جان میدهد. بعد که انسان بیرون میآمد و خیل عظیم مردمی را که به این ارزشها علاقه مند بودند، و رهبری مثل امام (رضوان الله علیه) را که به هدایت مردم میپرداخت و کارها و فکرها و راهها را تصحیح میکرد، مشاهده مینمود، هیجانش بیشتر میشد. این بود که زندگی برای امثال من که در این مقولهها زندگی و فکر میکردند، خیلی پرُهیجان بود؛ امّا همه این طور نبودند.
البتّه جوانان طبعاً دور هم که جمع میشوند، چون طبیعتاً دلشان گرم است - یعنی یک نوع حالت سرزندگی و شادی در طینتشان است - از همه چیز لذّت میبرند. جوان از خوراک لذّت میبرد، از حرف زدن لذّت میبرد، از در آیینه نگاه کردن لذّت میبرد، از تفریح لذّت میبرد. شما باور نمیکنید که انسان وقتی از سنین جوانی گذشت، آن لذّتی را که شما مثلاً از یک غذای خوشمزه میبرید، دیگر نمیبرد و نمیداند چیست! آن وقتها گاهی بزرگترهای ما - کسانی که در سنین حالای من بودند - چیزهایی میگفتند که ما تعجّب میکردیم چطور اینها این گونه فکر میکنند؟ حالا میبینیم نخیر؛ آن بیچارهها خیلی هم بی راه نمیگفتند. البتّه من خودم را بکلّی از جوانی منقطع نکرده ام.
هنوز هم در خودم چیزی از جوانی احساس میکنم و نمیگذارم که به آن حالت بیفتم. الحمدلله تا به حال نگذاشتهام و بعد از این هم نمیگذارم؛ امّا آنها که خودشان را در دست پیری رها کرده بودند، قهراً التذادی که جوان از همه ی شؤون زندگی خودش دارد، احساس نمیکردند. آن وقت این حالت بود. نمیگویم که فضای غم حاکم بود - این را ادّعا نمیکنم - امّا فضای غفلت و بی خبری و بی هویّتی حاکم بود.
این هم بود که آن وقت من و امثال من که در زمینه ی مسائل مبارزه، به طور جدّی و عمیق فکر میکردیم، همّتمان را بر این گذاشتیم که تا آن جایی که میتوانیم، جوانان را از دایره ی نفوذ فرهنگی رژیم بیرون بکشیم. من خودم مثلاً مسجد میرفتم، درس تفسیر میگفتم، سخنرانیِ بعد از نماز میکردم، گاهی به شهرستانها میرفتم سخنرانی میکردم. نقطه ی اصلی توجّه من این بود که جوانان را از کمند فرهنگی رژیم بیرون بکشم. خود من آن وقتها این را به «تور نامریی» تعبیر میکردم. میگفتم یک تور نامریی وجود دارد که همه را به سمتی میکشد! من میخواهم این تور نامریی را تا آن جا که بشود، پاره کنم و هر مقدار که میتوانم، جوانان را از کمند و دام این تور بیرون بکشم. هر کس از آن کمند فکری خارج میشد - که خصوصیّتش هم این بود که اوّلاً به تدیّن و ثانیاً به تفکّرات امام گرایش پیدا میکرد - یک نوع مصونیتی مییافت. آن روز این گونه بود. همان نسل هم، بعدها پایههای اصلی انقلاب شدند. الان هم که من در همین زمان به
جامعه ی خودمان نگاه میکنم، خیلی از افراد آن نسل را - چه کسانی که با من مرتبط بودند، چه کسانی که حتّی مرتبط نبودند - میتوانم شناسایی کنم.
به هرحال، الان شما زمان بهتری دارید. فضا، فضای بهتری است. البتّه نمی گویم که برای جوان همه چیز فراهم است و همه چیز آن گونه که باید باشد، هست؛ امّا در مقام مقایسه با آن زمان، امروز وضع از آن روز خیلی بهتر است. اگر جوانی بخواهد خوب زندگی کند و هویّت انسانی و شخصیّت خودش را بیابد، به نظر من امروز میتواند.
#پاسخ پرسشهای دانشجویان
✍مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
💠در کشوری که قانون حکومت نکند خصوصاً قانونی که قانون اسلام است این کشور را نمیتوانیم اسلامی حساب کنیم.کسانی که با قانون مخالفت می کنند این ها با اسلام مخالفت می کنند.
#امام_خمینی
#جمهوری_اسلامی_حَرم_است
📚صحیفه نور ،جلد ١۴،صفحه ٢۶٨
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖سوره کهف آیه ۱۰۷
🎤باصدای استاد عبدالباسط
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: آفرينش مؤمن متن حديث خَلْق المؤمن البرقى عن أبيه عن سليمان بن جعفر الجعفرى عن أبى الحسن ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
ايمان برتر از اسلام
متن حديث
الإيمان فوق الإسلام ۱- الكلينى قال: عدّة من أصحابنا عن سهل بن زياد، و الحسين بن محمّد عن معلّي بن محمّد جميعاً عن الوشّاء عن أبى الحسن عليه السلام قال: سمعته يقول: الإيمان فوق الاسلام بدرجة، و التقوي فوق الإيمان بدرجة، و اليقين فوق التقوي بدرجة، و ما قسم فى الناس شى ء أقلّ من اليقين. ۲- عنه عن علىّ بن إبراهيم عن محمّد بن عيسي عن يونس، قال: سألت أباالحسن الرضا عليه السلام عن الإيمان و الإسلام، فقال: قال أبوجعفر عليه السلام: إنّما هو الإسلام، و الإيمان فوقه بدرجة، و التقوي فوق الإيمان بدرجة، و اليقين فوق التقوي بدرجة و لم يقسم بين الناس شى ء أقلّ من اليقين. قال: قلت: فأىّ شى ء اليقين؟ قال: التوكّل علي الله و التسليم للّه و الرضا بقضاء الله، و التفويض إلي الله، قلت: فما تفسير ذلك؟ قال: هكذا قال أبوجعفر عليه السلام.
ايمان برتر از اسلام ۱- كليني گويد: گروهي از اصحاب ما از سهل بن زياد و حسين بن محمد، از معلّي بن محمد و همگي از وشاء از ابوالحسن [ الرضا ]
(ع) نقل كنند كه حضرتش ميفرمود: ايمان، درجه اي برتر از اسلام، و تقوا درجه اي از ايمان برتر، و يقين درجه اي بالاتر از تقواست، و چيزي در ميان مردم كمتر از يقين قسمت نشده است ۱. ۲- كليني از علي بن ابراهيم، از محمد بن عيسي، از يونس نقل است كه گويد: از ابوالحسن الرضا (ع) درباره ايمان و اسلام سؤال كردم، فرمود: ابوجعفر (ع) فرموده است: اصل، اسلام است و ايمان به درجه اي بالاتر از آن و تقوا به درجه اي برتر از آن و يقين درجه اي برتر و در ميان مردم چيزي كمتر از يقين تقسيم [ روزي ] نشده است. گفتم: يقين چيست؟ فرمود: توكّل بر خدا، و تسليم در برابر خدا، و خشنودي به تقدير خدا و سپردن [ كارها ] به او، گفتم: تفسير آن چيست؟ حضرتش فرمود: ابوجعفر (ع) چنين گفته است ۲.
منبع حديث
۱- أصول كافى ۲/ ۵۱. ۲- أصول كافى ۲/ ۵۲.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: زایر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: هرکه او را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
ثواب شهدا
حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: هرکه او را - حضرت رضا (علیه السلام) - با معرفت به حق او زیارت کند، خداوند عزّوجّل پاداش هفتاد شهید از شهدای راستین در مقابل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به او خواهد داد.
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند هیچ کدام از ما نیست مگر این که کشته یا شهید میشود، اباصلت پرسید: چه کسی شما را میکشد ای پسر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت فرمود: بدترین خلق خدا در زمان من، مرا با سم میکشد و در خانه ای تنگ و سرزمینی غریب، دفن میکند، بدانید هرکه مرا در غربتم زیارت کند، خداوند عزّوجّل پاداش یکصد هزار شهید و یکصد هزار صدّیق و یکصد هزار حج و عمره و یکصد هزار رزمنده به او میدهد و با گروه ما محشور میشود و در درجات والای بهشت با ما خواهد بود.
زایر خدا
حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمود: هرکه قبر پسرم علی را زیارت کند، نزد خداوند همچون کسی است که هفتاد حج نیکو به جا آورده باشد.
راوی پرسید: هفتاد حج؟! حضرت فرمود: بله و هفتاد هزار حج. راوی با تعجب پرسید: هفتاد هزار حج؟ حضرت فرمود: چه بسا حجّی که مقبول نمی شود، هرکه او را زیارت کند و شبی نزد او بماند همانند کسی است که خداوند را در عرش زیارت کرده باشد...
📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357