eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49.1هزار عکس
35.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم 🔹 با نوای حاج صادق آهنگران @zandahlm1357
🍂 🔻 4⃣ سردار علی ناصری به دلیل فشردگی نی ها، کمبود وقت و نداشتن شناسایی دقیق بردن سه گردان رزمی بسیار مشکل بلکه ناممکن بود و از این رو می بایست برای آماده کردن منطقه برای عملیات، دست به کاری اساسی می زدیم و تغییرات زیادی در آبراه ها و محل عبور و مرور می دادیم. همچنین می بایست تشکیلات مستقلی ایجاد می کردیم تا در وهله اول كل هور را شناسایی کند و سپس دست به دگرگونی و آماده سازی منطقه برای انجام عملیات بزند. درست در همین زمان، پایه های اولیه ایجاد قرارگاهی مستقل برای شناسایی هور گذاشته شد؛ قرارگاهی که بعدها «قرارگاه نصرت» نام گرفت. در همان جلسه قرارشد بچه های مسجد جزایری به رهبری حاج حمید رمضانی با بچه های سپاه سوسنگرد و سپاه حمیدیه و تیپ ۳۷ نور سابق در هم ادغام شوند و قرارگاه نصرت شکل گیرد. به یک معنا، اندیشه اولیه تأسیس قرارگاه نصرت، حاصل هم اندیشی محسن رضایی و علی هاشمی بود. علی هاشمی در مدت کمی، با قدرت سازماندهی بالایی که داشت، موفق به جذب نیروهای بومی و خصوصا عشایر عرب منطقه شد و همین افراد در ماه های بعد بار اصلی کارها را بر دوش کشیدند و طرح عبور از هور را از حرف به عمل مبدل کردند؛ مردان گمنام و بدون ادعای عشایر عرب که از جان مایه گذاشتند و ناممکن ها را به ممكن مبدل کردند؛ مردانی که نامشان در هیچ کتاب و دفتری ثبت نشده اما بازیگران اصلی ماجرا بودند. * * * تجربه تلخ شکست عملیات والفجر مقدماتی نشان داد که نیروهای زمینی ما در عمل به بن بست رسیده اند و کار زیادی در جنوب از آنان بر نمی آید. در چنین گیر و داری بود که اندیشه عبور از هور به ذهن فرماندهان سپاه رسید و این راه، تنها راه خروج از بن بست پیش آمده دانسته شد. 🔅 پیگیر باشید @zandahlm1357
گفت وگوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) با جمجمه خسرو پرویز ابورواحه انصاری از مغربی روایت می‌کند که او گفت: امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی از جنگ نهروان فارغ شد جمجمه پوسیده ای دید، فرمود: بیاوریدش. آن را با تازیانه اش تکان داد و فرمود: به من بگو که هستی؟ فقیری یا ثروتمندی، بدبخت یا خوشبخت، پادشاه یا رعیت؟ با زبانی فصیح گفت: سلام بر تو یا امیرالمؤمنین! من پادشاهی ستمکار بودم، من «دویز بن هُرمُز» پادشاه پادشاهان بودم، مشرق و مغرب زمین، بلندی‌ها و دره ها، خشکی و دریاهای آن را صاحب شدم، من کسی هستم که هزار شهر را در دنیا گرفتم و هزار پادشاه از پادشاهانش را کشتم. یا امیرالمؤمنین! من کسی هستم که پنجاه شهر ساختم و... هزار غلام ترک، هزار ارمنی، هزار رومی و هزار زنگی را خریدم. و با هفتاد نفر از دختران پادشاهان ازدواج کردم. هیچ ملکی در زمین نبود مگر اینکه بر آن پیروز شدم و بر اهلش ظلم کردم، وقتی ملک الموت به سراغم آمد به من گفت: ای ستمکار، ای طغیانگر، با حق مخالفت کردی! اعضایم به لرزه افتاد و بندهایم متزلزل شد، زندانیانم که هفتاد هزار نفر از فرزندان پادشاهان بودند و از زندان رها شده بودند، بر من ظاهر شدند. وقتی ملک الموت روح مرا بالا برد اهل زمین از ستم من آسوده گشتند، و من تا ابد در آتش معذب خواهم بود. خدا مرا به هفتاد هزار فرشته عذاب سپرده که در دست هر یک از آن‌ها عصایی از آتش است که اگر با آن به کوه‌های زمین ضربه زده شود، کوه‌ها آتش گرفته خُرد خواهد شد، و هر وقت که فرشته با یکی از این عصاها بر من ضربه می‌زند آتش می‌گیرم و می‌سوزم، و خدا مرا زنده می‌کند و به خاطر ستم به بندگانش مرا تا ابد عذاب می‌کند. و همچنین خدای تعالی به تعداد موهای بدنم مار و عقرب مأمور کرده تا مرا بگزند و نیش بزنند و مارها و عقرب‌ها به من می‌گویند: این سزای ستمی است که به بندگانش کردی. سپس جمجمه ساکت شد، و همه سپاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریستند و بر سرهای شان زدند، و گفتند: یا امیرالمؤمنین! حق تو را بعد از آنکه رسول الله (صلی الله علیه و آله) ما را آگاه کرد نادیده گرفتیم، و فقط حق و بهره خود را از تو از دست دادیم، چرا که چیزی از تو کم نمی شود، پس ما را به خاطر کوتاهی که سرزده و اینکه مقام تو را برای دیگری پسندیدیم حلال کن، ما پشیمان هستیم. حضرت دستور داد تا جمجمه پوشانده شود. در همین هنگام بود که آب نهروان از حرکت باز ایستاد، و هر حیوان و ماهی ای که در نهر بود به روی آب آمد، و هر یک از آن‌ها با امیرالمؤمنین (علیه السلام) سخن گفت و برای او دعا کرد و به امامت او گواهی داد. پس از این ماجرا یکی از افراد سپاه خطاب به حضرت چنین گفت: - سلام من بر زمزم و صفا، سلام من بر سدرة المنتهی. - در نهروان جمجمه‌های اهل خاک در روز روشن با تو سخن گفتند. - ماهی‌های آن بر تو آشکار شدند و به ولایت تو اذعان کردند. [۱] ---------- [۱]: . الفضائل ابن شاذان ۷۲؛ بحار الانوار ۴۱/۲۱۵؛ الزام الناصب ۱/۲۸۰. https://eitaa.com/zandahlm1357
دنیا نیز گوید: در زشتی دنیا همین بس که به حال خود باقی نمی ماند و دائماً تغییر می‌کند، جایی را با ویران کردن جای دیگر درست می‌کند، کسی را با ناراحت کردن دیگری شاد می‌سازد. سخن بیجا بپرهیز از سخن اضافی که عیوب باطنی تو را آشکار می‌سازد و دشمن ساکت تو را به حرکت وامی دارد. سخن بیجا، تحقیر هرکه زیاد بگوید، می‌لغزد، هرکه به حقارت بنگرد خوار می‌شود. سکوت، بردباری کم سخن گفتن انسان دلیل عقل آدمی است و حلم او نشانه فضل وی. خود را بر آتش گر زند بهر تو کس پروا مکن قربان تمکینت شوم می بین و سر بالا مکن جامی والی مصر ولایت ذوالنون آن به اسرار حقیقت مشحون گفت در مکه مجاور بودم در حرم حاضر و ناظر بودم ناگه آشفته جوانی دیدم چه جوان سوخته جانی دیدم لاغر و زرد شده همچو هلال کردم از وی ز سر مهر سؤال که مگر عاشقی ای شیفته مرد که بدینگونه شدی لاغر و زرد گفت آری بسرم شور کسی است کش چو من عاشق و رنجور بسی است گفتمش یار به تو نزدیک است یا چو شب روزت از او تاریکست گفت در خانه ی اویم همه عمر خاک کاشانه ی اویم همه عمر گفتمش یکدل و یکروست بتو یا ستمکار و جفا جوست بتو گفت هستیم بهر شام و سحر بهم آمیخته چون شیر و شکر گفتمش یار تو ای فرزانه با تو همواره بود همخانه سازگار تو بود در همه کار بر مراد تو بود کار گذار لاغر و زرد شده بهر چه ای تن همه درد شده بهر چه ای گفت رو، زو که عجب بی خبری به که زینگونه سخن درگذری محنت قرب ز بعد افزونست جگر از محنت قربم خونست هست در قرب همه بیم زوال نیست در بعد جز امید وصال آتش قرب دل و جان سوزد شمع امید روان افروزد .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
زمانه ات را بشناس 24.MP3
6.42M
🔰 سلسله سخنرانی های 24 🌀 بازخوانی تحلیل های مهم مقام معظم رهبری 🎬 جلسه 4️⃣2️⃣ 🎤 با تدریس 👈برای آشنا شدن جوانان انقلابی با تحلیل های رهبری عزیز، در نشر این فایلها حتی با لینک خودتان، همکاری بفرمایید
۱. حضور شمار بسيارى از صحابۀ پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) و برگزيدگان آن‌ها در كوفه؛ به گونه اى كه هيچ يك از شهرهاى مهم عالم اسلام، همچون كوفه از نظر كمّى و كيفى تا اين حد صحابه را در خود جاى نداده بود. ۲. حضور سرشناسان و مشاهير قبايل مختلف حجاز و يمن و ساير نقاط در كوفه؛ به گونه اى كه تركيب جمعيتى آن با ساير شهرها به كلّى تفاوت داشت. ۳. موقعيت نظامى كوفه و حضور دليرترين مردم عرب در آن شهر؛ قبلاً گفتيم كه فلسفۀ بناى شهر كوفه، ايجاد پايگاه و مركز پشتيبانى براى سپاه مأمور فتح نيمۀ شمالى ايران بود. مهم ترين سپاه اسلام در اين شهر مستقر شد و هم آن‌ها بودند كه امپراتورى ساسانى را برانداختند. از اين رو در ميان مسلمانان از نظر شجاعت و آزادگى، كوفه سرآمد بلاد بود. ۴. بى عنايتى مردم مدينه نسبت به على (عليه السّلام) ؛ مدينه از برگزيدگان اصحاب پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) خالى شده بود و آن‌ها كه باقى مانده بودند چندان عنايتى به اهل بيت نداشتند. شاهد مثال اين كه، هنگام حركت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) براى مقابله با ناكثين فقط ۷۰۰ نفر با ايشان بيرون آمدند. حضرت على (عليه السّلام) در نامه اى به اهل كوفه مى فرمايد: «... بدانيد كه ديگر مدينه با آن جمعيت وجود ندارد. مردم خوب آن پراكنده شده اند و فتنه و آشوب بر محور آن مى گردد». ۵. موقعيت جغرافيايى كوفه؛ شهر كوفه تقريباً در قلب عالم اسلام آن روز واقع بود و بر ايران، حجاز، شام، مصر و جزيره مشرف، تقريباً به يك فاصله بود. مركزيت آن نسبت به بصره كه به دريا نزديك و امكان هجوم از راه دريا وجود داشت، بهتر مى نمود. [۱] ---------- [۱]: . نگاه كنيد به بحث تفصيلى در كتاب «كوفه و نقش آن در قرون نخستين اسلامى»، ص ۱۹۲ و نيز نقش امامان معصوم در حيات اسلام، ص ۱۴۴ تا ۱۴۶. ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357