eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 گلایه چهل سال پیش شهید مطهری از یک بیماری در جامعه ما که امروز همچنان باقی است
آیه یک تلنگر ☘ مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ 🌱 آنچه از نیکی ها به تو می‌رسد از طرف خداست 🌱 و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست 📗 سوره نساء ۷۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺تلاوت بسیار زیبای استاد ❤️حمیدرضا احمدی وفا 🎆سوره احزاب ایه ۴۰/۴۸ و کوثر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Sedighi HD7_1 کیلیپ – 🍀 من شهر علم هستم و علی (ع) درب آن – آیت الله صدیقی – بنیاد بین المللی غدیر.mp4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
فجر متن حديث سورة الفجر (۸۹) الصدوق قال: حدّثنا محمّد بن إبراهيم بن أحمد بن يونس المعاذى، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن سعيد الكوفىّ الهمدانىّ، قال: حدّثنا علىّ بن الحسن بن علىّ بن فضال عن أبيه قال: سألت الرضا علىّ بن موسي عليه السلام عن قول الله عزّوجلّ (و جاء ربّك و الملك صفّاً صفّاً) فقال: إنّ الله عزّوجلّ لايوصف بالمجىء و الذّهاب تعالي عن الانتقال، إنّما يعنى بذلك و جاء أمر ربّك و الملك صفّاً صفّاً. سوره فجر (۸۹) صدوق از محمد بن ابراهيم بن احمد بن يونس معاذي، از احمد بن محمد بن سعيد كوفي همداني، از علي بن حسن بن علي بن فضّال، از پدرش روايت كرده است كه گفت: از حضرت علي بن موسي الرضا (ع) در باره آيه (و خدايت آمد و ملائكه صف در صف) پرسيدم، فرمود: خداوند عزّوجلّ به صفت آمدن و رفتن توصيف نمي شود؛ شأن او برتر از انتقال (از نقطه اي به نقطه ديگر) است. بلكه مقصود اين است كه فرمان پروردگارت بيايد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند۱. منبع حديث ۱- توحيد صدوق ۱۶۲، و آيه در سوره فجر/ ۲۲. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🌷 ماجرای کودکی که ماه‌ها در کما بود و با پرچم حرم امام رضا(ع) شفا پیدا کرد. برنامه مثل‌ماه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | مسافر غریب ظهورش را از خدا بخواهیم ... ¤أللَّھُمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْفَـرَج¤ 💠💠💠
♨️دومین علامت از علائم ظهور 👈یمانی بخش دوم درست است که در روایات اسمی و مشخصات یمانی به طور دقیق نیامده ولی ویژگی های آمده که قابل تامل و تطبیق است👇👇 ✅1⃣شکننده چشم سفیانی: در سخنی از امام ششم شیعیان نقل شده است که آن حضرت(علیه السلام) ضمن اشاره به جایگاه قیام یمانی، از او به عنوان شکننده چشم سفیانی ـ دشمن امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ یاد می کنند: «سفیانی کجا خواهد بود؟ و حال آنکه هنوز شکننده چشم او از صنعای یمن خروج نکرده است».2⃣هدایت بخش ترین پرچم ها: در ادامه روایت پیشین، امام صادق(علیه السلام ) می فرمایند: «در میان درفش ها (پرچم ها)، هدایت گرتر از درفش یمانی وجود ندارد، چون درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند». غیبت نعمانی ✅3⃣تخلف از او، جایز نیست: در روایتی که ذکر شد، امام صادق(علیه السلام ) در ادامه سخن بیان می فرمایند که، «وقتی یمانی قیام می کند، فروش اسلحه به مردم حرام است. پس به سوی او بشتابید که درفش او درفش هدایت است. بر هیچ مسلمانی سرپیچی از او جایز نیست و اگر کسی چنین کند، اهل آتش است، زیرا او مردم را به حق دعوت می کند» غیبت نعمانی ✅4⃣دعوت و فراخوان یمانی به سوی مذهب حقّه اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ): در روایتی صحیح از امام صادق(علیه السلام ) نقل شده است که فرمودند: «هنگامی که یمانی قیام کرد، به سوی او برخیز و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که با او به مقابله برخیزد؛ زیرا هر کس چنان کند، از اهل دوزخ باشد زیرا او به حق و راهی مستقیم فرا می خواند» منظور از دعوت به حق در سخنان اهل بیت(علیهم السلام )، دعوت به امامت است. کتاب الغیبـه، نعمانی، ص 171، بحارالأنوار، ج 52، ص 232
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: راه زیادی نیست. چند خیز بلند ما را به داخل می‌کشاند وای کاش هیچ گاه نمی کشاند!؟ خون بر روی خون. نعش در کنار نعش. شهید غرق در خون. اگر چه [صفحه ۱۵۳] آسمان تاریک است، ولی نورانیت بسیجی‌های شهید، چشم را خیره می‌کند. خیلی از دوستان بر روی زمین افتاده اند. ساکت و بی حرکت. دست به یک سو و پا به سوی دیگر. اگر بتوانیم گریه کنیم، صدایمان تا عرش بالا می‌رود. اما چه کنیم که باید بدون صدا گریه کنیم. حتی انعکاس نور اشک خطرناک است. آخر آن ناله از که بود؟ چه کسی ما را هدایت کرد؟ ای عزیزان کدام یک از شما هنوز جان در بدن دارید؟ چرا سخن نمی گویید؟ ای هادی، ای منجی، ای مأمور، ای مجروح و ای بسیجی! فایده ای ندارد. جستجو در میان پیکر پاک شهیدان برای یافتن آن ناله بی ثمر است. همه به شهادت رسیده اند. بدن عده ای از عزیزان هنوز گرم است و خون مقدسشان در شیار خنده شان، نقش بسته. بعضی از آنها پیشانیشان با تیر خلاصی سوراخ شده و آثار درد و فشار در چهره شان هنوز مشهود است. هر کس به گونه ای با خدا که بهترین خریدار این جانهاست معامله کرده است. همه ی آنها برای آخرین لحظه رقص ملکوت کرده اند و در بهترین نقطه، جان از بدن خارج شده و به همان شکل بر روی زمین افتاده اند. بوی خون بر همه چیز غلبه دارد. هنوز دود از میان کانال به هوا می‌رود، ولی آتش تانکهای نیم سوخته دشمن هنوز شعله ور است. راه تقریبا مشخص است. باید از دیواره ی شمال کانال بالا به سمت عقب برویم. یاران شهید را با خدایشان تنها می‌گذاریم و به عقب بر می‌گردیم. باز هم سینه خیز. آهسته و بدون صدا. در بین راه به تعدادی از شهدای دیگر بر می‌خوریم که غروب دیروز و هنگام عقب نشینی مورد هدف عراقی‌ها قرار گرفته و به روی زمین افتاده اند. نمی توان کاری کرد. فعلا باید به عقب برگشت و برای آوردن این اجساد برنامه مناسبی در نظر گرفت. آتش گلوله‌های دشمن در اینجا زیاد است. خمپاره‌های زیادی بر زمین می‌نشیند. حاصل هر انفجار جرقه بزرگ و خشنی است که تکه‌های مذاب آهن را با شدت هر چه تمامتر به اطراف پرتاب می‌کند. شعاع ترکش هر خمپاره [صفحه ۱۵۴] متفاوت است، ولی گاهی اوقات این ترکشها تا ۲۰۰ متر آن سوتر پرتاب می‌شود. کمی جلوتر سینه را از زمین جدا می‌کنیم و به صورت دو لا دولا و سریعتر حرکت می‌کنیم تا هر چه زودتر به نیروهای خودی برسیم. هنوز باور نداریم که توانسته باشیم از میان عراقیها بگریزیم، آن هم با این وضعیت. ولی صدای یک ایست با لهجه ی اصفهانی یعنی، آزادی. دستور ایست و یک رگبار کلاش با هم توأم می‌شود. باز هم زمین را گاز می‌گیریم. به زمین می‌چسبیم. این دفعه آتش گلوله‌های خودی. یک جوان دلاور بسیجی روی خاکریز و آماده دفاع از خط رزمندگان اسلام. حاج ناصر صدا می‌زند: -... آهای، اخوی، خودی هستیم... شلیک نکن. ایرانی هستیم. مجروح داریم. -... همونجا بمون. تکون نخور. واسه من فارسی حرف می‌زنی... بچه‌ها آماده باشین یا حضرت عباس. این بسیجی فکر می‌کند هر چه آن طرف خاکریز باشد، عراقی است و حالا قصد دارد دشت و بیابان را به گلوله ببندد. ناگهان دهها کله از روی خاکریز سرک می‌کشد. همه دنبال ما می‌گردند. -... بابا جون اشتباه کردی، این جلو کسی نیست؛ شبه دیدی. -... آهای اخوی، ما ایرانی هستیم. شلیک نکنید. ما جا مونده بودیم. صبر کنید من بیام جلو. -... بچه‌ها نزنید خودیه... بیا جلو. دستها تو بگیر بالا بیا جلو حاج ناصر می‌رود. اما هر لحظه امکان دارد یک نفر دیگر، شلیک کند. تقصیر هم ندارند. غروب، عقب نشینی شده و اینها آماده اند تا هر گونه حرکت عراقیها را سرکوب کنند. به خاطر همین، می‌ترسند این کار یک فریب باشد. به کمک می‌آیند. ما را در آغوش می‌گیرند و به پشت خاکریز می‌برند. اول آب، بعد بیسکوییت. دیگر توانی برای حرکت باقی نمانده. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357