eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهریار، سیدمحمدحسین🌷 (۱۳۶۷_۱۲۸۵ه.ش) ✅ #سیدمحمدحسین‌بهجت‌تبریزی معروف به شهریار، در تبریز به دنیا آمد. پدرش از #سادات‌آذربایجان و از حقوق دانان و وکلای دادگستری بود. ✅ #شهریار کودکی را بیش تر در روستاهای تبریز، به ویژه روستای آبا و اجدادی خود، #خشکناب، سپری کرد‌. ✅ در ۱۵ سالگی به تهران رفت. در #دارالفنون درس خواند و بعد به تحصیل در رشته ی #پزشکی روی آورد؛ ولی بیش از آنکه مدرکی بگیرد، آن را #رها کرد. ✅ پس از آن #کارمند‌دولت شد و قسمت زیادی از سالهای خدمت خود را در #بانک‌کشاورزی گذراند. ✅ #شهریار از جوانی #شعر می سرود و نخستین مجموعه ی شعر خود را با مقدمه ی #ملک‌الشعرای‌بهار و #سعیدنفیسی منتشر کرد. بعدها #دیوان‌کامل او در چهار جلد منتشر شد. ✅ در سال ۱۳۴۶، اعضای هیئت امنای #دانشگاه‌تبریز به #شهریار عنوان استاد افتخاری دانشکده ی ادبیات دادند و او بیش از پیش به #جامعه شناسانده شد. ✅ علاوه بر این، #شعر‌معروف‌شهریار با مطلع #علی‌ای‌همای‌رحمت نیز در شناساندن او به #مردم‌ایران بسیار موثّر بود. منظومه ی #حیدربابایه‌سلام، که شهریار به #زبان‌آذری سرود، یکی از آثارِ #ماندگار او و نخستین منظومه ای است که به #زبان‌مادری سروده است‌. ✅ این #شعر در زبان و ادبیاتِ #آذری اثری فوق العاده داشت و شهریار را در #ترکیه و #جمهوری‌آذربایجان نیز بلند آوازه ساخت. #شهریار در تبریز در گذشت و در #مقبره‌الشعرا به خاک سپرده شد. نام و یادش گرامی باد.... 📚 فرهنگ نامه ی نام آوران (آشنایی با چهره های سرشناس ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
#علامه‌طباطبایی 🌷 (۱۳۶۰_۱۲۸۱ ه.ش.) حکیم و مفسِّر قرآن ✅ نامش #سیدمحمدحسین بود. در خاندانی از #سادات‌آذربایجان در "تبریز" به دنیا آمد. 👇👇👇👇👇 @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
#علامه‌طباطبایی 🌷 (۱۳۶۰_۱۲۸۱ ه.ش.) حکیم و مفسِّر قرآن ✅ نامش #سیدمحمدحسین بود. در خاندانی از #سا
🌷 (۱۳۶۰_۱۲۸۱ ه.ش.) حکیم و مفسِّر قرآن ✅ نامش بود. در خاندانی از در "تبریز" به دنیا آمد. ✅ یکی از اجداد او نام داشت که توانسته بود به نبرد خونین بین در زمان پایان دهد. ✅ در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و با برادر خود محمدحسن تنها ماند. این دو برادر سرپرستی داشتند که آنها را بنا به وصیت‌ پدرشان، تا رسیدن به سن بلوغ تحتِ حمایت قرار داد. ✅ سیدمحمدحسین در تبریز و تحصیل کرد. در نجف از محضر عالمان بزرگی مانند و درس آموخت و به ویژه از در اخلاق و عرفان بهره‌ی فراوان برد. ✅ ، به جز علوم و معارف اسلامی، در زمینه‌ی هم دارای دانش کافی بود. بعدها که به قم رفت، طرح ساختمان مدرسه‌ی حجّتیّه را به داد و مدرسه ساخته شد. ✅ او پس از بازگشت از ، ۱۰ سال در بود سپس به قم رفت و به تدریس تفسیر قرآن و فلسفه و حکمت اسلامی پرداخت در قم یافت که هر یک شخصیتی عالم و برجسته شدند: ، ، ، ، ، ، ...از شاگردان او بودند. ✅ در پیِ آشنایی با "هانری‌کَربُن"، که از طریق صورت گرفت و بحث و گفتگو با این ، علامه توانست را به بیشتر معرفی کند. او کتاب را در پی‌ِ همین ماجرا نوشت. ✅ کار عظیمِ ، تالیفِ در ۲۰ جلد به زبانِ "عربی" است که به "فارسی" هم ترجمه شده است. ✅ از کتابهای دیگر او می‌توان به: بدایة ‌‌‌‌الحكمة، نهاية‌الحکمة، اصول فلسفه و روش رئالیسم و آموزش دین اشاره کرد. ✅ در آبان ۱۳۶۰ در قم درگذشت و در حرم فاطمه‌ی‌معصومه سلام‌الله‌علیها به خاک سپرده شد. نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد... 📚 فرهنگ‌ نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌ی سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 و در ادامه با چند جمله‌ و اندیشه‌ای ناب از همراه شویم. 💠 "ما و بزرگ‌ترین کاری که در عالم داریم و هیچ کاری از اطوار و شئون زندگی ما مهمتر از آن نیست، آنست که را دُرُست ." 💠 "در دوازده‌ سالی که در بودم به جز ، هیچ روزی درس را تعطیل نمی‌کردم، یکسال درس را تعطیل نکرده بودم که به چشم‌ درد‌ِ شدیدی گرفتار شدم؛ طوری که نزدیک بود کور شوم، از عظمتِ ترسیدم و از آن پس تصمیم گرفتم روزِ را تعطیل کنم." 💠 و جمله پایانیِ علامه‌ طباطبایی تقدیم به عاشقانِ که می‌فرمایند:"و کسی چه می‌داند شاید سوره‌ی همان شده است." 💠 و امّا شعر "کیشِ مهر" علامه... همی گویم و گفته‌ام بارها  بود کیش من مهر دلدارها پرستش به مستی‌ست در کیشِ مِهر برونند زین جرگه هشیارها به شادی و آسایش و خواب و خور  ندارند کاری دل افگارها بجز اشک چشم و بجز داغ دل  نباشد به دست گرفتارها کشیدند در کوی دلدادگان میان دل و کام دیوارها چه فرهادها مرده در کوه ها  چه حلاج ها رفته بر دارها چه دارد جهان جز دل و مِهر یار  مگر توده‌هایی ز پندارها ولی رادمردان و وارستگان  نبازند هرگز به مُردارها مهین مهرورزان که آزاده‌اند بریدند از دامِ جان تارها به خون خود آغشته و رفته‌اند  چه گل های رنگین به جوبارها بهاران که شاباش ریزد سپهر  به دامان گلشن ز رگبارها کشد رخت سبزه به هامون و دشت زند بارگه گل به گلزارها نگارش دهد گلبن جویبار در آیینه‌ی آب رخسارها رود شاخ گل دربر نیلُفر   برقصد به صد ناز گلنارها دَرَد پردهٔ غنچه را باد بام  هزار آورد نغز گفتارها به آوای نای و به آهنگ چنگ خروشد ز سرو و سمن تارها به یاد خم ابروی گلرخان   بکش جام در بزم می‌خوارها گره را ز راز جهان باز کن  که آسان کند باده دشوارها جز افسون و افسانه نبود جهان که بسته است چشم خشایارها به اندوه آینده خود را مباز   که آینده خوابی‌ست چون پارها فریب جهان را مخور زینهار  که در پای این گل بود خارها پیاپی بکش جام و سرگرم باش بهل گر بگیرند بیکارها @zarrhbin