eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.3هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 شما که میگید حجاب حکم اسلامه، پس چرا تو بقیه کشورهای اسلامی، حجاب اجباری نیست؟ برای چی فقط ایران؟ 🔻 @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت نود و چهارم 320.mp3
28.81M
🎬 قسمت: نود و چهارم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 8⃣3⃣ سردار علی ناصری و روی زمین غوغایی بود. بچه ها روی سیل بند با نیروهای عراقی درگیر شده و جنگ سختی در حال انجام بود. دشمن با تانک به جان بچه ها افتاده بود و آنها را شکار می کرد. عده ای از نیروهای ما خود را به آب انداخته و در حال غرق شدن بودند. دشمن در آب هم به آنان امان نمی داد. قایق ها مملو از مجروح و رزمنده بود. برخی از قایقها پارو نداشتند و بچه ها با کلاه جنگی سعی می کردند قایقهایشان را از دشمن دور کنند. چند نفر از آنان متوجه هلیکوپتر خودی شدند و نومیدانه برای کمک دست تکان دادند. دلم ریش شد. یکی دو قایق واژگون شده و بچه ها در آب سرگردان بودند، دشمن با تیربار و توپ مستقیم تانک به جان بچه ها افتاده بود، صحنه هولناک و تکان دهنده ای بود که هرگز تا آخر عمر از یادم نمی رود. به خلبان گفتم: - برو به جزیره شمالی. در جزیره مجنون شمالی فرود آمدیم. از هلی کوپتر پیاده شدم و برادر عبدالزهرا داغری را کنار کشیدم و وضعیت اسفبار بچه ها را شرح دادم و متذکر شدم که کسی نفهمد تا روحیه نیروها تضعیف نشود. بعد گفتم: - بچه ها در هور در وضع وخیمی هستند. اگر می توانی، قایق برایشان بفرست تا عقب بیایند. بعد سوار هلی کوپتر شدم و در پدی در ضلع شمالی جزیره شمالی پیاده شدم. برادر غلام مهرابی، مسئول اطلاعات قرارگاه کربلا بود. تا مرا دید، با خنده گفت: - علی ناصری، کجا هستی؟ توی القرنه ای؟ نکند فرماندار القرنه شدی با ناراحتی گفتم: - دری وری نگو! - چه شده؟ توپت پرہ؟ - عراق داره همه جا را پس می گیره! دارند به طرف روطه می آیند. دشمن با تانک به جان بچه ها افتاده. غلام با ناراحتی گفت: - پس بریم به محسن بگوییم. مهرابی را سوار هلی کوپتر کردم و با هم به جایی که صیاد شیرازی و فرماندهان دیگر بودند، بازگشتیم. پیگیر باشید @zandahlm1357
خنده و گریه همزمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ابوبکر می‌گوید: به خدا سوگند، روزی که علی (علیه السلام) دربِ خیبر را از جای کند، من کنار رسول الله (صلی الله علیه و آله) بودم، حضرت را دیدم که خندید تا جایی که دندان هایش نمایان شد، سپس گریه کرد تا این که محاسنش مرطوب شد. گفتم: یا رسول الله، خندیدن و گریه همزمان!؟ فرمود: بله، خندیدن من به خاطر این است که از کندن درب خیبر به دست علی (علیه السلام) خوشحال شدم، و اما گریه‌ام به خاطر علی (علیه السلام) است، زیرا او در حالی درب خیبر را از جا کند که سه روز است روزه بوده و فقط آب نوشیده است و اگر این مدت غذا می‌خورد، آن درب را به سوی مردمان پشت دیوار قلعه [مسافتی طولانی جهت نابودی آن ها] پرتاب نموده بود. [۱] ---------- [۱]: . بحار الانوار ج ۲۹ ص ۱۸۲. https://eitaa.com/zandahlm1357
گناه، طلب آمرزش، پاره دوزی از عربی پرسیدند: حال تو چگونه است؟ گفت: خوب، دینم را با گناه پاره می‌کنم و با طلب آمرزش وصله می‌زنم. شاعری همین کلام را به شعر آورده است که: دنیا را با پاره کردن دین خود می‌دوزیم. پس نه دینی باقی می‌ماند و نه دوخته ای. خوشا به حال بنده ای خدا را بر همه چیز برتر بداند، و دنیا را فدای آنچه انتظارش می‌رود قرار دهد. نرقع دنیانا بتمزیق دیننا فلا دیننا یبقی و لا ما نرقع فطوبی لعبد اثراللّٰه ربّه و جاد بدنیاه لما یتوقع شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357