eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.6هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سؤال👇 سلام کفاره بیماری روچطور حساب میکنن میشه توضیح بدید ببخشید توضیحات من درسته اگه بخواهیم کفاره روزه روبدیم مثلا نان روزی750گرم 30روزمیشه22/5کیلو /پس22/5کیلونان بدیم فقیر پاسخ👇 سلام علیکم بله
به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد صفحه شاعران ایران زمین .......: @zandahlm1357
شهریار گفت: شنیدم که رایِ هند را ندیمی بود هنرپرور و دانش‌پرست و سخن‌گزار که هنگامِ محاوره درّ در دامنِ روزگار پیمودی و هر دو ظرفِ زمان و مکان بظرافتِ طبع او پر بودی و از سبک روحی و محبوبی چون حبّهٔ‌القلب در پردهٔ همه دلها گنجیدی و از مقبولی و به‌نشینی چون انسان‌العین در همه دیدهاش جای کردندی. روزی در میانِ حکایات از نوادر و اعاجیب بر زبانِ او گذشت که من مرغی دیده‌ام آتش‌خوار که سنگ تافته و آهن گداخته فرو خوردی. ندماءِ مجلس و جلساءِ حضرت جمله برین حدیث انکار کردند و همه بتکذیبِ او زبان بگشودند و هر چند ببراهینِ عقل و دلایلِ علم جوازِ این معنی می‌نمود، سود نمیداشت و چون حوالت بخاصّیّت می‌کرد که آنچ از سرِّ خواصّ و طبایع در جواهر و حیوانات مستودع آفریدگارست، جز واهبِ صور و خالقِ موادّکس نداند و هرک ممکن از محال شناخته باشد، اگرچ وهم او از تصوّرِ این معنی عاجز آید، عقلش بر لوحِ وجود بنگارد، این تقریرات هیچ مفید نمی‌آمد. با خود اندیشه کرد که حجابِ این شبهت از پیشِ دیدهٔ افهامِ این قوم جز بمشاهدهٔ حسّ بر نتوان گرفت، همان زمان از مجلسِ شاه بیرون آمد و روی بصوبِ بغداد نهاد و مدّتی دراز منازل و مراحل می‌نوشت و مخاوف و مهالک می‌سپرد تا آن جایگه رسید که شترمرغی چند بدست آورد و در کشتی مستصحبِ خویش گردانید و سویِ کشور هندوستان منصرف و توفیقِ سعادت راه او آمد تا در ضمانِ سلامت بنزدیکِ درگاه شاه آمد. شاه از آمدنِ او خبر یافت، فرمود تا حاضر آمد. چون بخدمت پیوست، رسمِ دعا و ثنا را اقامت کرد. رای پرسید که چندین گاه سببِ غیبت چه بودست؟ گفت: فلان روز در حضرت حکایتی بگفتم که مرغی آتش‌خوار دیده‌ام، مصدّق نداشتند و از آن استبداعی بلیغ رفت، نخواستم که من مهذارِ گزاف‌گوی و مکثارِ بادپیمای باشم و دامنِ احوالِ من بقذرِ‌هذر آلوده شود و نامِ من در جملهٔ یاوه‌گویانِ دروغ باف‌ِ ترفند‌تراش برآید که گفته‌اند : اِیَّاکَ وَ اَن تَکُونَ لِلکَذِبِ وَاعیِاً وَ رَاوِیا فَأِنَّهُ یَضُرُّکَ حِینَ تَرَی اَن یَنفَعُکَ ؛ برخاستم و ببغداد رفتم تا ببدرقهٔ اقبالِ شاه و مددِهممِ او بقصد رسیدم و با مقصود باز آمدم و اینک مرغی چند آتش‌خوار آوردم تا آنچ از من بخبر شنیدند، بعیان بینند و نقشی که در آیینهٔ عقل ایشان مرتسم نمی‌شد، از تختهٔ حسِّ بصر برخوانند. رای گفت: مرد که بپیرایهٔ خرد و سرمایهٔ دانش آراسته بود، جز راست نگوید، لیکن سخنی که در اثباتِ آن عمرِ یکساله صرف باید کرد، ناگفته اولیتر. این فسانه از بهر آن گفتم تا همگنان خاصّه خواصِّ مجلسِ ملوک بردأبِ آدابِ خدمت متوفّر باشند و از تعثّر در اذیالِ هفوات متیقّظ. تمام گشت بابِ دادمه و داستان. بعد ازین یاد کنیم بابِ زیرک و زروی و درو باز نمائیم که چون کسی را علوِّ همت از مغاکِ سفالت بافلاکِ بزرگی و جلالت رساند و زمامِ فرماندهی بدستِ کفایت و سیاستِ او دهد و کلاهِ‌سری و سروری بر تارکِ اقبالِ او نهد، وجهِ ترقّی او در کارِ خویش و توقّی از موانع پیش‌بردِ آن چیست و طریقِ تمشیت و سبیلِ تسویت کدام. وَ اللهُ المُوَفِّقُ لِلرَّشَادِ فِی المَعَاشِ وَ المَعَادِ. ایزد، عَزَّاسمُهُ وَ تَعَالَی : همه اقدامِ جاه و جلالِ خداوند ، خواجهٔ جهانرا در مراقیِ منزلت (راقی) داراد و طرازِ مفاخر و مآثرش بر آستینِ دین و دولت باقی ، بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاَطیَبِینَ الاَکرَمِینَ .   https://eitaa.com/zandahlm1357 « داستان مرد بازرگان با زن خویش
animation.gif
7K
یکی از آثار ارزنده نثر فنی فارسی مرزبان نامه بازنگاشته خامهٔ نویسنده و گوینده و ادیب توانا سعدالدین وراوینی است که در میانهٔ سالهای ۶۱۷ الی ۶۲۲ ه.ق (و پس از دویست و اندی سال که از تاریخ تألیف آن توسط مزربان بن رستم یکی از شاهزادگان طبرستان می گذشت) از گویش طبری باستان به زبان پارسی دری، آراسته به صنایع لفظی و معنوی و اشعار تازی و پارسی و امثال و اخبار، برگردانیده شد. این کتاب از لحاظ شیوه نثر نویسی پیرو سبک نصرالله بن عبدالحمید منشی مترجم کلیله و دمنه از عربی به فارسی است. متن این کتاب به همت آقای سیاوش جعفری از روی دکتر خلیل خطیب رهبر در گنجور در دسترس قرار گرفته است. مرزبان‌نامه https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه امر به معروف و نهی از منکر .......: @zandahlm1357
⁉️آیا ما می تونیم جواب سلام گناهکار رو ندیم؟ (برای اینکه اون فرد رو متوجه خطا و اشتباهش کنیم و با ندادن به اون فرد بفهمانیم که از اون کار بدش ناراحتیم) 👇 ✅همه مراجع می فرمایند که بله، می شود. 💢درسته که جواب سلام واجبه ولی امر به معروف و نهی از منکر هم واجبه... 👈باب تزاحم و بحث و کردن پیش میاد و همه می فرمایند که امر به معروف و نهی از منکر، مهمتر است از جواب سلام. 👌لذا می فرمایند که اشکالی ندارد و جایز است که اگر می بینید که با جواب سلام ندادن، اون فرد متوجه می شود که چرا جواب سلامش رو ندادید (بخاطر اون که انجام داده بوده) اشکالی ندارد و می توانید جواب سلام ندهید. 🍀 https://eitaa.com/zandahlm1357
📌افرادی هستند که کارهای اشتباه و یا انجام بعضی از گناهانشان را با «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» می کنند! 👇 ❌یعنی اگر کاری از رفتار عمومی مردم انجام بدهیم رسوا خواهیم شد... یا اینکه باید با هماهنگ بشویم و از اکثریت کنیم❗️ اما با کدام جماعت و به چه قیمتی؟ 🤔 ⚠️گاهی ممکن است جماعتی میل به باطل و رفتارهای ناهنجار (خلاف شرع و قانون) داشته باشند. ⭕️یکی از آفت های عقل انسان، تسلیم شدن در برابر اکثریّت کمّی جامعه است. در صورتی که اسلام، تابع است، نه اکثریّت کمّی! 🔸بر اساس آیه 100 سوره مائده؛ زیاد بودن طرفداران باطل، دلیل درستی رفتارشان نیست. 🔹در آیه 116 سوره انعام می‌خوانیم: اگر از بیش تر کسانى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند. ✴️ در صورتی که خداوند، انسانها را دعوت به از کرده است. «صِبْغَةَ اللَّهِ و مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» (بقره/138) ✅ پس باید گفت: خواهی نشوی رسوا، ‌شو 👈 به عبارتی باید همرنگ جماعتی شویم که رنگشان خدایی است. 🍀 https://eitaa.com/zandahlm1357
✴️ مثل نماز و روزه و حج، اعمالی صد در صد است و مقدار و زمان آن کاملاً روشن است. 📌اما و مقدار خاصی ندارد و نظیر مراجعه به پزشک است که نمی‌توان گفت هر مریض در عمر خود به چه تعداد پزشک مراجعه کند و برای هر پزشک چند دقیقه صرف کند؛ یا برای خرید دارو چه مبلغی در نظر بگیرد. 👌هدف، سالم شدن مریض است و صرف زمان و مبلغ و مقدار تلاش، هیچ اندازه‌ای ندارد. 👈 لذا انبیاء می‌گفتند: تمام توان خود را برای بکار می‌بریم. ✨اِنْ اُریِِدُ اِلاّ اْلاِصلاحَ ما اِسْتَطَعْتُ (هود/۸۸) ✍ استاد محسن قرائتی https://eitaa.com/zandahlm1357
⁉️ آیا می دانید بعضی از شروط در عقد نکاح باطل است؟ ✅ مثلا اگر در عقد نکاح شرط شود که در صورت عدم پرداخت مهریه در مدت معین، نکاح باطل خواهد بود، نکاح و مهریه صحیح، ولی شرط باطل است. Vakiil
🚩تقسیم ارث مادر 🔺فردی که مادر است، اگر فوت کند مانند باقی افراد، ارث او بین افراد حاضر در نزدیک‌ترین طبقه (در صورت وجود) که طبقه اول شامل پدر، مادر، اولاد و اولاد اولاد تقسیم می‌شود. و اولاد پسر دو برابر دختر سهم می برند 🔹حال اگر هیچ فردی از طبقه اول این فرد زنده نباشند نوبت به طبقه دوم می‌رسد، و به همین ترتیب پیش می‌رود. 🔸البته باید توجه کنید که اولاد اولاد (نوه‌ها) در واقع قایم مقام فرزندان هستند. 🔺درصورتیکه فرد مثلا یک پدر یا مادر داشته باشد، هنگام فوت و همراهش فرزند زنده‌ای نداشته باشد و به جای آن نوه داشته باشد، نوه‌ها به قائم مقامی از طرف پدر و مادرشان یعنی فرزندان مورث ارث می‌برند. Vakiil
🔻راه مطالبه و وصول مهریه عندالاستطاعه: 🔸بر اساس توافق طرفین در هنگام عقد ازدواج اعم از دایم و یا موقت، در تعیین مهریه عندالاستطاعه، این توافق بر اساس ماده 10 قانون مدنی معتبر و قابل اجراست. 🔹پس زن نمی تواند هر زمان که مایل بود، مهریه خود را مطالبه نماید بلکه ابتدا باید اثبات نماید که شوهر توان پرداخت مهریه وی را، با در نظر گرفتن مستثنیات دین، دارد.
🚗آیا خودروی شخصی جزء مستثنیات دین است؟ 🔹مطابق ماده 24 قانون جدید نحوه اجرای محکومیتهای مالی، وسیله نقلیه شخصی که جزء وسایل کار افراد محسوب نمیشود، جزء مستثنیات دین نیست. 💯نکته: خودروی رانندگانی که وسیله کار آنهاست و با آن امرار معاش می کنند، بر اساس بند(ه) همان ماده جزء مستثیات دین می باشد. Vakiil
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت هفتادم از صدایی دستی که به در می‌زد، چشمانم را گشودم. خواب بعد از ظهر یک روز گرم تابستانی آن هم در خنکای کولر گازی حسابی دلچسب بود و به سختی می‌شد از بستر نرمش دل کَند. ساعت سه بعد از ظهر بود و کسی که به در می‌زد نمی‌توانست مجید باشد. با خیال اینکه مادر آمده تا سری به من بزند، در را گشودم و دیدم عبدالله پشت در ایستاده که لبخندی زدم و با صدایی خواب آلود گفتم: «ببخشید دیر باز کردم، خواب بودم.» و تعارفش کردم تا داخل شود. همچنانکه قدم به اتاق می‌گذاشت، با لبخندی گرفته گفت: «ببخشید بیدارت کردم.» سنگین روی مبل نشست و من با گفتن «الان برات چایی میارم.» خواستم به سمت آشپزخانه بروم که صدایم زد: «چیزی نمی‌خوام، بیا بشین کارت دارم.» و لحنش آنقدر جدی بود که بی‌هیچ مقاومتی برگشتم و مقابلش روی مبل نشستم. مثل همیشه سر حال به نظر نمی‌آمد. صورتش گرفته و چشمانش غمگین بود که نگاهش کردم و پرسیدم: «چیزی شده عبدالله؟» به چشمان منتظرم خیره شد و آهسته شروع کرد: «الهه تو بهترین کسی هستی که میتونی کمکم کنی، پس تو رو خدا آروم باش و فقط گوش کن.» با شنیدن این جملات پر از اضطراب، جام نگرانی در جانم پیمانه شد و عبدالله با مکثی کوتاه ادامه داد: «من امروز جواب آزمایش مامانو گرفتم.» تا نام مادر را شنیدم، تنم به لرزه افتاد و باقی حرف‌های عبدالله را در هاله‌ای از ترس می‌شنیدم که می‌گفت: «هنوز به خودش چیزی نگفتم... یعنی جرأت نکردم چیزی بگم... دکتر می‌گفت باید زودتر اقدام می‌کردیم، ولی خُب هنوزم دیر نشده... گفت باید سریعتر درمان رو شروع کنیم...» نمی‌دانم چقدر طول کشید و عبدالله چقدر مقدمه چینی کرد تا سرانجام به من فهماند درد کهنه مادر، سرطان معده بوده است. مثل اینکه جریان خون در رگ‌هایم یخ زده باشد، لرز عجیبی به تنم افتاده بود. نفس‌هایم به سختی بالا می‌آمد و شاید رنگم طوری پریده بود که عبدالله را سراسیمه به آشپزخانه بُرد و با یک لیوان آب بالای سرم کشاند. زبانم بند آمده بود و نمی‌توانستم چیزی بگویم یا حتی قطره‌ای آب بنوشم. به نقطه‌ای مبهم روی دیوار روبرویم خیره مانده و تنها به مادر فکر می‌کردم که حدود ده ماه این درد و رنج را تحمل کرده و خم به ابرو نمی‌آورد و همین تصویر مظلومانه‌اش بود که جگرم را آتش می‌زد. عبدالله کنارم روی مبل نشست و همچنانکه سعی می‌کرد آب را به دهانم برساند، با صدایی بغض آلود دلداری‌ام می‌داد: «الهه جان! قربونت برم! قرار بود آروم باشی! تو باید به مامان کمک کنی. مامان که دختری غیر از تو نداره! تو باید همراهیش کنی تا زودتر درمان بشه. ان شاء‌الله حالش خوب میشه... خدا بزرگه...» و آنقدر گفت که سرانجام بغضم ترکید و اشکم جاری شد. دستانم را مقابل صورتم گرفته بودم و بی‌توجه به هشدارهای عبدالله که مدام گوشزد می‌کرد مادر می‌شنود، با صدای بلند گریه می‌کردم. نمی‌توانستم باور کنم چنین بلایی به سر مادر مهربان و صبورم آمده باشد. عبدالله لیوان را روی میز گذاشت، مقابلم روی زمین نشسته بود و مظلومانه التماسم می‌کرد: «الهه جان! مگه تو نمی‌خوای مامان خوب شه؟ دکتر گفت باید از همین فردا درمانش رو شروع کنیم. تو باید کمک کنی که به مامان بگیم. من نمی‌تونم تنهایی این کارو بکنم. تو رو خدا یه کم آروم باش.» با چشمانی که از شدت گریه می‌سوخت، به چشمان خیس عبدالله نگاه کردم و با صدایی که از میان گلوی لبریز از بغضم به سختی بالا می‌آمد، ناله زدم: «عبدالله من نمی‌تونم به مامان بگم... من خودم هنوز باور نکردم... می‌خوای به مامان چی بگم؟!!! بخدا من دیگه نمی‌تونم تو چشمای مامان نگاه کنم...» و باز سیل گریه نفسم را برید و کلامم را قطع کرد. من که نمی‌توانستم این خبر را حتی در ذهنم تکرار کنم، چگونه می‌توانستم برای مادر بازگویش کنم که صدای مادر که از طبقه پایین عبدالله را به نام می‌خواند، گریه را در گلویم خفه کرد و نگاهم را وحشتزده به در دوخت. با دستپاچگی از جایم بلند شدم و رو به عبدالله کردم: «عبدالله تو رو خدا برو پایین... اگه مامان بیاد بالا، من نمی‌تونم خودم رو کنترل کنم...» و پیش از آنکه حرفم به آخر برسد، عبدالله از جا پرید و با عجله از اتاق بیرون رفت. با رفتن عبدالله، احساس کردم در و دیوار خانه روی سرم خراب شد و دوباره میان هق هق گریه گم شدم. https://eitaa.com/zandahlm1357
کارگاه انصاف_16.mp3
11.7M
۱۶ ▪️هرجا انصاف کنار رفت ؛ حتماً وارد می‌شود ... ✖️و محال است کسی به ظلم مبتلا باشد؛ و بتواند آرامش و نشاطِ ناشی از سلامت روح را درک کند! - مکانسیم تأثیرگذاری ظلم بر نفس انسان چگونه است؟ 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Boye Bahar Midahad - Abdol Hossein Mokhtabad.mp3
5.71M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 نسیم خاک کوی تو بوی بهار می‌دهد چو دسته‌های سنبل کنار هم فتاده‌ای چوبرگ یاس نورسی که دیده چشم من بسی تو ای کبوتر حرم ترانه‌های صبحدم برای من که جز خـزان ندیده‌ام در این جهان تو ای بنفشه موی من بیا شبی به کوی من چه نرگسی چه سوسنی چه سبزه‌ای چه گلشنی شکوفه زار روی تو بوی بهار می‌دهد به روی شانه موی تو بوی بهار می‌دهد سفیدی گلوی تو بوی بهار می‌دهد بخوان که های و هوی تو بوی بهار می‌دهد بهشت آرزوی تو بوی بهار می‌دهد که صبح کامجوی تو بوی بهار می‌دهد همیشه رنگ و بوی تو بوی بهار می‌دهد 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
✨✨✨🌹 ✨✨🌹 ✨🌹 ‍ ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨به نام خداوند رحمتگر مهربان ✨إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ﴿۱﴾ ✨ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم (۱) ✨وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴿۲﴾ ✨و از شب قدر چه آگاهت كرد (۲) ✨لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳﴾ ✨شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است (۳) ✨تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ ✨رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾ ✨در آن شب فرشتگان با روح به فرمان ✨پروردگارشان براى هر كارى ✨كه مقرر شده است فرود آيند (۴) ✨سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾ ✨آن شب تا دم صبح صلح و سلام است (۵) 📚 سوره مبارکه القدر ✍آیات ۱ تا ۵ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨🌹 ✨✨🌹 ✨✨✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره قدر (آیه ۱-۵) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ إِنَّآ أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (١) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. ما آن [= قرآن‌] را در شب نازل كردیم وَمَآ أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ (٢) و تو چه می‌دانی شب چیست؟! لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (٣) شب بهتر از هزار ماه است! تَنَزَّلُ الْمَلَآئِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (٤) فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای ( ) هر كاری نازل می‌شوند. سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ (٥) شبی است از سلامت (و بركت و رحمت) تا سپیده! ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)