ضرب المثل
❤️ حیرت وغیبت اصبغ بن نباته می گویدروزی به حضور امیرالمؤمنین (علیه السلام) شرفیاب شدم، حضرت در فکر
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام
مطلبی که به نقل از امام علی ع گذاشته اید اشتباه است چون امام زمان عج نسل دهم از امام علی است نه یازدهم
لطفا در ارسال پیام دقت کنید
سلام متن عربی روایت چنین است شما مراجعه کنید.
فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ
https://lib.eshia.ir/27045/1/289
✴️حضرت علی علیه السلام با خودشان محاسبه کرده اند
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#هر_چیز_که_خوار_آید_یکروز_به_کار_آید
روزی مرد روستایی با پسرش از ده راه افتادند بروند شهر. مقداری راه که رفتند یک نعل پیدا کردند
مرد روستایی به پسرش گفت: نعل را بردار که به کار می خورد
پسر جواب داد: این نعل آهنی به زحمت برداشتنش نمی ارزد
مرد خودش نعل را برداشت و توی جیبش گذاشت. وقتی به آبادی وسط راه رسیدند نعل را به یک نعل فروش فروختند و با پولش مقداری گیلاس خریدند و به راه خودشان ادامه دادند تا به صحرا رسیدند
در صحرا آب نبود و پسر داشت از تشنگی هلاک می شد
مرد که جلوتر از پسرش می رفت یکی از گیلاسها را به زمین انداخت
پسر دولا شد و گیلاس را از زمین برداشت
چند قدم دیگر که رفتند مرد روستایی دوباره یک دانه گیلاس به زمین انداخت و باز پسرش دانه گیلاس را برداشت و خورد
خلاصه تا به آب و آبادی رسیدند هر چند قدمی که می رفتند مرد یک دانه از گیلاسها را به زمین انداخت و پسر هم آن را بر می داشت و می خورد
آخر کار مرد رو کرد به پسرش و گفت:
یادت هست که گفتم آن نعل را بردار، گفتی به زحمتش نمی ارزد؟ پسر گفت: بله یادم هست. پدر گفت:
دیدی که من آن را برداشتم و با پولش گیلاس خریدم؛ اما یکجا ندادمت
برای اینکه مطلب خوب متوجه بشوی، گیلاسها سی و هفت دانه بود و تو سی و هفت بار به خودت زحمت دادی و آنها را از زمین برداشتی؛ اما یک بار به خودت زحمت ندادی که نعل را برداری...
بدان: هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید...
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزّتمندترین انسانها کسانیاند که نان بازوی خود را میخورند...
و چه زیادند انسانهایی مثل حاتم طایی که پول و ثروت، آنها را از انسانیت دور نمیکند!
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
داستان زیبای " «مگر برای کسی که به مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟؟ "
راوی میگوید:
در شهر ما دیوانه ای زندگی میکند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچهٔ بچه ها قرار میگیرد.
روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را ملعبهٔ خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی میکرد.
او را به خانه بردم و پرسیدم:
چرا کودکانی که تو را مسخره میکنند و به تو و حرفها و کارهایت میخندند ، از خود نمیرانی؟؟
با خنده گفت:
«مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از خود برانم در حالیکه میتوانم لبخند را به آنها هدیه دهم؟»
جوابش مرا مدتی در فکر فرو برد!
دوباره از او پرسیدم:
قشنگترین و زشت ترین چیزی را که تا به حال دیده ای برایم تعریف کن ..
لیوان آبی که در اتاق بود را برداشت و سر کشید.
با آستینِ لباسش را آبی که از دهانش شر کرده بود پاک کرد و گفت:
قشنگترین چیزی که در تمام عمرم دیده ام لبخندی است که پدرم هنگام مرگ بر لب داشت.
و زشت ترین چیزی که دیده ام مراسم خاکسپاری پدرم بود که همه گریه کنان جسد را دفن میکردند.
پرسیدم:
چرا به نظر تو زشت بود؟
مگر مراسم خاکسپاری ، بدون گریه هم میشود؟
جواب داد:
«مگر برای کسی که به مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟؟
و من از آن روز در این فکر هستم که آیا این مرد دیوانه است ، یا مردم شهر ما دیوانه اند که او را دیوانه می پندارند؟؟
@zarboolmasall
🟩شانس خرکی و بزبیاری یا بز آوردن
🔹️اصطلاح اول مانند "نقش آوردن" و کنایه از بخت و اقبال غیرمترقبه است که تصادفی و بدون انتظار قبلی به کسی روی کند.
🔸️البته اصطلاح "نقش آوردن" به صورت جدی و مثبت ولی عبارت "شانس خرکی" در لباس شوخی و دوستانه و گاهی به طعنه و حسادت گفته میشود.
🔹️ اصطلاح دوم یا "بزبیاری" به معنای بدشانسی به کار میرود.
🔻"نقش آوردن" از اصطلاحات بازی "سه قاپ" است که در گذشته از بازیهای مورد علاقهی طبقات پایین اجتماع بوده است، زیرا هم وسایل و تشریفات خاصی لازم نداشت و هم بازی مشغول کنندهای بود. این بازی همان گونه که از نام آن پیداست با ریختن سه قاپ انجام میشد که به آن ها جیک، اسب و خر میگفتند و نتیجهی قاپ ریختنِ هر بازیکن بسته به آن داشت که چه شکلی از حالات ترکیبی این سه قاپ پیدا شود. اشکالی را که بازیکن با آنها دور را میبرد "نقش" مینامیدند. اشکال خنثی را که نه برد بود و نه باخت و تنها نوبت بازی را به بازیکن بعدی میداد "بهار" میگفتند که هجده شکل داشت و آن اشکالی را که موجب باخت بازیکن میشد (که پنج شکل داشت) و او را مجبور به پرداخت مبلغ شرطبندی میکرد "بز" مینامیدند و پیشآمدن آن را "بز بیاری" میگفتند که نهایت بدشانسی بود، زیرا مبلغ باخت در این بازی معمولا بسیار بالا بود.
ولی برندهی بازی در اشکال ششگانهی "نقش" از یک تا سه برابر مبلغ شرطبندی را از حریفانش میبرد. این اشکال چنین بودند:
١- اگر قاپها یکی اسب و دو تا جیک و یا یکی خر و دو تا جیک بنشیند یک نقش به شمار میآید و برنده همان مبلغ شرطبندی را میبرد.
٢- اگر دو تا از قاپ ها اسب یا خر و قاپ سوم جیک بنشیند دو نقش به شمار میآید و برنده دو برابر مبلغ شرطبندی را میبرد.
۳- اگر هر سه قاپ اسب یا خر یعنی سه اسب یا سه خر بنشیند، این بزرگترین نقش برای قاپ باز (سه نقش) است و او سه برابر مبلغ شرطبندی را میبرد.
در حالت نقش سه خر تماشاچیان بازی به شوخی و یا تحقیر دربارهی برندهی بازی میگفتند که طرف "نقش خرکی آورده" است، یعنی برد کلانی کرده است.
تا حدود یک صد سال پیش این اصطلاح به صورت "نقش خرکی" در میان مردم ضربالمثل و رایج بوده است. ولی پس از وارد شدن واژهی فرانسوی "شانس" به زبان فارسی، به صورت "شانس خرکی" تغییر شکل داده است و در همان مورد به کار برده میشود.
▪️"شانس خرکی" و "بز بیاری" دو حالت مخالف هم بوده و به معنای اوج خوششانسی و اوج بدشانسی به کار میرود
#شانس #بزبیاری
@zarboolmasall
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید فوق العاده است و بینظیر
دكتر قمشه اي:
میلیاردها انسان در جهان متولد شده اند
اما هیچ یک اثر انگشت مشابه نداشته اند
اثر انگشت تو،
امضای خداوند است
که اتفاقی به دنیا نیامده ای
و دعوت شده ای
تو منحصر به فردی مشابه یا بدل نداری
تو اصل اصل هستی و تکرار نشدنی
وقتی انتخاب شده بودن و منحصر به فرد بودنت را یاد آوری کنی٬
دیگر خودت را با هیچکس مقایسه نمیکنی.
و احساس حقارت یا برتری که
حاصل مقایسه کردن است از وجودت محو میشود...
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺به بزرگی آرزویت نیندیش
به بزرگى کسى بیندیش
🍃که میخواهد آرزویت رابرآورده کند
براى برآورده شدن آرزوهایتان
🌺خـــدا را براى شما آرزو میکنم
🍃شب همگی بخیر
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
بَرنده باش، نه بُرّنده!
نه کسی که امیدِ کسی را می بُرد، نه کسی که برای برون ریزیِ خشم و دردهایش، ارزشِ دیگران را به زیر سوال می گیرد.
کسی باش که برای صعود خودش می جنگد، نه سقوطِ آدم ها!
کسی که دنبالِ مقصر نمی گردد و شوقِ دیدنِ ایستادگی و موفقیتِ آدم ها را دارد،
کسی که برای خوب بودنِ حالِ خودش و خوب بودنِ حالِ دیگران، قدمی بر می دارد.
کسی باش که به جای ایستادن و اعتراض به حفره های مسیر؛ حفره ای را پر می کند و به مسیرش ادامه میدهد...
اگر ادامه دادن و پیروزی سخت شد و تمام جهان، دست از ادامه برداشتند،
تو شهامت داشته باش و خلافِ جریانِ رود شنا کن.
تو دلت را به دریا بزن، وَ برنده باش...
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از پیرمرد حکیمی پرسیدند :
از عمری که سپری نمودی
چه چیز یاد گرفتی؟
پاسخ داد :
یاد گرفتم؛ که دنیا قرض است
باید دیر یا زود پس بدهیم.
یاد گرفتم؛
که مظلوم دیر یا زود حقش را
خواهد گرفت یاد گرفتم؛
که ثروتمند ترین مردم در دنیا
کسی است که از سلامتی،
امنیت و آرامش بهره مند باشد .
یاد گرفتم؛
که مسافرت کردن و هم سفره شدن
با مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه
برای محک زدن شخصیت و درون آنان است.
یاد گرفتم؛
کسی که مرتب میگوید:
من این میکنم و آن میکنم تو خالی است
و نمیتواند کاری انجام دهد.
@zarboolmasall
معنی ضرب المثل نوکر ما نوکری داشت نوکر او چاکری چیست؟
۱- یعنی هر زیردستی که از کسی فرمان می برد، برای خود زیردستی دارد که به او فرمان می دهد.
۲- معنی نوکر: یعنی چاکر، خدمتکار، کسی که فرمان بالادست خود را اطاعت می کند.
۳- در معنای ظاهری یعنی پادشاه و کسی که جایگاه والایی دارد، برای خودش نوکر و خدمتگزارانی دارد که اوامر او را اطاعت و اجرا می کنند. حال، هریک از این نوکران که نمی توانند تمام آن اوامر را به تنهایی انجام دهند، برای خودشان نوکرانی دارند که بخشی از کار را به آن ها می سپارند. ممکن است این زنجیره ادامه داشته و هرکدام از این نوکران، نوکرها و چاکرهایی برای خود داشته باشند!
در معنای کنایی یعنی هرکسی که از جایی فرمان می برد، خودش نیز در جای دیگر دستور می دهد!
۴- برای مثال: فلانی که انقدر ادعا دارد و دیگران را تحقیر می کند، خودش زیردست و عروسک خیمه شببازی دشمن است! این ضرب المثل برای چنین افرادی هم کاربرد دارد.
#نوکر
#چاکر
@zarboolmasall
وجه تسمیه ضرب المثل شمشیر از رو بستن چیست؟
این عبارت کنایه از مبارزه آشکار است نه پنهانی. وقتی می گویند فلانی شمشیر را از رو بسته است، یعنی اهل حیله و فریب نیست که شمشیر پنهان داشته باشد و از پشت خنجر بزند بلکه آشکارا مبارزه می کند. عیاران و جوانمردان به خاطر این که تشکیلات محرمانه داشتند و به ظاهر کسی آن ها را نمی شناخت، در زمان انجام مأموریت شمشیر را از رو نمی بستند بلکه کمربند چرمی را در زیر لباس به کمرشان می بستند و شمشیر را به حلقه کمربند آویزان می کردند طوری که معلوم نشود سلاحی دارند و احیاناً شناخته شوند اما بعد ها که تشکیلات عیاری رونق پیدا کرد، هرگاه که دشمن را ضعیف و ناتوان تشخیص می دادند و مبارزه پنهانی را ضروری نمی دیدند، بدون هیچ ترسی شمشیر را از رو می بستند و دشمن را از پای درمی آوردند. این عبارت رفته رفته به مرور زمان، به صورت ضرب المثل درآمد و در موارد مبارزات علنی و آشکار و به منظور تحقیر طرف مقابل مورد استفاده قرار گرفت!
@zarboolmasall