eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
ناگهان بر روی زمین قرار گرفتیم، گویی که زعفران بود بدون صدا و همدم، گیاهش خاراگوش [گیاهی که کرم ابریشم می‌خورد و خوشبو است] بود و در آن آبی نبود، گفتیم: یا امیرالمؤمنین نماز نزدیک شده و همراه ما آبی نیست که با آن وضو بگیریم. حضرت برخاست و به مکانی از این زمین آمد و با پا به آن ضربه زد و چشمه آبی بیرون آمد، فرمود: هرچه می‌خواهید برگیرید، و اگر طلب نمی کردید جبرئیل آبی از بهشت برای ما می‌آورد. وضو گرفتیم و نماز خواندیم تا اینکه شب به نیمه رسید، سپس حضرت فرمود: در جای خود قرار گیرید به نماز با رسول الله (صلی الله علیه و آله) یا قسمتی از آن خواهید رسید. آنگاه فرمود: ای باد ما را حمل کن. ناگهان کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار گرفتیم، در حالی که یک رکعت از نماز صبح را خوانده بود. سپس حضرت رو به ما کرد و فرمود: ای انس، تو سخن می‌گویی یا من سخن بگویم؟ گفتم: البته از دهان شما شیرین تر است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شروع به سخن گفتن نمود از ابتدا تا انتهایش گویی که با ما بوده است، سپس فرمود: ای انس، اگر پسر عمویم از تو برای آن شهادت خواهد شهادت می‌دهی؟ گفتم: بله یا رسول الله. وقتی ابوبکر خلافت را در دست گرفت، علی (علیه السلام) آمد و من نزد ابوبکر بودم و مردم گرد او جمع شده بودند، به من فرمود: ای انس! آیا تو فضیلت مرا در فرش و روز چشمه آب و روز چاه ندیدی؟ به او گفتم: یا علی! به خاطر پیری فراموش کردم، آنجا به من فرمود: ای انس! اگر بعد از وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خاطر چاپلوسی آن را کتمان کردی، خدا تو را دچار سفیدی در صورتت و سوزی در شکمت و کوری چشمانت کند، از جای خود بر نخاستم مگر اینکه پیسی گرفتم و کور شدم، و اکنون نمی توانم در ماه رمضان و دیگر روزها روزه بگیرم چرا که خنکی در شکمم باقی نمی ماند. ابن ابی جعده در پایان می‌گوید: انس پیوسته در این حال بود تا اینکه در بصره مُرد. [۱] ---------- [۱]: . الروضه ۲۰۴؛ الفضائل ۱۶۴؛ بحار الانوار ۴۱/۲۱۷؛ مدینة المعاجز ۱/۱۸۵؛ البرهان ۳/۶۱۶؛ غایة المرام ۶/۲۲۶؛ شرح احقاق الحق ۴/۱۲۴. https://eitaa.com/zandahlm1357
یاد خدا شخصی صالح گوید: وقتی که در کوههای بیت المقدس گشت و گذار داشتم، وارد دره ای بزرگ شدم و فریاد بلندی شنیدم که در کوههای اطراف طنین انداخته بود. در پی صدا شدم به جنگلی پر از درختان متراکم رسیدم و مردی در آنجا دیدم که پی درپی این آیه را می‌خواند: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ مٰا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهٰا وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّٰهُ نَفْسَهُ... [۱] من پشت سر او ایستادم و او همواره این آیه را می‌خواند، سپس صیحه ای زد و بیهوش شد. پس از لحظه ای به هوش آمد و می‌گفت: خدایا پناه می‌برم به تو از کار باطلان، پناه می‌برم به تو از روی گردانی غافلان، قلبهای خائفان برای تو خشوع یافته و آرزوی مقصران به تو متوجه است و دلهای عارفان، بیچاره ی درگاه توست. سپس دست به دست کوفت و گفت: مرا با دنیا چکار و دنیا را با من چکار! کجا هستند قرنهای گذشته و اهل آنها؟ آنان که در خاک پوسیده شده و از خاطره‌ها رفته اند. به او گفتم: از اول صبح پشت سر تو بودم و آرزوی آرامش تو می‌کردم. در پاسخ من گفت: چگونه آسوده باشد کسی که وقت را دنبال می‌کند و وقت در پی اوست. چگونه آسوده باشد کسی که روزگارش گذشته و گناهانش مانده است. سپس گفت: تو برای آن دنیا هستی و هر لختی را امید داری که برگردد. سپس روی از من برگرداند و این آیه را تلاوت کرد. وَ بَدٰا لَهُمْ مِنَ اللّٰهِ مٰا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ. [۲] سپس فریادی بلندتر از فریاد قبل کشید و بر زمین افتاد. خیال کردم مرده است؛ نزدیک شدم، دیدم مضطرب است. وقتی بهبودی یافت، می‌گفت: من چه کسی هستم و چه موقعیتی دارم، به فضل خود از لغزشهایم بگذر، به ستر خودت، مرا عزیز دار و به کرم خودت مرا که اینک در برابر توأم ببخش. به او گفتم: ای آقای من! تو را به خدایی که به او امیدواری با من حرف بزن. گفت: با کسی حرف بزن که گفتار او به حال تو نافع باشد و از گفتگو با کسی که از گناهانش بیمناک است بگذر، من چنین هستم، من همواره با شیطان درجنگم، تاکنون نتوانسته مرا از حال خودم غافل کند، جز تو که زبان مرا از یاد خدا باز داشتی، و اندکی توجه قلب مرا جلب کردی، من از شر تو به خدا پناه می‌برم که مرا از تو نجات دهد. با خود گفتم، مردی از اولیاء خداست، می‌ترسم سخن گفتن با او، وی را از یاد خدا باز دارد، او را به حال خود گذاشتم و بازگشتم. ---------- [۱]: ۱) - روزی را می‌یابی که هرکس هر عمل نیک و بد مرتکب شده ی خود را حاضر می‌بیند و دوست دارد که فاصله ی زیاد با آنها داشته باشد، خداوند همواره مردم را از عذاب بیم می‌دهد. آل عمران، ۳۰. [۲]: ۲) - آشکار شد برای آنها از سوی خدا آنچه را تصور نمی کردند. زمر، ۴۷. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
یک آیه یک قصه (7).mp3
2.76M
قسمت 7️⃣ 📜سوره مبارکه مزمل آیهِ ۲۰ 🔹...فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ...🔹