eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49هزار عکس
35.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🌍《تصویر۵و۶》 🔶 تصویری۵(بالا) : یک تصوّر از خداوند ، که در فیلم نوح بارها بر آن تاکید می شود . 🔷 🔶 تصویر۶(پایین) : که بارها در فیلم ظاهر میشود و نماد در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان است.
😍 اما بیایید کمی هم در مورد  و وظیفه‌اش در  این فیلم صحبت کنیم. نوح در ابتدای فیلم به‌سان یک از محیط زیست ظاهر می‌شود و همه‌ی فکر و ذکرش معطوف به محافظت از طبیعت است! او فرزند کوچکش  (حام) را که به چه علت گُلی را بدون هیچ دلیلی چیدی؟ در ادامه نوح  خود را نیز به رخ تماشاگران می‌کشد  و یک‌تنه حساب سه نفر از را می‌رسد ، آن‌هم فقط به‌خاطر این‌که آن‌ها حیوانی را کرده بودند !!!! 🛡⚔ ⛑ چند دقیقه بعد می‌بینیم نوح  را هم خوب بلد است و هنر نجاری خود  را در ساخت یک کشتی بسیار بزرگ، نشان می‌دهد؛ و در آخر فیلم به  بودنِ نوح هم واقف می‌شویم !!!! 🌳 😕 بگذارید و حرف آخر را در مورد نوح بگویم: «نوح در این فیلم همه‌چیز هست » !!! 😳😳😳 🔅♻️🌀🔺متن۳🔺🌀♻️🔅 -----------------------------------------
🌍《تصویر۷》 🔶مبارزه‌نوح‌با۳نفر از‌قابیلیان🔷 ------------------------------------------
⛔️ فیلم “نوح” گویا هیچ تعریفی از وظیفه‌ی ندارد و رابطه‌ی بین خدا و انسان در این فیلم به‌کلّی است . در چندین جای فیلم ، افراد مختلفی حرف زدنِ خداوند با یک انسان را ، یا بعضاً دروغ می‌دانند !!! اساساً نوح در این فیلم ، شخصیتی است گوشه‌گیر که را انتخاب کرده است . او دقیقاً مانند پدرش  ، هیچ برنامه‌ای مبنی بر ارتباط گرفتن با انسان‌ها و آنان ندارد . پدربزرگ نوح نیز همچون خود او ، به‌تنهایی در یک روزگار می‌گذراند . 😏 حال این تصویر توراتی از نوح را با شخصیتی که برای ما روایت می‌کند که این پیامبرِ بزرگ:، 950 سال در قوم خود به و ارشاد مردم پرداخت و در این راه، سختی‌های زیادی را متحمّل شد و مورد آزار و اذیت مردم قرار گرفت . 😳 نوح در لحظاتی از فیلم ، خود را نمی‌داند و علّت این‌که خداوند او را برای انجام مأموریتِ انتخاب کرده است را ، بودن خود می‌داند ، نه پاک و بودنش !!! 🔅♻️🌀🔺متن۴🔺🌀♻️🔅 -----------------------------------------
بیست گفتار_19.Mp3
13.52M
کتاب صوتی بیست گفتار اثرمتفکر شهید استاد مرتضی مطهری بخش نوزدهم
بیست گفتار_20.Mp3
9.22M
کتاب صوتی بیست گفتار اثرمتفکر شهید استاد مرتضی مطهری بخش بیستم
📓📕📗📘📙📔📒📕 روزگار من (۵۸) خیلی دیرم شده بود یه دربستی گرفتم و سوار ماشین شدم دستمو بردم تو کیفم که گوشیمو بردارم به مامان زنگ بزنم حتما تا الان خیلی نگرانم شده عه پس کووو گوشی ؟؟ با دقت همه جارو دیدم نبود وااای من که اصلا کیفمو باز نکردم که گم بشه احتمالا تو خونه جا گذاشتم ... رسیدم سر کوچه جای ماشین رو نبود همون جا پیاده شدم اره حدسم درست بود مامان تو کوچه جلو در نشسته بود و با نگرانی بالاو پایین و نگاه میکرد من و که دید سریع اومد طرفم نفس نفس زنان گفت فرزانه مادر کجای مردم از نگرانی هزار جور فکر بد اومد سراغم سلام شرمنده مامان یه اتفاقی پیش اومد دیر شد مامان با ترس گفت چه اتفاقی ؟ مامانم نگران نباش چیزی نشده بریم خونه با حوصله بهت بگم لباسامو عوض کردم و نشستم پیش مامان ... ماجرارو از سوار شدن تو اتوبوس گفتم تا خدا حافظیم از اعظم خانم ... مامان ـ وای بنده خداها خیلی ناراحت شدم ... اره منم همینطور درسته یه زمونی سحر قصد گول زدنمو داشت اما بازم همسایمون بود ماهم که دیگه بخشیده بودیمشون ... راستی مامان گوشیم نمونده خونه توراه میخواستم بهت خبر بدم دیدم تو کیفم نیست ... نمیدونم والا فرزانه من چند بار بهت زنگ زدم اما صدایی از خونه نیومد ... همه جارو با هم گشتیم رفتم تو اتاق دیدم رو میز زیر جانماز مونده رو ویبره هم بود... سر شام گفتم مامان هروز که میگذره در مورد خوبی های عباس بیشتر می دونم بهنام و شاهین اونجور اما عباس اینجور درسته دخترم عباس زمین تا اسمون با اونا فرق داره درسته الان عباس نیست اما برات خوبیهاشو به یادگار گذاشته اره حق با توعه مامان 😔😔 شب گذشت و صبح شد بعد نماز صبح اماده شدیم عمو و زینب اینا برای بدرقه اومدن یه نگاه به خونه انداختمو درشو بستم کلیدو دادم به زینب . مامان هم کلید خونشو به عمو اینا داد . لحظه خدا حافظی زینب گریه میکرد زینب ابجی گریه نکن زود زود بهت زنگ میزنم نمیرم که نیام من میام ...شما میاین 😊😊 چند تیکه وسایل خونه بود که بار کامیون کرده بودیم عمو هم همراه ما اومد تا تنها نباشیم قرار شد بعده رو به راه کردن کارهای ما عمو برگرده ... ما خداحافظی کردیمو رفتیم بخاطر توقفایی که بین راه داشتیم نزدیکای اذان صبح رسیدیم مشهد تا چشممون به گنبد طلای امام رضا ع افتاد سلام دادیم ،با گریه از طرف عباسم سلام دادم بالاخره رسیدیم ، خونه اطراف حرم بود راحت میتونستیم پیاده بریم حرم صاحبخونه یه مردو زن میان سال بودن ...اونا بخاطر پا درد خانمه طبقه پایین بودن و از ما خواستن طبقه بالا بریم ... برای ما فرقی نداشت کدوم طبقه باشیم وسایلارو به کمک هم بردیم داخل خونه چون زیاد نبود کار چیدنشم زود تموم شد عموم که از بابت ما خیالش راحت شد فردای اون روز برگشت یه خرده هم پول بهمون داد من و مامان قبول نمیکردیم اما به زورو التماس دیگه روشو زمین ننداختیم . ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357 📗📘📙📔📕📓📒📘
کارگاه خویشتن داری_35.mp3
11.79M
۳۵ ✍ واکنش ما در برابر موفقیت‌های دیگران، می‌تواند رشددهنده روح ما باشد یا سوزاننده‌ی آن ... "حسادت" بسرعت روح ما را به آتش می‌کشد! 🔅 خویشتن‌داری در چنین مواقعی، مبارزه با حسادت درون، و شریک شدن در شادی دیگران است.