#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥طریقه راه شناخت امام زمان(عج) واقعی چگونه است؟ #استاد_کلباسی #گامی_به_سوی_ظهور 🔶🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥توضیحی پیرامون سید خراسانی
#استاد_کلباسی
#گامی_به_سوی_ظهور
🔶🔹🔶
ابوالحسنین:
خلاصه جلسه قبل👇👇
👌👈سفیانی از علایم حتمی و قطعی است و در ماه رجب خروج می کند. از ابتدای حرکت او تا آخر کارش، پانزده ماه به طول می انجامد. شش ماه آن را به جنگ و نبرد میگذراند و چون سرزمین های پنج گانه (تمام منطقه شام) را به تصرف خود درآورد، نه ماه بر این مناطق حکومت می کند و یک روز هم بر این مدت اضافه نمیشود.
⚠️چند نکته خیلی مهم👇👇
👌👌1⃣مسئله تقسیم نشانههای ظهور به حتمی و غیرحتمی، آنقدر مسلم بوده است که گاهی اصحاب ائمه، از حتمی یا غیرحتمی بودن برخی از نشانهها سؤال میکردند. این سؤالات، نشاندهنده مسلم بودن اصل تقسیم نشانهها، به حتمی و غیرحتمی است.
👌✅2⃣در حدیثی از کتاب الکافی مرحوم کلینی، روای حدیث از امام صادق، علیهالسلام، می پرسد که اگر قبل از تحقق این نشانه ها، شخصی خروج کرد، با او همراهی کنیم، با پاسخ منفی امام معصوم، مواجه میشود. بنابراین پاسخ امام به پرسش راوی حدیث، دلالت بر حتمی بودن این پنج نشانه ظهور، دارد:
خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ- الصَّیحَةُ وَ السُّفْیانِی وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیةِ وَ الْیمَانِی. فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِكَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ: لا ...
👈.... جانم به فدایت، اگر پیش از آنکه این نشانه ها، رخ دهد، یکی از اهل بیت شما، خروج کند، آیا ما نیز همراه او، قیام کنیم و او را یاری کنیم؟، حضرت در پاسخ میفرمایند: خیر ....👉
✅👌3⃣تعیین مصداق برای یمانی و سفیانی ممنوع است اگر کسی معارف را خوب مطالعه بفرماید حتما سفیانی را تشخیص خواهد داد و الا باید دستش در دست یک عالم وارسته یا گوشش به حرف یک عالم باشد.
#مهدویت
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ولی ما باید مواظب باشیم. حاج ناصر هم هراز گاهی بر میخیزد و به اطراف نگاه میکند. خیلی آرام و دقیق.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
لحظههای بحران
صحبتها ادامه دارد و یک روح حماسی به بچهها میدهد. آن دو نفر دست از عقیده شان برای اسارت برداشتند و گفتند ما حاضریم هر کاری بقیه کردند ما هم بکنیم. باور نکردنی است. اطمینان به نفس حاج ناصر و خطرناک بودن وضعیت، چیزی شبیه رمانهای تخیلی است، ولی واقعیت دارد و عراقیها در چند متری ما قدم میزنند. داخل کانال میروند و تیر خلاصی میزنند. اما هنوز صدای ناله مجروحان خودمان به گوش میرسد. دو عدد کلاش و یک آرپی جی و چند نارنجک تمام مهماتی است که در اختیار داریم. باید مقاومت کرد. باید دنبال راهی برای رسیدن به نیروهای خودی بود.
تمامی مدارک و کارتهای شناسایی و اوراق همراه را از جیبها خارج و به داخل زمین فرو میکنیم. هیچ کس نباید سند هویت همراه داشته باشد تا چنانچه اتفاقی افتاد، عراقیها نتوانند از آنها سوء استفاده کنند. حاج ناصر برای شناسایی اطراف و به دست آوردن بهترین راه بازگشت از سنگر (چاله) خارج میشود. با رفتن وی دوباره تشویش
و اضطراب به سراغ نیروها میآید و خیره خیره در سیاهی شب برق چشمان یکدیگر را دنبال میکنیم. ترس، مفهومی است که سراسر وجودمان را گرفته است.
[صفحه ۱۵۱]
-... اگر حاج ناصر گیر عراقیها بیفته چی؟
-... ان شاء الله طوری نمی شه... محسن جان طاقت بیار، الان میریم عقب.
بهترین آرامش بخش، یاد خدا است. ذکر میگوییم و دعا میکنیم. مانند آن مردی که در پاسخ به سؤال حضرت امام صادق (ع) عرض کرد، در آن لحظه که در آب افتادم، به یک چیز غیر مادی فکر میکردم و امام صادق فرمودند: همان خداست که در فطرت توست. حالا میتوان اعتقاد به خدا را شناخت. به هیچ کس و هیچ چیز دل نبسته ایم. فقط میدانیم اگر خدا بخواهد میتوانیم عقب برویم و گرنه هیچ.
شاید حالت سؤال نکیر و منکر در شب اول قبر این چنین باشد. یعنی وقتی سؤال میکنند «من ربک؟ » آن جوابی را بدهی که در دل داری. و خوش به حال آنان که فقط خدا را دارند. غیر خدا به درد نمی خورد. توجه به ذات اقدس خداوند به انسان آرامش میبخشد. زیارت عاشورا هم دوای خوبی است. تو زیارت عاشورا بخوان! السلام علیک یا ابا عبدالله...
مدت زیادی است که حاج ناصر رفته و هنوز برنگشته. فکرهای عجیب و غریبی میکنیم. ولی باید صبر کرد. هر چند سه ساعت تا روشن شدن هوا نمانده!
ناگهان جسم بزرگ و سنگینی به درون چاله افتاد. وحشتناک. در این سیاهی واقعا ترسناک است. یکی از بچهها کلاش را بر میدارد ولی صدای حاج ناصر، یعنی نزن، صبر کن. خیلی خسته شده. پیراهنش پاره شده. سینه خیز رفته. نفس نفس
می زند. در این تاریکی نمی توان رنگ چهره اش را دید، ولی از کلامش امید میبارد:
«... بچهها پیدا کردم. میتونیم بر گردیم. باید سینه خیز بریم. محسن را هم میبریم. فقط نباید صدا کرد. بچهها همین عقب هستند. خیلی دور نرفته اند. آماده شدید. راه میافتیم. همه پشت سر من بیایین. کسی جا نمونه. یا علی! »
[صفحه ۱۵۲]
حالا هر نه نفرمان در وسط دشت به حالت سینه خیز به جلو میرویم. دو نفر مأمور آوردن محسن شده اند. یک نفر زیر بغل او را گرفته و میکشد و دیگری سعی میکند با بلند کردن رانها به پاهایش فشار نیاید. ترس و خستگی هر دو هجوم آورده اند. بدتر از همه اینکه بعد از مدتی متوجه میشویم راه را گم کرده ایم و دور خودمان میچرخیم. حاج ناصر هم قاطی کرده و هر چند لحظه یکبار به پشت میخوابد و ستارگان را نگاه میکند. ناگهان آتش سیگار یک عراقی ما را به خود آورد. به طرف ما میآید. نزدیک میشود. سایه اش در افق به خوبی دیده میشود. یک عراقی که دستش در جلوی شلوارش و زیپ را باز میکند. کمی آن طرف تر مینشیند و...
پای راست را بلند کرده و از کنار به طرف پهلو میآوریم. بعد نوبت پای چپ است، و هر دفعه کمی سینه را از روی زمین بلند کرده و با کمک دستها جلو میرویم. خیلی سخت است، ولی باید رفت. ناله ی محسن هم در آمده و در حالی که خودش قصد دارد، صدایش در نیاید، گاهی اوقات غیر ارادی، آه جانسوزی از دل میکشد. بقیه هم در هر حالتی هستند، وضعیت را تحمل میکنند. ولی تا چه موقع؟ ما گم
شده ایم! در میان عراقی ها، میچرخیم.
باز هم دست عنایت خدایی به کمک میآید. حتی در این دل شب و در میان عراقیهای دژخیم میتوان به مولا امید داشت. خداوند همه انسانها را هدایت میکند. خواه با ناقه ی صالح یا عصای موسی. گاه با کشتی نوح و گاه با دم مسیحایی عیسی. گاه با شق القمر و گاه با آیات قرآن. خواه با خون حسین (ع) و خواه با انتظار فرج. گاه با قیام ۱۵ خرداد و گاه با فتح خرمشهر و امروز هدایت ما در گلوی یک صد پاره تن بسیجی و در میان کانال قرار گرفته. ناگهان صدای یک ناله ی ضعیف راه را به ما مینمایاند. اگر به طرف صدا برویم یعنی وارد کانال شده ایم و بعد جهت عقب مشخص میشود.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"#شــهدایآســمانی
"دل میزنم ب دریا
پا میزارم ب جاده...💔
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دور دار از خاک و خون دامن، چو بر ما بگذری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا