ملت با اخلاص و فداكار گشود. و از جوانان و نوجوانان. و مردان و زنان ما ستارگان درخشاني در فضاي غبارآلود زندگي بشر امروز، پديد آورد، جهاد مخلصانه را سيره ي آنان و شهادت مظلومانه را گوهر تابناكي بر تارك آنان ساخت. و درود و سلام بي پايان بر پيامبر بزرگ خدا حضرت محمّدبن عبداللَّه (صلّي اللَّه عليه واله وسّلم) باد كه مژده ي نجات بشر را با خود آورد و راه صلاح و سعادت را به او باز نمود و آزادگي و سربلندي دنيا و آخرت را نصيب مؤمنان ساخت. و بر خاندان پاكش كه معلّمان بشر و الگوهاي انسان كامل و رهروان و رهبران راه بهشت در دنيا و آخرتند. به ويژه بر حجّت حق و امام زمان و اميد مطلق جهان حضرت حجةبن الحسن المهدي (ارواحنافداه وعجّل اللَّه فرجه) در ميان روزهاي اين
دهه ي نور و فجر، امروز به شهيدان اختصاص يافته است. در حقيقت همه ي روزهاي اين دهه و همه ي روزهاي سال را بايد متعلق به شهيدان دانست زيرا اگر مجاهدت فداكارانه ي جوانان اين مرز و بوم كه به اين شهادتها منتهي شده است نمي بود، همه ي روزهاي اين ملت، در زير چتر سياه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ايران، به شبهاي تار بدّل ميگشت، ليكن امروز فرصتي است كه همه با شهيدان تجديد خاطره كنند، از آنان از صميم جان قدرداني كنند، در برابر صبر و گذشت خانواده هايشان سر تكريم فرود آورند و فضا را از احترام به شهادت و شهيد و خانوادههاي شاهد آكنده سازند. تا ملت ما از چنين روحيه ي تكريم و احترامي نسبت به فداكاران صفوف مقدّم برخوردار است، عَلم سرافرازي اين ملت در اهتزاز خواهد بود. والسّلام عليكم و رحمةاللَّه - سيّد علي خامنه اي
#پیامهای مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
كارمند نگذاريد ساعتي از ساعات كار شما، به بطالت يا به كم كاري بگذرد. محيط كارمندي، محيط شرافت و پا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
كامپيوتر، ارتباطات
امروز دنيا دنياي امواج است. با امواج و كامپيوتر همه ي مفاهيم از اين طرف به آن طرف دنيا منتقل ميشود.
زمانه ي ما زمانه ي ارتباطات نزديك است، اما اين ارتباطات نزديك هميشه به سود شيطان و شيطنتها نيست؛ به سود معنويتها و اصالتها هم هست.
كامپيوتر براي دوره ي آينده مثل خط است؛ همچنان كه امروز اگر كسي بلد نباشد بخواند و بنويسد، در مقابل او هيچ چيز نيست.
كامپيوتر براي دوره ي آينده مثل خط است؛ بايد بتوانيد از آن استفاده كنيد. اين ابزاري است كه همه ي دنيا را در خودش مُندَمِج ميكند.
#کلمات قصار نویسنده ؛آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(دام ظله)
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مطالبه قابل تامل رهبری معظم
که در سرود سلام فرمانده به زیبایی إمتثال أمر شد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️تلاوت بسیار زیبا بصوت 4 قاری بزرگ مصری
🌷سوره مبارکه: #حاقه
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: يحيى بن يحيى تميمى وى گرچه از عامه است ولى مورد توثيق بوده است. ابن حجر در « تقريب التهذيب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
يونس بن يعقوب
وى از ثقات اصحاب حضرت صادق و كاظم بوده و وكالت حضرت موسى بن جعفر را داشته و حضرت رضا (ع) را نيز درك نموده است.
كشى وى را فطحى مذهب شمرده، ولى نجاشى مى نويسد: وى نخست فطحى مذهب بود، ولى از اين اعتقاد رجوع نمود. با اين حال، چون در سفر مدينه درگذشت، حضرت رضا (ع) حنوط و كفن و ساير ملزومات كفن و دفن وى را از مال خود فرستاد و به موالى ِ خود و پدر و جدّش توصيه كرد كه به جنازه اش حاضر شوند و حتى تهديد فرمود كه اگر مباشرين قبرستان بقيع به دليل اين كه او كوفى است و از مردم مدينه نيست، با دفن وى مخالفت كردند، بگوييد: وى از موالى حضرت صادق بوده است.
مادر يونس، خواهر معاوية بن عمار است كه از خواص اصحاب حضرت صادق بود. نجاشى از تأليفات وى كتاب « الحجّ » را ياد كرده است.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
با توجه امام رضا (ع) دختر فلج شفا یافت.
شیخ محمد رحیم مجتهد، پیرمرد باخرزی دختری دارد که پایش حدود یکسال است، خشک و بیحس شده است. شبی دختر در خواب دید که خود را باید به روضه منوره ]امام رضا[ مشرف سازد و تقاضای شفا از آن آستان معجزنما گردد.
بامداد خواب خود را با پدر در میان گذاشت و پیرمرد تعهد کرد که او را به روضه مطهره ببرد.
بعد از آنکه در روز جمعه به شرف آستان مبارکه رسیدند پدر، دختر را بر دوش کشیده به زیارت روضه مبارکه مشرف گردید. پس از گذشت مدت زمانی، دختر پدر را آواز داد که: «پایم را حالتی خوش، حاصل است؛ گویا حضرت ]امام رضا
شفایم عطا میفرماید». در این لحظه، آن پایش را کشیده و صورتش از شدت درد، غرق عرق گردید و پس از آن اثری از مرض باقی نماند.
پیرمرد تا چند روز مطلب را منتشر نکرد. شبی در خواب دید که به او خطاب و در خطاب با ناراحتی و خشم فرمودند که: «چرا این معجزه منتشر نساخته».
صبح اول وقت، شرح واقعه را در هر جا نقل نمود و به عرض علما رسانید و جمعی شهادت دادند که پای دختر فلج بوده و شفایافته است.
# شفا یافتگان حرم مطهر امام رضا (علیهالسلام) در آینه مطبوعات
https://eitaa.com/zandahlm1357