#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
بچه محل امام رضا: بخش سوّم: سیمای زن در بُعد خانوادگی اشاره بخش سوّم سیمای زن در بُعد خانوادگی فص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
۷-۱-۱-۳- محلّ سکونت، آرامش روانی، انس و تکامل دو انسان با یکدیگر
خانواده در اسلام یعنی محلّ سکونت دو انسان، محل آرامش روانی دو انسان، محل انس دو انسان با یکدیگر، محل تکامل یک نفر به وسیله ی یک نفر دیگر، آنجایی که انسان در آن صفا مییابد، راحتی روانی مییابد، این محیط خانواده است. کانون خانواده در اسلام این قدر اهمیّت دارد. [۲]
اسلام در بیان قرآن، در چند جا این آفرینش زن و مرد و هم زیستی اینها و در نهایت زوجیّت آنها را برای آرامش و سکن برای زن و مرد شناخته است. [۳]
۲-۱-۳- عملکرد اسلام و فرهنگ اسلامی نسبت به خانواده
۱-۲-۱-۳- به خدمت در آوردن غریزه جنسی و غریزه ی زوج طلبی در جهت تشکیل خانواده
هنر ادیان - و بیش تر از همه اسلام - در این است که غرایز جنسی و غریزه ی زوج طلبی انسان را - که غیر از غریزه ی جنسی است - در خدمت تشکیل خانواده قرار داده و کاری کرده اند که کانون خانواده، با پشتوانه غریزه ی جنسی، یا با
پشتوانه ی آن غریزه ی دیگر- که از غریزه ی جنسی عمومیتش بیش تر است- تحقّق پیدا کند و باقی بماند. بعضیها ممکن است در سنین خاصی نیاز جنسی هم نداشته باشند، امّا نیاز به زوج طلبی را دارند و میباید زوجی از جنس مخالف را داشته باشند؛ زن و مرد فرقی نمی کند. سکن، مایه ی آرامش است. ادیان - و بیش از همه اسلام - اینها را پشتوانه ی تشکیل خانواده قرار داده اند. [۱]
----------
[۲]: . خطبه ی عقد مورخه ی ۴-۱۰-۱۳۷۴.
[۳]: . خطبه ی عقد مورخه ی ۶-۹-۱۳۷۶.
[۱]: . خطبه ی عقد مورخه ی ۲۰-۴-۱۳۷۰.
۲-۲-۱-۳- مشخص کردن حد و مرز رابطه ی زن و مرد در جامعه به خاطر حفظ خانواده
یک نکته اساسی هم وجود دارد که در آن اسلام ایستادگی کرده است و آن این است که در طول زمان، چون اخلاق مردان خشن تر و اراده ی آنان در برخورد با مشکلات قوی تر و جسم شان سنگین تر بوده است، لذا کارهای مهم و مسؤولیتها و قدرتهای گوناگون را در دست داشته اند و این، به مردان امکانی برای سوءاستفاده کردن از جنس مخالف - به نفع خودشان - داده است. شما نگاه کنید ببینید که کدام یک از سلاطین، ثروتمندان و پولداران و زرمندان و زورمندان در دربارها و دستگاه هایشان، با داشتن پول و مقام و قدرت، به نحوی از انحا، دست به سمت تعرّض و تخطّی و سوءاستفاده از زن دراز نکرده اند؟! اسلام در این جا، با کمال قدرت و قوّت ایستاده است و بین زن و مرد در جامعه، مرزی قرار داده است. از نظر اسلام، هیچ کس حق ندارد که این مرز را زیر پا بگذارد و بشکند؛ چون از نظر اسلام، خانواده خیلی مهم است. رابطه ی زن و مرد در محیط خانواده به گونه ای است، و در محیط جامعه، به گونه ای دیگر است.
اگر آن ضوابطی که اسلام در محیط جامعه به عنوان حایل بین زن و مرد قرار داده است، بشکند، خانواده خراب میشود. در خانواده، غالباً به زن و گاهی هم به مرد، ممکن است ظلم شود. فرهنگ اسلامی، فرهنگ عدم اختلاط زن و مرد است. چنین زندگی ای با خوشبختی ادامه مییابد و میتواند به درستی و با رعایت موازین عقلی بچرخد و حرکت کند و به پیش برود. در این جا اسلام سخت گیری کرده است. اگر آن حدّ و مرزی که در
جامعه قرار داده شده است، چه از طرف زن و چه از طرف مرد بشکند، اسلام در مقابل آن سخت گیری میکند؛ درست نقطه ی مقابل آن چه که شهوترانان عالم میخواسته اند و عمل میکرده اند. [۱]
۳-۲-۱-۳- قرار دادن حقوق مشخّص و متعادل برای زن و مرد در خانواده
در اسلام به مرد اجازه داده نشده است که به زن زور بگوید و امری را بر او تحمیل کند. برای مرد در خانواده، حقوق محدودی قرار داده شده است که از روی کمال مصلحت و حکمت است. این حقوق، برای هر کس گفته و تشریح شود، مورد تصدیق قرار خواهد گرفت. همچنین، برای زن نیز در خانواده، حقوقی معیّن شده است که آن هم از روی مصلحت است. مرد و زن، هر کدام طبیعت، اخلاق، روحیّات و غرایزی دارند که ویژه ی خودشان است. آنها اگر از خُلقیّات ویژه ی خود به طور صحیح استفاده کنند، در خانواده، زوجی کامل و هماهنگ و مساعد تشکیل میدهند. اگر مرد زیاده روی کرد، تعادل به هم میخورد. اگر زن هم زیاده روی کرد، تعادل به هم میخورد. اسلام در داخل خانواده، دو جنس زن و مرد را مانند دو لنگه ی یک در، دو چشم در چهره ی انسان، دو سنگرنشین در
----------
[۱]: . بیانات در دیدار گروهی از پرستاران۲۰-۰۷-۱۳۷۳.
جبهه ی نبرد زندگی و دو کاسبِ شریک در یک باب مغازه قرار داده است. هر کدام از این دو، طبیعت، خصوصیات و خصلتهایی، هم در جسم و روح و فکر و هم در غرایز و عواطف دارند که ویژه ی خودشان است. این دو جنس، اگر با همان حدود و موازینی که اسلام معیّن کرده است در کنار هم زندگی کنند، خانواده ای ماندگار و مهربان و با برکت و پرفایده خواهند داشت. [۲]
----------
[۲]: . بیانات در جمع بانوان ارومیه۲۸-۰۶-۱۳۷۵.
#زن و باز یابی هویت حقیقی
✍مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌺 ایام ولادت پیامبر نور و رحمت، حضرت محمّد بن عبدالله (صلّی الله علیه و آله) و هفته وحدت گرامی باد.
💐 گلچین شهید مطهری از سخنان پیامبر اسلام(ص) (برای هر حدیث دو منبع به ترتیب از اهل سنت و شیعه ذکر شده است).
هرچه فرزند آدم پيرتر مىشود، دو صفت در او جوانتر مىگردد: حرص و آرزو. يشيب ابن آدم، وتشبّ منه خصلتان: الحرص والأمل. (صحيح بخاری: ۱۶۰۰، خصال، ۷۳/۱).
دو گروه از امت من هستند كه اگر صلاح يابند، امت من صلاح مىيابد و اگر فاسد شوند، امت من فاسد مىشود: علما و حكّام. صنفانِ مِن أُمَّتي إذا صلَحا صلَحتْ أُمَّتي وإذا فسَدا فسَدتْ أُمَّتي، قيل: يا رسول اللّه ومَن هم؟ قال: الفقهاءُ والأُمَرَاءُ. (حلية الأولياء ۹۶/۴، تحف العقول: ۵۰).
شما همه شبان و مسؤول نگاهبانى يكديگريد.كلكم راع وكلكم مسؤول عن رعيته. (صحيح بخاری: ۶۱۸، جامع الأخبار: ۱۱۹).
نمىتوان همه را به مال راضى كرد اما به حسن خُلق، مىتوان. إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلَاقِكُمْ.(مستدرك ۲۱۲/۱، كافي ۲۶۶/۳).
دل انسانى همچو پرى است كه در بيابان به شاخه درختى آويزان باشد؛ از وزش بادها دائم در انقلاب است و زيرورو مىشود. إِنَّمَا مَثَلُ الْقَلْبِ كَمَثَلِ رِيشَةٍ بِالْفَلاةِ تَعَلَّقَتْ فِي أَصْلِ شَجَرَةٍ تُقَلِّبُهَا الرِّيحُ ظَهْرًا لِبَطْنٍ.(سنن ابن ماجة ۶۶/۱، جامع الأخبار: ۱۸۳).
در رفتار با زنان، از خدا بترسيد و آنچه درباره آنان شايد، از نيكى دريغ ننماييد.اتقوا الله في النساء واستوصوا بهن خيراً.(البيان والتبیین جاحظ ۳۲/۲، تحف العقول: ۳۴).
الحج
إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ
ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﺸﺎﻥ ﺟﺎﻧﺎﻧﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻲﻛﻨﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﺧﺎﺋﻦ ﻧﻤﮏﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ. (٣٨)
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جعفر عبدالرحمن قاري معروف اندونزي حین تلاوت زنده قرآن کريم درگذشت.
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: متن حديث العُجب ابن شعبة الحرّانى قال: و سأله عليه السلام أحمد بن نجم عن العُجْب الّذى يفس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
خودداري از خشم
متن حديث
كفّ الغضب ۱- الصدوق قال: حدّثنا محمّد بن أحمد بن الحسين بن يوسف البغدادى، قال: حدّثنا علىّ بن محمّد بن عيينة، قال: حدّثنى أبوالحسن بكر بن أحمد بن محمّد بن إبراهيم بن زياد بن موسي بن مالك الأشجّ العصرى، قال: حدّثتنا فاطمة بنت علىّ بن موسي قالت: سمعت أبى علياً يحدّث عن أبيه عن جعفر بن محمّد، عن أبيه و عمّه زيد عن أبيهما علىّ بن الحسين عن أبيه و عمّه عن علىّ بن أبى طالب عليه السلام عن النبىّ صلّي الله عليه و آله قال: من كفّ غضبه كفّ الله عنه عذابه، و من حسن خلقه بلغه الله درجة الصائم القائم. ۲- الطوسى قال: أخبرنا جماعة عن أبى المفضّل قال: حدّثنا محمّد بن جعفر الرزّاز أبوالعباس القرشى بالكوفة، قال: حدّثنى جدّى محمّد بن عيسي أبوجعفر القيسى، قال: حدّثنا محمّد بن فضيل الصيرفي، قال: حدّثنا علىّ بن موسي الرضا عليه السلام قال: حدّثنى أبى موسي بن جعفر، قال: حدّثنى أبى جعفر بن محمّد، عن أبيه محمّد بن علىّ عن أبيه علىّ بن الحسين عن أبيه الحسين بن علىّ عن أبيه علىّ بن أبى طالب عليه السلام قال: قال رجل للنبىّ صلّي الله عليه
و آله: يا رسول الله علّمنى عملاً لايحال بينه و بين الجنّة. قال: لاتغضب و لاتسأل الناس شيئاً، و ارض للناس ما ترضى لنفسك، فقال: يا رسول الله زدنى، قال: إذا صلّيت العصر فاستغفر الله سبعاً و سبعين مرّة، يحطّ عنك عمل سبع و سبعين سنة، قال: ما لى سبع و سبعون سنة، فقال له رسول الله صلّي الله عليه و آله: فاجعلها لك و لأبيك و لأمّك و لقرابتك.
خودداري از خشم ۱- صدوق گويد: محمد بن احمد بن حسين بن يوسف بغدادي گفت: علي بن محمد بن عيينه ما را به حديث گفت: ابوالحسن بكر بن احمد بن محمد بن ابراهيم بن زياد بن موسي بن مالك أشج عصري گويد: فاطمه دختر علي بن موسي ما را چنين حديث كرد: شنيدم پدرم علي از پدرش، از جعفر بن محمد، از پدر و عمويش زيد، از پدرشان علي بن حسين، از پدر و عمويش، از علي بن ابي طالب (ع) به نقل از پيامبر (ص) فرمود: هر كه جلو خشم خود گيرد خداوند عذاب خود از او باز دارد، و هر كه اخلاقي نيكو داشته باشد خداوند او را به منزلت روزه گير شب زنده دار رساند ۱. ۲- طوسي گويد: گروهي از ابومفضل به ما خبر رساندند كه گفت: محمد بن جعفر رزّاز ابوالعباس قرشي رزّاز در كوفه ما را حديث گفت: كه جدّم محمد بن عيسي ابوجعفر قيسي
گفت: محمد بن فضيل صيرفي ما را چنين حديث كرد كه علي بن موسي الرضا (ع) فرمود: پدرم موسي بن جعفر مرا چنين حديث كرد، پدرم جعفر بن محمد گفت: از پدرش محمدبن علي، از پدرش علي بن حسين، از پدرش حسين بن علي از پدرش علي بن ابي طالب (ع) كه آن حضرت فرمود: مردي به پيامبر (ص) گفت: اي رسول خدا مرا كاري بياموز كه ميان آن و بهشت فاصله اي نباشد. فرمود: خشم مگير و از مردم چيزي مخواه و براي مردم بپسند آنچه براي خود ميپسندي. گفت: اي رسول خدا افزون نما، فرمود: چون نماز عصر گذاردي هفتاد و هفت بار از خدا طلب آمرزش كن تا گناه هفتاد و هفت سال از تو فرو ريزد، گفت: من هفتاد و هفت سال ندارم، پيامبر (ص) فرمود: اين كار را براي خودت و پدرت انجام ده، گفت: من و پدرم هفتاد و هفت سال نداريم، رسول خدا (ص) فرمود: آن را براي خود، پدر و مادر و نزديكانت انجام ده ۲.
منبع حديث
۱- عيون اخبار الرضا ۲/ ۷۱. ۲- أمالى طوسى ۵۰۷ - ۵۰۸.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: ۱. آشنایی کامل حضرت به زبانهای گوناگون رایج آن زمان اباصلت هروی گوید: حضرت رضا (علیه الس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
۲. آشنایی حضرت رضا (علیه السلام) به زبان پرندگان و حیوانات
جلوههای متعددی از آگاهی حضرت رضا (علیه السلام) نسبت به زبان حیوانات به ثبت رسیده است که به برخی از آنها اشاره میشود. سلیمان بن جعفر گوید: نزد حضرت رضا (علیه السلام) در باغ بودم که ناگاه گنجشکی نزد حضرت آمد و شروع کرد به سروصدا. حضرت فرمود: میدانی چه میگوید؟ عرض کردم: نه، خدا و رسول او و فرزند رسول او داناترند. فرمود: میگوید ماری میخواهد جوجههای او را بخورد. این عصا را بردار و به این خانه برو و مار را بکش. وی گوید: داخل خانه شدم، دیدم ماری در حال حرکت بود، آن را کشتم. [۱]
شخصی به نام هارون بن موسی گوید: با حضرت رضا (علیه السلام) در صحرایی بودم که اسب حضرت صدا
----------
[۱]: بصائر الدرجات، ص ۳۶۵؛دلائل الامامه، ۳۴۳؛ بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۸۸.
کرد، ایشان (دهنه) اسب را رها کرد، اسب رفت و (در گوشه ای) ادرار و مدفوع کرد و آمد. حضرت رضا (علیه السلام) (که متوجه تعجب راوی شده بود) به من نگاه کرد و فرمود: هیچ چیز به (جناب) داوود (پیامبر الهی) داده نشده مگر این که به محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر از آن داده شده است. [۲] { اشاره به این که داوود پیامبر (علیه السلام) زبان حیوانات را میدانست، پس آگاهی ما تعجّب ندارد. }
----------
[۲]: مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص۳۳۴؛بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۵۷.
📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥 سلسله کلیپهای #حکومت_موعود 5 🔰 بررسی ویژگی های حکومت #امام_زمان عجل الله فی فرجه 🎬 قسمت 5 : مق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلسله کلیپهای #حکومت_موعود 6
🔰 بررسی ویژگی های حکومت #امام_زمان عجل الله فی فرجه
🎬 قسمت 6 : گستردگی حکومت حضرت تا چه مقدار است؟
🎙با توضیحات #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت کشور
👌دنیای بعد ظهور را بهتر بشناسیم
💠 عجب بخور بخوری تو #سپاه و #بسیج هست !!!!
🔰 البته از نوع برف و سرما و فحش !!!
✳️ جوان عزیزی که بر اساس هیجانات و القائات دشمن به پاسداران و بسیجی ها و نیروهای انتظامی کشور حمله می کنی و آنها را کتک می زنی و با شهید شدن آنها خوشحال می شوی ، خواهشا به این عکسها خیره شو !
👈 تا کمر در برف و سرمای زیر 30 درجه در حال نگهبانی از مرزهای ما هستند تا حتی یک گلوله به سمت تو و خانواده ات شلیک نشود تا در آرامش کامل هم زندگی کنی ، هم درس بخوانی و هم شبها تا صبح پای بازی های کامپیوتری خودت باشی !
💠 خبر داری این 3 جوان رعنای اهل قم که در تصویر مشاهده می کنی از شدت سرما در اواخر سال 90 برای کمک به سربازان گرفتار شده در برف در شمال غرب ایران که در حال نبرد با گروهک تروریستی #پژاک بودند رفتند و یخ زدند و شهید شدند؟
خبر داری آن شب آن قدر سرد بود و غذا کم بود که یک کنسرو را 5 نفری می خوردند تا فقط ضعف نکنند ؟
💠 اگر دوست داری باز هم خوشحالی کن از دیدن صحنه های کتک خوردن این عزیزان، اما بدان به قول #سردار_سلامی فرمانده سپاه ، این پاسداران و بسیجی ها تا خون در بدن دارند برای حفظ امنیت تو و خانواده ات تلاش می کنند ،هر چند مخالف آنها باشی ،
فقط خواهش می کنم هیجانات را کنار بگذار و به این عکسها خوب خیره شو ، باز هم می گویی #سپاه و #بسیج دشمن کشور هستند ؟؟؟؟
👈 شرح کامل و جانسوز یخ زدن و شهادت این 3 پاسدار قمی در اواخر سال 90 را از https://www.mashreghnews.ir/news/201560 بخوانید.
#لبیک_یا_خامنه_ای
🔰سیاست همراه دیانت🔰
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: يك بعد از ظهر به ياد ماندني ولي نعمتي نژاد عمليات و الفجر دو، در منطقه حاج عمران - جبههه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
اين بار خودم ميبرم
غلامحسن سفيدگري
پيش از عمليات فتح المبين [۲۰] توي سپاه منطقه پنج تبريز در مورد تشكيل تيپي در جبهههاي جنگ به نام نيروهاي آذربايجاني حرفهايي شنيده بودم. آن روزها در واحد عمليات سپاه بودم.
مرتضي ياغچيان [۲۱] مصطفي الموسوي، مقصود شجاعي فر، صالح زاده، يوسف توتونكار [۲۲] و بنده رفتيم اهواز. در آن مقطع رزمندگان آذربايجاني در قالب دو گردان شهيد قاضي و شهيد مدني با تيپ ۸ نجف اشرف كار ميكردند، فرماندهي اين دو گردان هم برعهده علي تجلايي و داوود نوشاد بود. تيپ نجف اشرف هم بر و بچههاي نجف آباد اصفهان بودند. از اهواز سراغ مقر تيپ نجف را پرس و جو كرديم و راهي رقابيه شديم. خود رقابيه هنوز دست عراقيها بود. در راه كه ميرفتيم مقر تيپ نجف را بوسيله تابلوهايي
[ صفحه ۳۸]
مشخص كرده بودند. توي مقر تيپ يك سنگر كوچكي بود كه سنگر فرماندهي محسوب ميشد، كوچك بود و كم ارتفاع. كنارش دو تا چادر هم سرپا بود. شنيده بوديم كه فرمانده تيپ احمد كاظمي است و معاونش هم مهدي باكري؛ ولي هيچ كدام از اينها را نمي شناختيم. وارد سنگر فرماندهي شديم، سقف سنگر پايين بود و مجبور شديم از همان اول بنشينيم. خودمان را معرفي كرديم؛ گفتيم كه از تبريز آمده ايم و...
يكي از آنهايي كه توي سنگر بود، داشت با بي سيم حرف ميزد. تا ما خودمان را معرفي كرديم برگشت به يكي از برادراني كه
توي سنگر بود، گفت: همشهريهاي آقا مهدي اومده سريع راهنمايي كنين چادرشان.
باز سرگرم صحبت با بي سيم شد. در تكاپو بود و آرام و قرار نداشت. از اينكه ما را خوب تحويل گرفته بود، در دلم به اش احساس محبت ميكردم. بالاخره متوجه شديم اين برادر خود احمد كاظمي است و حالا مانده بود مهدي باكري.
به يكي از چادرها راهنمايي شديم، ناهار را همانجا خورديم. پس از ناهار بود كه يك رزمنده اي آمد محجوب و افتاده با لباس خاكي بسيجي. خيلي هم ساده و بي پيرايه برخورد ميكرد. مهرش در همان ديدار اول به دلم نشست. پرس وجو كرديم و فهميديم كه اين برادر هم آقا مهدي باكري است. هنوز آقا مهدي باكري به عنوان فرمانده آينده تيپ نيروهاي آذربايجان مطرح نبود. داخل چادر بوديم. متوجه شدم كه آقا مهدي بيل به دست گرفته و دارد زمين را ميكند. شست مان خبردار شد كه انگار براي ما چادر آماده ميكند. از چادر زديم بيرون. رفتم جلو تا بيل را از دستش بگيرم، گفت:
[ صفحه ۳۹]
شما حالا مهمان هستين، تازه از راه رسيدين و...
گفتم: اين حرفها چيه، اينجا جبهه است و همه بايد با همديگر كمك بكنيم و... بقيه بچهها هم آمدند كمك كردند بيل را از دست آقا مهدي باكري گرفتيم و چادري را براي خودمان برپا ساختيم.
مدتي در اين چادر مانديم و با يكي از گردانهاي تيپ نجف رفتيم عمليات فتح المبين. آقا مهدي در عمليات مجروح شد و رفت عقب. بعد از پايان فتح المبين بحث تشكيل تيپ عاشورا داغ شد و سپس اعلام
گرديد كه تيپ عاشورا به فرماندهي مهدي باكري شكل ميگيرد. در اهواز مدرسه شهيد براتي و چند مدرسه ديگر را به عنوان ستاد تيپ گرفتيم.
آقا مهدي باكري هنوز توي خانه شان در اهواز استراحت ميكرد و به جبهه بازنگشته بود. يك روز با چند نفر از بچهها رفتيم آقا مهدي را از منزلشان در اهواز به مقر تيپ آورديم. به اين شكل آقا مهدي باكري شد فرمانده تيپ عاشورا.
جدا شدن احمد كاظمي و مهدي باكري در ظاهر از همديگر خللي در دوستي شان بوجود نياورده بود. در تيپ نجف هر وقت گفته ميشد آقا مهدي معاون احمد آقاست، كاظمي ميگفت: «نه! آقا مهدي فرمانده منه!
دوستي شان تا آخر ادامه داشت. در عمليات خيبر اردوگاه لشكر عاشورا و لشكر نجف در كنار هم بود و وسطشان فقط يك خاكريز داشت و سنگرهاي فرماندهي دو لشكر هم نزديك اين خاكريز بود. هر وقت آقا مهدي كاري با احمد كاظمي داشت ديگر معطل نمي شد. خودش بلند ميشد از خاكريز ميگذشت ميرفت
[ صفحه ۴۰]
سنگر احمد آقا و او هم چنين ميكرد.
لحظههاي سخت و سرنوشت ساز عمليات خيبر بود و باران تير و تركش ميباريد. بر اثر انفجار گلولههاي توپ و تانك، حفره بزرگي ايجاد شده بود. اين حفره، سنگر آقا مهدي بود و سنگر قرارگاه تاكتيكي لشكر عاشورا توي جزيره.
احمد آقا حاضر بود براي ديدن مهدي جانش را هم بدهد. هر وقت فرصت ميكرد، ميگفت: «مهدي جان كاري كن كه باهم شهيد بشيم. » اين جمله را احمد بارها به مهدي گفته بود و من هم با گوش هاي
خودم شنيده بودم.
توي خيبر زير باران گلوله و تركش احمد آمد. تا مهدي را داخل حفره ديد تبسمي چهره اش را پوشاند و گفت:
- مهدي! چه جاي باصفايي برا خودت انتخاب كردي.
مهدي خنديد. احمد خيال جدا شدن از مهدي را نداشت و ماند داخل همين حفره. گفت: «اينجا هم قرارگاه تاكتيكي آقا مهدي است و هم من. » ولي اين حفره هيچ امنيت نداشت و نمي شد اطمينان كرد. به اصرار بچهها سنگر كوچكي ساختيم. خود احمد آقا و آقا مهدي هم آمدند و در ساختن سنگر كمك مان كردند. نمي شد داخل
سنگر سرپا ايستاد؛ كوچك بود و كم ارتفاع.
عمليات كه تمام شد، آقا مهدي برمي گشت عقب. ميرفت شهرهاي مختلف آذربايجان به خانوادههاي شهدا سر ميزد. به مجروحان جنگ و جانبازان سركشي ميكرد.
از مرخصي برگشته بوديم اهواز. احمد كاظمي تماس گرفت:
- مهدي ميخام ببينمت.
قرار گذاشتند و هر دو سر قرارشان آمدند.
[ صفحه ۴۱]
ديدار دو يار ديدني بود تا شنيدني و نوشتني. شايد نتوان آن لحظات را با هيچ بيان و قلمي گفت و نوشت. انگار سالهاست كه همديگر را نديده اند. دست در گردن هم كردند. احمد آقا مرتب ميگفت: «مهدي خيلي دلم برات تنگ شده بود. خيلي دلم گرفته بود براي ديدنت ثانيه شماري ميكردم تا ببينمت دلم باز بشه... ».
علاقه اين دو به يكديگر، به قدري محكم بود كه بيشتر وقتها ميشد يكي را در كنار ديگري يافت. احمد آقا و آقا مهدي به قدري به سنگرهاي همديگر رفت و آمد ميكردند كه احمد كاظمي بيشتر بچه هاي
لشكر عاشورا را به نام ميشناخت و آقا مهدي هم چنين بود. در بيشتر عملياتها اصرار داشتند كه احمد و مهدي كنار هم باشند... كنار هم بجنگند و...
روزهاي آخر عمليات خيبر خيلي تحت فشار بوديم. حميد آقا [۲۳] پشت بي سيم مدام مهمات ميخواست، ما هم ميفرستاديم ولي به دست شان نمي رسيد. بعد هم كه خبر رسيد حميد آقا شهيد شده، بچهها گفتند: بريم جنازه حميد را بياريم.
آقا مهدي در جوابشان گفت: حميد هم رزمنده اي است مثل بقيه رزمنده ها! مگه تعاون نيست! تعاون ميره بقيه شهدارو كه بياره حميد رو هم با خودشان ميارن. حميد فرقي با بقيه نداره.
كنار جاده توي سنگري نزديك خط بوديم. جاده اي كه مستقيم ميرفت به پلي كه حميد آنجا بود. بغل اين جاده كانالي بود كه در كنارش سنگر ما قرار داشت. خمپاره ۶۰ عراقيها هم به اين سنگر ميرسيد. يعني همان سنگر قرارگاه تاكتيكي آقا مهدي. تلاش بچهها براي متقاعد كردن آقا مهدي كه سنگرمان را عوض كنيم،
[ صفحه ۴۲]
نتيجه اي نداشت.
پس از شهادت حميد، مرتضي ياغچيان رفت به جاي حميد. باز هم صداي آقا مرتضي را از بي سيم شنيديم كه مهمات ميخواست. مهمات فرستاديم باز هم به دستشان نرسيد.
يك تويوتا پر مهمات آمد جلو سنگر. آقا مهدي بلند شد كه اين بار خودم ميبرم! سر و صداي بچهها بلند شد كه نمي گذاريم شما ببريد. آقا مهدي كوتاه نيامد. گفتم: آقا مهدي! اجازه بده من ببرم. تا زماني كه ما هستيم، نيازي به رفتن شما نيست. اگه ما نتونستيم، شهيد شديم و... آخرين نفر شما ميبرين.
https://eitaa.com/zandahlm1357
Part12_خاطرات شهید صیاد شیرازی.mp3
5.22M
👆🏻
◉━━━━━────
↻ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆
🎧کـــتاب صــوتی " خاطــرات شهیــد علــی صیــادشــیرازی"« ره»
🔴قسمــت 12
💚سلامتی و تعجیل در فرج حضرت امــام زمــان «عــجل الله تعالی فرجه الشریف» و شــادی ارواح طــیبه شهــدا و حــاج_قــاسم صلــوات
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸