eitaa logo
ضرب المثل
29.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
80 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/BP7k.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
آب زیر کاه بودن ✳️ ضرب المثل های شاهنامه (آب زیر کاه بودن) ❇️ یکی دیگر از ابیات زیبای شاهنامه را که اکنون جنبه ضرب المثل و دستانزدی دارد را با هم مرور خواهیم کرد. .. ◀️ بر می گردیم به ابتدای داستان سیاوش، طبق چاپ مسکو در بخش سوم این داستان آمده است : کاوس از هیربد می خواهد که نزد سیاوش برود و او را آماده رفتن به مشکوی شاه کند .. صبح روز بعد فرا رسید و سیاوش با هیربد آماده رفتن به مشكوی شد ، پس از زر افشانی و بزم و شادی سیاوش نزد سودابه رفت و متوجه نیت پلید او شد. روز بعد کاوس و سیاوش باهم سخن گفتند و کاووس به وی گفت که اگر آرزویی داری بگو، سپس از ازدواج وی و فرزندش که در آینده جانشین وی خواهد شد، سخن گفت ... . سیاوش که متوجه نیرنگ سودابه گشته بود گفت : هرکسی را که تو برایم انتخاب کنی من نیز او را قبول دارم اما این سخنان را به سودابه نگو و مرا نیز به شبستان نفرست ... کاوس از شنیدن سخنان او خندید : 《ز گفت سیاوش بخندید شاه نه آگاه بد ز آب در زیر کاه ...》 روی سخن با بخش دوم این بیت است : ◀️ "آب زیر کاه بودن" کنایه از نیرنگ کردن و با خدعه به هدف خود رسیدن، یعنی دسیسه ای که پنهانی پرورده شود و به زودی آشکار گردد که در این بیت کنایه از سودابه است که با نیرنگ و حیله قصد دارد به هدف شوم خود برسد، کسی که به ظاهر ساده و آرام اما در باطن موذی است، کنایه از افرادی است که با نیرنگ و خدعه و موذی گری که البته دربرخی مواقع زرنگی خوانده می شود و شاید در نظر برخی خوشایند و هوشمندانه هم به نظر برسد، کاری می کنند که ضرر بزرگی به یک گروه می رسد. ◀️ به عبارتی این طور افراد کسانی هستند که اعمال ریاکارانه بسیار دارند و شاید بتوان قرابت معنایی آن را در ضرب المثل «از پشت خنجرزدن» پیدا کرد... . ◀️ این ضرب المثل، در ادبیات فارسی بسیار به کار رفته چون : خطر در آب زیر کاه بیش از بحر میباشد من از همواری این خلق ناهموار میترسم (صائب تبریزی) او به زیر کاه آب خفته‌ست پا منه گستاخ ور نی رفت سر (مولوی) هش دار که آب زیر کاه است بحری است که زیر که به جوش است (مولوی) ما آب قلزمیم نهان گشته زیر کاه یا آفتاب تن زده اندر ستاره‌ایم (مولوی) همچو آبی می‌روی در زیر کاه آب حیوانی به بستان می‌روی (مولوی) می‌شدند این هر دو تا نزدیک چاه اینت خرگوشی چو آبی زیر کاه (مولوی) رقعه پنهان کرد و ننمود آن به شاه کو منافق بود و آبی زیر کاه (مولوی) با مهان آب زیر کاه مباش تات بی آب تر ز که نکنند (سنایی) باده کم خور خرد به باد مده خویش را یاد او به یاد مده گرچه غمسوز و غصه کاه است او ز او برم ، آب زیر کاه است او (اوحدی) ❇️ امیدوارم هرگز آب زیر کاه نباشید که البته از دوستدار فرهیخته نیز جز این انتظار نمی رود. @zarboolmasall
پته اش روی آب افتاد🤍 هرگاه راز و سر کسی فاش شود و به اصطلاح دیگر طشتش از بام افتاده باشد مجازا می گویند : فلانی پته اش روی آب افتاد یعنی اسرار مگویش فاش و برملا گردید . ، آنچه را که امروزه به نام جواز و گذرنامه و بلیط نامیده می شود سابقا پته می گفته اند . پته به منظور خروج از کشور همان است که تا چندی قبل به نام تذکره نامیده می شد و در حال حاضر آن را گذرنامه و یا به اصطلاح بین المللی پاسپورت می گویند که از طرف دولت متبوعه صادر می شود و در کشور مقصد و مورد نظر به منزله اجاز نامه اقامت تلقی می گردد . پته دیگری در رابطه با موضوع این مقاله وجود داشت که به گفته صاحبان فرهنگها و فرهنگنامه ها: بند گونه ای بود که در جای جای جویهای نشیب دار می بستندکه هم آب نگاه دارد و هم جوی شسته نشود . در حال حاضر که تمام شهرهاوغالب روستاهای کشورلوله کشی شده از آب تصفیه شده چاهها وچشمه سارها استفاده میکنند واژه پته وپته بستن که از آن معنی و مفهوم بند بستن برجای جای جویهای نشیب دار اسفاده شود مهجور و دور از ذهن می باشد . ولی سابقا که لوله کشی نبود و آب مورد احتیاج شهرها در داخل جویهای سرباز نه سربسته جریان داشت هر جا که لازم می آمد مقداری از آب جاری به داخل کوچه های مسیر یا خانه های مسکونی جریان پیدا کند سد و بند کوچکی از جنس چوب به نام پته در داخل جوی خیابان یا کوچه قرار داده آب را به قدر کفایت نه کم و نه زیاد به داخل حوض و آب انبارخانه جریان می دادند تا از آب حوض برای شستشوی ظروف و اثاثیه و ملبوس و از آب نیمه صاف آب انبار که قسمت عمده گل و لای و اضافاتش رسوب کرده است برای نوشیدن و به کار بردن درامور خوراک پزی استفاده نمایند . سابقا افرادی بودندکه در سالهای کم آبی و خشکسالی ، احتیاج مبرم به آب برای پر کردن حوض و آب انبار به منظوررفع نیازمندیهای داخلی آنان را وا می داشت که در غیر نوبت به حقوق دیگران تجاوزکرده از آب سهمی ونوبتی آنان سوء استفاده کنند . برای حصول این مقصود نیمه های شب که تمام سکنه آن محله وآبادی بر بستر راحت و آسایش غنوده بودند در داخل جوی پته می بستند و آب می بردند . بدیهی است در آن نیمه های شب کمترکسی متوجه آبدزدی آن شخص می شد، مگر آنکه فشار آب گاهی موجب گردد که پته اش روی آب افتد یعنی فشار آب پته را از جایش کنده به جاهای دیگرببرد که در این صورت ساکنان خانه های پایین تر پته را بر روی آب می دیدند و راز و سرش بدین وسیله فاش شده قشقرق برپا می شد و آبرویش برباد می رفت . @zarboolmasall
...ضرب‌المثل... 🟩«آب زیر کاه» 🔹️در قدیم قبایل ضعیف برای اینکه بتوانند دشمن قوی را مغلوب کنند چاره‌ای جز مکر و حیله برای مقابله و مبارزه با دشمن نداشتند. لذا در مسیر حرکت دشمن، باتلاقی پر از آب حفر میکردند و روی آب را با کاه طوری می‌پوشانیدند که هیچکس تصور نمی‌کرد ممکن است زیر کاه آبی وجود داشته باشد. ایجاد اینگونه باتلاق‌های آب زیر کاه فقط در کنار روستاها و مناطق کشاورزی امکان‌پذیر بود تا موجب شک دشمن نشود و با خیال راحت و بدون دغدغه خاطر در آن گذرگاه پوشیده از کاه گام بردارد و در داخل آب زیر کاه غرق شود. @zarboolmasall
🟩سر و گوش آب دادن 🔸️این اصطلاح را هنگامی به کار می‌برند که کسب خبر و گردآوری اطلاعات مراد گوینده باشد. 🔹️در روزگاران گذشته که حمام عمومی و خزینه‌دار وجود داشت، مردمی که به حمام می‌رفتند ناگزیر بودند که چند ساعت از روز را در صحن حمام به نظافت و شستشوی خود و کودکانشان بپردازند. زنان خانه دار نیز که از نظر معاشرت در بیرون از خانه محدودیت‌هایی داشتند بهترین فرصت را در حمام می‌یافتند تا برای هم سفره دل را بگشایند و رویدادهای هفته‌ای را که گذشت برای یکدیگر تعریف کنند. در حمام‌های زنانه چون زنان در گروه‌های دو‌تایی، سه‌تایی و چهارتایی با هم حرف می‌زدند، سر و صدای زیادی در صحن حمام ایجاد می‌شد و به همین دلیل چون صدای کسی درست شنیده نمی‌شد همگی مجبور بودند حرف‌های خود را با صدای بلند برای یکدیگر تعریف کنند. کسانی هم که با یکدیگر اختلافی داشتند و گاه هر دو در حمام حضور داشتند از این فرصت استفاده می‌کردند و برای آن که بدانند که آن دیگری پشت سر او چه می‌گوید و چگونه از او بدگویی می‌کند، یکی از آشنایانشان را به بهانه‌ی شستشوی تن به درون خزینه می‌فرستادند تا “سر و گوش آب بدهد”. یعنی وانمود کند که دارد خود را می‌شوید ولی دزدانه به حرف‌ها گوش بدهد و خبرها و بدگویی‌ها را برای فامیل خود ببرد. به طور کلی در آن روزگار هر کس می‌خواست از اوضاع و احوال و رویدادهای روزهای گذشته در محل باخبر شود با رفتن به حمام و “سر و گوش آب دادن” در خزینه و دزدانه گوش دادن به گفته‌های دیگران که با صدای بلند با یکدیگر حرف می‌زدند، از همه این رویدادها آگاه می‌شد. 🔸️بدین ترتیب عبارت “سر و گوش آب دادن” که هم برای جاسوسی کردن و هم برای کسب خبر به کار می‌آمد، رفته‌رفته در میان مردم به صورت اصطلاح در آمد. @zarboolmasall
پته اش روی آب افتاد🤍 هرگاه راز و سر کسی فاش شود و به اصطلاح دیگر طشتش از بام افتاده باشد مجازا می گویند : فلانی پته اش روی آب افتاد یعنی اسرار مگویش فاش و برملا گردید . ، آنچه را که امروزه به نام جواز و گذرنامه و بلیط نامیده می شود سابقا پته می گفته اند . پته به منظور خروج از کشور همان است که تا چندی قبل به نام تذکره نامیده می شد و در حال حاضر آن را گذرنامه و یا به اصطلاح بین المللی پاسپورت می گویند که از طرف دولت متبوعه صادر می شود و در کشور مقصد و مورد نظر به منزله اجاز نامه اقامت تلقی می گردد . پته دیگری در رابطه با موضوع این مقاله وجود داشت که به گفته صاحبان فرهنگها و فرهنگنامه ها: بند گونه ای بود که در جای جای جویهای نشیب دار می بستندکه هم آب نگاه دارد و هم جوی شسته نشود . در حال حاضر که تمام شهرهاوغالب روستاهای کشورلوله کشی شده از آب تصفیه شده چاهها وچشمه سارها استفاده میکنند واژه پته وپته بستن که از آن معنی و مفهوم بند بستن برجای جای جویهای نشیب دار اسفاده شود مهجور و دور از ذهن می باشد . ولی سابقا که لوله کشی نبود و آب مورد احتیاج شهرها در داخل جویهای سرباز نه سربسته جریان داشت هر جا که لازم می آمد مقداری از آب جاری به داخل کوچه های مسیر یا خانه های مسکونی جریان پیدا کند سد و بند کوچکی از جنس چوب به نام پته در داخل جوی خیابان یا کوچه قرار داده آب را به قدر کفایت نه کم و نه زیاد به داخل حوض و آب انبارخانه جریان می دادند تا از آب حوض برای شستشوی ظروف و اثاثیه و ملبوس و از آب نیمه صاف آب انبار که قسمت عمده گل و لای و اضافاتش رسوب کرده است برای نوشیدن و به کار بردن درامور خوراک پزی استفاده نمایند . سابقا افرادی بودندکه در سالهای کم آبی و خشکسالی ، احتیاج مبرم به آب برای پر کردن حوض و آب انبار به منظوررفع نیازمندیهای داخلی آنان را وا می داشت که در غیر نوبت به حقوق دیگران تجاوزکرده از آب سهمی ونوبتی آنان سوء استفاده کنند . برای حصول این مقصود نیمه های شب که تمام سکنه آن محله وآبادی بر بستر راحت و آسایش غنوده بودند در داخل جوی پته می بستند و آب می بردند . بدیهی است در آن نیمه های شب کمترکسی متوجه آبدزدی آن شخص می شد، مگر آنکه فشار آب گاهی موجب گردد که پته اش روی آب افتد یعنی فشار آب پته را از جایش کنده به جاهای دیگرببرد که در این صورت ساکنان خانه های پایین تر پته را بر روی آب می دیدند و راز و سرش بدین وسیله فاش شده قشقرق برپا می شد و آبرویش برباد می رفت . @zarboolmasall
🟩 ضرب المثل "اگه برای من آب نداره‌ برای تو که نان داره" 🔸 معنی و کاربرد: کسی که در انجام کاری که برایش سود دارد بهانه تراشی کند می گویند چرا این کار را نمی کنی ؟ اگر برای من آب ندارد برای تو که نان دارد. 🔹️این ضرب المثل در مورد افرادی به كار می‌رود كه می‌دانند كارشان برای صاحبكار سودی ندارد اما برای خودشان دستمزد دارد. 🔸 داستان: 🌿 محمد شاه قاجار، صدراعظمی به اسم حاج میرزا آقاسی داشت که مرد بسیار فعال و زرنگی بود و در دوران خدمتش، چاه و قنات های متعددی را ایجاد کرد. میرزا آقاسی، گاهی اوقات به دیدن چاه کن‌ها می‌رفت و با آن‌ها درد و دل می‌کرد و روش بهتر قنات کندن را به آن‌ها آموزش می‌داد. 🌿 در یکی از روزهای گرم تابستان، میرزاآقاسی برای بازدید از چاهی به بیابان می‌رود تا اوضاع آن را از نظر حجم و عمق بررسی کند. هنگامی که به آن قنات می‌رسد با مُقنی سلام و احوال پرسی می‌کند و از او می‌خواهد شرحی مختصری از مقدار آب این چاه به او بدهد. مقنی به حاج میرزا آقاسی می‌گوید: "ما تلاش زیادی برای رسیدن به آب انجام دادیم، اما متاسفانه هنوز به آب دست پیدا نکردیم و اگر راستش را بخواهید امیدی به این چاه نداریم." میرزا آقاسی به مقنی لبخندی می‌زند و به او می‌گوید: "ناامید نشوید و به تلاشتان ادامه دهید." سپس از چاه ‌کن خداحافظی کرده و به شهر برمی گردد. 🌿 مدتی از دیدار میرزا آقاسی گذشت و او مجددا به بیابان رفت تا از نزدیک نظاره‌گر پیشرفت و تلاش مقنی باشد. زمانی که نزدیک آن چاه شد از مقنی سوال کرد: "آیا به آب دست پیدا کردید؟" مقنی پاسخ داد: "قبلا هم توضیح دادم که حفر این چاه بی‌فایده است و من مطمئنم از این چاه به آب نمی رسیم." میرزا آقاسی که سخنان مقنی را شنید سکوت کرد و به خانه برگشت. 🌿 چند روزی گذشت و میرزا آقاسی برای سومین بار به بیابان رفت و هنگامی که مقنی را دید از او پرسید که اوضاع چاه در چه حال است؟ چاه‌کن پاسخ داد: "قربان چرا شما نمی‌خواهید قبول کنید که کندن این چاه بی‌فایده است و ما فقط وقتمان را هدر می‌دهیم." میرزا آقاسی از صحبت‌های مرد مقنی بسیار عصبانی شد و با صدای بلند گفت: "ای نادان؛ تو چکار به این داری که این چاه برای ما آب دارد یا نه؟! اگر برای من آب ندارد برای تو نان که دارد!" 🌿 مرد چاه‌کن به فکر فرو رفت و به صدراعظم گفت: "قربان حق با شما است." از آن دوران تا به امروز این ضرب المثل در زبان فارسی به کار می رود. @zarboolmasall
🟩آب از سرچشمه گل‌آلود است 🔹️این مثل به بی کفایتی و تدبیر نادرست شخصی که در راس امری باشد اشاره دارد. طبق شواهد این مثل از زبانهای بیگانه وارد زبان فارسی شده‌است. 🔸️میگویند در بین خلفای اموی دوران کوتاه خلافت خلیفه هشتم عمر‌ بن عبدالعزیز همراه با عدل و داد و بدون تجمل بوده است‌. روزی خلیفه از یک عرب اهل شام میپرسد کارگزاران من در دیار شام رفتارشان با مردم چگونه است؟ وی جواب میدهد وقتی آب در سرچشمه زلال و صاف باشد در نهرها و جویبارها نیز چنین است. 🔹️برخی میگویند این سخن از افلاطون است که میگوید پادشاه چون رودی بزرگ است که به جوی‌های کوچک منشعب میشود. اگر آب رود شیرین باشد آب جوی‌ها نیز چنان است و اگر تلخ باشد همچنان. 🔻عطار این سخن را به ابو علی شقیق بلخی نسبت میدهد که در مقام نصیحت به هارون الرشید گفته‌است‌: تو چشمه‌ای و کارگزارانت چون جوی‌ها. اگر چشمه روشن باشد تیرگی جوی‌ها زیان ندارد اما اگر چشمه تاریک بود به روشنی جوی‌ها هیچ امیدی نیست. @zarboolmasall
🟩دنیای ئو تا ونه ساخ نوونه تمام آب‌های دنیا هم جمع شوند، به ساق پایش نمی‌رسند. @zarboolmasall
🟩آب ریخته با کوزه نیاید 🔹️عبیدالله زیاد بسیار مکار بود و ضحاک قیس را گفت تو شیخ قریش و زاهدی و مرتبه تو از عبیدالله زبیر بیشتر است‌. چرا به نام او خلق را دعوت کنی و به نام خود نمی‌کنی. ضحاک فریفته شد و با نام خود مردم را دعوت کرد. مردم گفتند تو به نام زبیر از ما بیعت گرفتی و اکنون بیعت با خود می‌خواهی. تو بر چیزی نیستی. او پشیمان شد و دوباره دعوت به نام زبیر کرد. اما سودی نداشت. 🔸️این مثل را در مورد هر چیزی که از دست رفته و دیگر جبران شدنی نیست به کار می‌برند. و به شکل‌های دیگری نیز استفاده شده و می‌شود. مانند: 🔻آب ریخته جمع نگردد. 🔻آب رفته به جوی بازنگردد. @zarboolmasall
جواب ضرب المثل بالا💚🕊 قند توی دل آب شدن @zarboolmasall
هرگز سعی نکنید خانه زندگی خودتان را روی ویرانه های زندگی دیگری بسازید ...! اگر ساختید بدانید این خانه روی است ... @zarboolmasall