eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📳 چرا دولت بیکارها را نمی‌بره سر کار؟ 🔻 چرا به جوونا وام ازدواج نمیده؟ 🔻 این همه ثروت کجا میره؟ 🗳 اصلا این حرفا چه ربطی به انتخابات داره!!؟🤔    🆔 @zandahlm1357 ☆○═════════┅
✨﷽✨ تاثیر غذا در جذب شدن به سوی گناه یا ثواب ✍آیت‌الله حائری شیرازی: اگر پنبه کنار آهنربا باشد،آهنربا کششی نسبت به پنبه ندارد،اما اگربراده آهن رادرون پنبه بگذارید در این حالت پنبه به سمت آهنربا کشیده می‌شود. 🔷دراینجا خود پنبه جذب نمی‌شود،بلکه براده‌های آهن به سمت آن کشیده میشوند 🔶معصیت‌ها مثل آهــــنربا، نان حـــرام مانند آهــن و انســـان مثــــل پنبه اســـــت. 👌👌 وقتی که انسان گوشتش از نان حرام روئیده باشد، نمی‌تواند از کنار معصیت‌ها بگذرد. وقتی از کنار معصیت رد مـــی‌شود، مجذوب آن می‌شود. این خاصیت درونی لقمه حرام است. 🔷اما اگر لقمه صددرصد حلال باشد،از کنار عبادات که می‌گــــذرد، عــــبادات او را جـــذب می‌کننـــد ، از کـــنار امــام‌ زاده که می‌گذردبه زیارت ایشان میل پیدا می‌کند. انتشارش با شما خوبان 🌹 @zandahlm1357
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌هر کسی میخواد مسئله‌ی پوشش رو بی‌ربط به مسائل جنسی نشون بده، داره آدرس غلط میده بهتون. این دو کاملا با هم در ارتباط هستند..! @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرزن قفل درب منزلش خراب بوده. هر روز از دیوار میرفته بالا و درب حیاط را باز میکرده. تعمیرکار آمده گفت برایت مجانی درست می کنم. بشرط اینکه فقط نشان بده این چند روز، چطوری که قفل خراب بوده از دیوار می رفتی بالا، تا از تو فیلم بگیرم و بعد مجانی قفل را درست میکنم غلط کنه بعد از دیدن این فیلم به ایران چپ نگاه کنه😁 😂 @zandahlm1357
خاطره اى ديگر از تذكر دادن به حجاب در يكى از سفرهاى عمره، به عنوان روحانى كاروان در خدمت زائران بودم. يك روز كه از مسجدالحرام برگشتم و براى صرف ناهار به هتل رفتم، در رستوران هتل نزديك مردى حدود شصت ساله نشستم. در كنار ايشان دو فرد ديگر در حدود ٢۵ و ۴٠ ساله نشسته بودند. بعداً متوجه شدم مرد جوان، پسر او و مرد ديگر داماد اوست. چهره پيرمرد نشان مى داد كه انسان با صفايى است و به همراه خانواده به عمره مشرف شده اند. پس از سلام و احوال پرسى مختصر، مشغول غذا خوردن شديم. در اين هنگام دو خانم جوان كه يكى از آنها دخترخانمى در حدود شانزده ساله بود و مانتويى بسيار تنگ پوشيده بود و قسمتى از موهايش هم آشكار بود، وارد شدند و به نزد آن مرد آمدند و با او احوال پرسى كردند و بعد به طرف قسمت مخصوص بانوان براى صرف ناهار رفتند. من كه حدس زدم او دختر آن مرد باشد، با خود فكر كردم، شايد مناسب باشد تذكرى بسيار كوتاه و مؤدبانه درباره حجاب او بدهم و از طرفى چون در فضاى معنوى شهر مكه هستيم، احتمال تأثير آن بيش از جاى ديگر باشد. پس به مرد روكردم و گفتم: «ايشان دختر شماست؟ » گفت: «بله». گفتم: «پوشش مناسبى ندارند». ناگهان آن جوانى كه برادر اين دختر بود، با ناراحتى در پاسخ من گفت: «پوشش ايشان مناسب است». من چيزى نگفتم و منتظر عكس العمل پدرش ماندم. پدر دختر كه از تذكر من جا خورده بود، دو جمله در پاسخ من گفت، او ابتدا گفت: «ايشان دختر بسيار خوبى است. خيلى به نماز علاقه دارد و به عبادت در مسجدالحرام و طواف اهميت خاصى مى دهد و با ويلچر مادرش را به حرم مى برد». من ابتدا از پاسخ ايشان تعجب كردم و نفهميدم چه ارتباطى بين اين مطلب با تذكر من وجود دارد، اما با كمى تأمل منظور ايشان را فهميدم. ايشان در واقع مى خواست به من بگويد، اگر مى بينى دختر من نسبت به حجاب كمى بى توجه است، دليلش اين نيست كه فردى لاابالى است و به ديگر مسائل دينى بى توجه است، بلكه او كاملاً فردى با اخلاق و مؤمن است. اينجا بود كه من فهميدم در تذكرى كه داده ام، بى احتياطى كردم و از اين نكته مهم غافل بوده ام. اگر تصور كنيم تذكر دادن و امر و نهى كردن به ديگران كار ساده اى است، كاملاً اشتباه كرده ايم. بايد در امر و نهى كردن به ديگران، به تمام جوانب آن توجه كنيم، تا تذكر ما اصلاح كننده باشد، نه تخريب كننده. گفتنى است برخى افراد با بداخلاقى و اهانت به ديگران امر و نهى مى كنند و اين امر و نهى نادرست مى تواند پيامدهاى ناگوارى در پى داشته باشد. جمله دومى كه مرد بلافاصله پس از جمله اول گفت، اين بود: «حاج آقا! خدا مى داند من آن قدر به اين بچه‌ها تذكر مى دهم حجابشان را كامل كنند كه خودم هم خسته مى شوم، ولى در اين دوره و زمانه بچه‌ها كمتر به [حرف] ما بزرگ ترها گوش مى دهند و راه خودشان را مى روند». منظور ايشان از جمله دوم هم معلوم بود. ايشان در اين جمله مى خواست تذكر ديگرى به من بدهد كه شما اگر فكر مى كنيد من پدر لاابالى و بى تفاوتى هستم كه دخترانم را آزاد گذاشته ام، سخت در اشتباهيد. من به مسائل شرعى اهميت مى دهم، اين خود بچه‌ها هستند كه از ما نمى پذيرند. اين جمله ايشان نيز اشتباه دوم مرا در تذكرى كه دادم، به من فهماند. وقتى تنها شدم، با خودم گفتم: اگر بار ديگر چنين موقعيتى براى من پيش آمد و خواستم به فردى مثل اين پدر تذكر دهم، اين طور مى گويم: «پدرجان، ايشان دختر شما هستند؟ خوش به حالشان كه در سن جوانى و با اين همه ذوق و اشتياق به اين سفر آمده اند. حتماً به انجام اعمال عبادى عمره علاقه خاصى دارند. خدا را شاكر باشيد كه چنين فرزند خوبى نصيبتان كرده، ولى پدرجان اگر از من بپرسند نمره ايمان ايشان چند است، مى گويم نوزده است، نه بيست. چرا بيست نيست؟ چون نمره بيست را وقتى مى گيرند كه به جاى مانتو از چادر استفاده كنند. البته پدرجان من مى دانم كه شما اين تذكر را بارها به ايشان داده ايد، ولى چه مى شود كرد. جوانان امروز تا خودشان به چيزى نرسند، محال است از بزرگ ترها قبول كنند». اگر در اين چند جمله تذكر دقت كنيم، مى بينيم هر دو مطلبى كه اين پدر در پاسخ به تذكر من داد و نسبت به آنها دغدغه داشت، در آن آورده شده است. بنابراين اگر ما دقيق و حساب شده تذكر دهيم، هم مؤثر است و هم جذاب و افزون بر آن، هيچ كس نيز رنجيده خاطر نخواهد شد. https://eitaa.com/zandahlm1357