☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 تو قنوت نماز وتر که برای شهدا دعا می کنیم، اگر بخواهیم برای شهدای کربلا دعا کنیم بعضی شهدای کربلا خب معصوم هستند و بسیار بزرگوار، آیا میتونم مثلا بگم اللهم اغفر "عباس بن علی" یا اللهم اغفر "قاسم بن حسن"؟! آخه حضرت عباس و حضرت قاسم (علیهم السلام) که خیلی بزرگوار تر از این هستند که من براشون طلب مغفرت کنم. نمیدونم درسته یا نه عذاب وجدان گرفتم؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 ☝️🏻بزرگوار محترم خیلی روی این چیزهای جزئی اینقدر زوم نکنید، روی این چیزهای جزئی وقت خودتان را تلف نکنید به خدا قسم مباحث بسیار بسیار مهمتری ما داریم که شما دارید وقتتان را با این چیزها تلف می کنید. حتی جالب است بدانید خود این وسوسه ها مرحله ای از مکرهای خود شیطان است که شما را به این جزئیات سرگرم می کند تا به چیزهای کلی تر نرسید.‌ 👈🏻شما برای مومنین دیگر دعا بکنید این افراد که خودشان نیازی به دعای من و شما ندارند. ما مقداری از علمای بزرگ که علمای بزرگ شیعه بودند نام بردیم قبلا در صوت های دیگر چهل نفر را به عنوان نمونه یاد بردیم آنها را استفاده بکنید. اسیر این جزئیات و امثال اینها نشوید که باور بفرمایید خود اینها مرحله ایست از وسوسه های شیطان. #پرسش_پاسخ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)

هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357

.......: وداع و آماده ی پرواز یکبار دیگر در پشت همین سنگرها و در زمینی که شبیه خاکستر است، نیروها با یکدیگر وداع می‌کنند. چهره ی یکدیگر را از خاطره حذف. با هر چه تعلق خاطر است خداحافظی می‌کنند. در این لحظه‌های آخر باید از محبت دوست و همرزم و همسنگر و بسیجی‌ها هم گذشت. باید با آنها خداحافظی کرد. محبت آنها هم مانع پرواز می‌شود. هر چند بسیاری از آنها آماده پرواز شده اند، ولی باید همه چیز را به آن دنیا حواله کرد. باید از دوستانی خداحافظی کنی، که تا آخرین نفس و قدم در کنار یکدیگر خواهید بود و شاید او برود و تو بمانی، و یا او بماند و تو بروی. سیاهی غروب دل را روشن می‌کند. چهره ی بچه‌ها ناشناخته تر می‌شود. آنچه که بیش از هر چه قابل آشنایی است صدای گریه‌هایی است که گاه و بی گاه آن را شنیده ای و از روی آن می‌توانی چهره ی پاک و منوری را در ذهن خود تصور کنی. وداع جدی می‌شود. چهره‌ها هم از دست می‌رود. فقط اندامی مانده و صدایی. «ما را حلال کنید... هر خوبی و بدی دیدید. ان شاء الله دیدار به قیامت هر کس هم رفت، شفاعت یادش نره... محتاجیم، دعا کنید... » بعضی واقعا نورانی شده اند و می‌درخشند، مثل ماه. بعضی‌ها هم دست از [صفحه ۱۳۲] شوخی و بذله گویی بر نمی دارند؛ می‌خندند و می‌خندانند و روحیه می‌دهند. اذیت می‌کنند و آن هنگام که گمان بد می‌بری، تو را در آغوش می‌گیرند و‌های های گریه می‌کنند. تو فکر می‌کنی بعضی‌ها اشتباه آمده اند و زیادی شوخی می‌کنند. خصوصا امشب که شب حمله است، ولی خیلی زود متوجه می‌شوی که تو اشتباه کرده ای. چون همان افراد دور از چشم همه به گوشه ای می‌روند، سر به خاک می‌گذارند و با خدای خود راز و نیاز می‌کنند. تو هم مانند سایر بچه‌ها در گرما گرم محبت سینه ی دیگران فشرده می‌شوی و فردایی روشن را برای خود می‌بینی: شهادت یا پیروزی. با هدایت تو گروهانت و دسته ات در دو قایق سوار می‌شوند. ۱۲ نفر سوار بر یک قایق. ۱۳ نفر در قایق دیگر. گروهان در هفت قایق. گردان در ۲۵ قایق و حالا پنج گردان آماده حرکت شده اند، یعنی بیش از ۱۰۰ قایق آماده حرکت اند. این دفعه انتظار بر روی آب و داخل قایق است و نه روی زمین و پشت میدان مین. باید خط توسط غواصها شکسته شود. آنها یک ساعت قبل رها شده اند و هم اکنون باید نزدیک دشمن باشند. باز هم سکوت زیباست. لحظه‌ها هم گذرا، اما خیلی کند. همراه با احساسات مخصوص قبل از عملیات. ترس نیست، وحشت نیست، نوعی اضطراب و دلهره است. قابل کتمان هم نیست. مثل هنگامی که معلم آدم را برای پس دادن درس صدا می‌زد. اما آنها که آماده ترند کمتر دلهره دارند، ولی کسانی که کمتر آماده اند، بیشتر اضطراب دارند. ولی به هر حال یک تپش نابجا به سراغ آدم می‌آید و ضربان قلب ناهماهنگ شود. وضعیت عادی نیست، حدود ۲۰۰۰ نفر آماده یورش. تجدید دوباره ی الله اکبر. کشتن عراقی، تصرف پد، و در هم کوبیدن خط اول دشمن. غواصها زیر آب از لابلای نی‌ها جلو می‌روند. اول از موانع خورشیدی و سپس مینهای شناور عبور می‌کنند. از زیر آب بالا می‌آیند. عینکهای مخصوص غواصی را بالا می‌زنند و به عراقی‌ها حمله می‌کنند. یک دعوای دیگر. بیچاره عراقیها. خواب آنها را غافلگیر کرده ولی اجل آنها را امان نمی دهد. مقاومت می‌کنند، ولی چقدر؟ ۳۰ دقیقه! بی سیم‌ها روشن و فرمان حمله صادر می‌شود. موتور قایقها دل آب را شخم می‌زنند. از لابلای نیزارها عبور می‌کنند و بر یکدیگر سبقت می‌گیرند. آب به داخل قایقها پاشیده می‌شود. نیروها کمی خیس می‌شوند، ولی خیلی زود قایقها به یک سیاهی برخورد می‌کنند. یک دیواره ی خاکی در دل آب. آب به او تنه می‌زند ولی او خیلی محکم است. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357

بهشتی می‌شود هر کس حسینی است🥀 💠به‌مناسبت سالروز شهادت مظلومانه آیت‌الله دکتر سید محمد بهشتی "رئیس فقید قوه قضائیه" #شهید_سید‌محمد‌بهشتی •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••

داستان کوتاه https://eitaa.com/zandahlm1357

ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما

عبرت از خطبه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله این است که: ای مردم شما جانشینان گذشتگان و بازمانده پیشینیان هستید. آنان از شما توانشان بیشتر، و شوکتشان زیادتر بود، به حدی که بنیانهای مهم را برمی انداختند، ولی خدا بر آنها چیره شد و توان قبیله نتوانست آنان را یاری رساند و فدیه ای از آنان پذیرفته نشد، پس شما برای آینده خود توشه برگیرید پیش از آنکه یکباره در چنگال مرگ گرفتار شوید و از توشه غافل شوید چه اینکه قلم تکلیف آنچه باید بنویسد نوشته است. #کشکول شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357

صفحه همسران بهشتی @zandahlm1357