این پسر کیست چنین جلوه محشر دارد از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد ماه مهمانی حق نیز به مهمانی اوست امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست تا در آئینه او حُسن خدا را دیدند نام او را ز سماوات حَسن نامیدند ... #میلاد_امام_حسن @zangehonar ✨✨✨✨✨

#کاردستی #پرنده #خلاقیت @zangehonar

#خلاقیت #مداد_شمعی #انگشتر #گردنبند #رژ_لب #ایده @zangehonar

✨ دعای روز پانزدهم ماه رمضان اللهمَّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعینَ وَاشْرَحْ فیهِ صَدْری بِاِنابَةِ المُخْبِتینَ بِاَمانِکَ یا أمانَ الخائِفین. خدایا، در این ماه فرمانبرداری فروتنان را نصیبم کن و سینه ام را برای انابه همانند بازگشت خاضعان باز کن، به امان دادنت ای امان ده هراسندگان. @zangehonar

🖼 شبی که ماه کامل شد ۱۰۷۰ سال پیش، یعنی سحر #هفدهم #ماه_مبارک_رمضان سال ۳۷۳ قمری حضرت صاحب‌الزمان(عج) فرمان ساخت مسجد مقدس جمکران را به یکی از علمای قم و مردی از اهالی جمکران دادند. @hoonarmand

شیر در کاسہ ما نیست ولی اشک کہ هست 💔 ما یتیمان همگی کاسہ به دستیم علی... #شب_قدر #امام_علی (ع) @zangehonar 🥀🥀🥀🥀🥀

بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صدایت به شور عشق بگو مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم شاعر: محمد میرزایی بازرگانی #شعر #لحظه‌ها_را_دریاب ✨ @Ndokhtarone

#مناجات_با_خدا_شب_قدر آن منتقم خون خدا را برسان معنای اجابت دعا را برسان باید که همه دعا کنند در شب قدر یارب فرج صاحب ما را برسان شاعر: #مرتضی_شعبانی @dobeity_robaey

#لحظه_هارا_دریاب...✨

#کاردستی #جاکلیدی #طرح_کتاب #خلاقیت @zangehonar

#کاردستی #بازی #خلاقیت #بادکنک @zangehonar

کیف پول رنگی🌸 #ایده #اوریگامی @zangehonar

ایده ی ساخت گل😍 فوق العاده جذااااب و ساده😃 #ایده #اوریگامی @zangehonar

ایده ی بامزه با سطل ماست😅 #ایده #خلاقیت @zangehonar

ماجرای تیغ زهرآلود را باور مکن پهلوان بدر را یک میخ کوچک کشته است...🏴 #فزت‌وربِّ‌الکعبه @zangehonar

وقت پرواز آسمان شده بود گوئیا آخر جهان شده بود کعبه می رفت در دل محراب لحظه ی گریه ی اذان شده بود کوفه لبریز از مصیبت بود باد در کوچه نوحه خوان شده بود شور افتاد در دل زینب (س) پی بابا دلش روان شده بود در و دیوار التماسش کرد در و دیوار مهربان شده بود شوق دیدار حضرت زهرا در نگاه علی عیان شده بود خار در چشم و تیغ بین گلو زخم ،مهمان استخوان شده بود سایه ای شوم پشت هر دیوار در کمین علی نهان شده بود ناگهان آسمان ترک برداشت فرق خورشید خون فشان شده بود در نجف سینه بیقرار از عشق گفت "لا یمکن الفرار" از عشق @Ndokhtarone