#گشتی_در_گلستان...🍃
وقتی در سفرِ حجاز طایفهای از جوانانِ صاحبدل همدمِ من بودند و همقدم؛ وقتها زمزمهای بکردندی و بیتی محققانه بگفتندی و #عابدی در سبیل، منکرِ حالِ درویشان بود و بیخبر از دردِ ایشان، تا برسیدیم به خیلِ بنیهلال؛
کودکی سیاه از حیِّ عرب به در آمد و آوازی برآورد که مرغ از هوا در آورد. اُشترِ عابد را دیدم که به رقص اندر آمد و عابد را بینداخت و برفت.
گفتم: ای شیخ، در حیوانی اثر کرد و تو را همچنان تفاوت نمیکند.
دانی چه گفت مرا آن بلبلِ سحری؟
تو خود آدمئی کز عشق بیخبری؟
اُشتر به شعرِ عرب در حالتست و طرب
گر ذوق نیست تو را، کژ طبع جانوری
💠💠💠
وَ عِندَ هُبُوبِ النّاشِراتِ عَلَی الحِمی
تَمیلُ غَصُونُ البان لاالحَجَرُ الصَّلدُ
💠💠💠
به ذکرش هر چه بینی در خروش است
دلی داند درین معنی که گوش است
نه بلبل بر گلش تسبیح خوانی است
که هر خاری به تسبیحش زبانیست
💠💠💠
📌همدم=همنفس و همکلام
📌همقدم=همراه و همسفر
📌زمزمهای=خواندن آوازی که شنیده نشود
📌سبیل=راه
📌منکر=بیخبر
📌خیل=گروه و جماعت
📌درآورد=فرو کشید
📌رقص=جنبشِ نشاط آمیز
📌معنی سه جملهی آخر: ای پیرِ عابد، آواز خوش در جانوری کارگر افتاد و حال تو را همانا دگرگون نمیکند.
📌معنی دو بیت اول: آیا آگاهی که مرغ سحر به من چه گفت؟ بلبل گفت: گوئی تو آدمیزاد نیستی که از شور و مهر و محبت غافلی. شتر از ترانهی مرد تازی در وجد و شادی آید، پس اگر تو را چاشنیِ #عشق نیست بدان که حیوانی ناراست طبع و کج سرشتی.
📌معنی بیت عربی: هنگام وزش نسیم بر مرغزار ویژه، شاخههای بان در برابرش به این سو و آن سو میگرایند نه سنگ سخت. سعدی شیرین سخن در جایی دیگر میفرماید: خاک را زنده کند باد بهار.
📌معنی دو بیت آخر: به یاد خدا هر چه در جهان هستی است در شور و نواست، صاحبدلی این معنی را در مییابد که گوش دلش شنوا باشد؛ نه تنها هزار آوا بر گل، وی را به پاکی میستاید بلکی هر خاری در تنزیه وی زبانی است.
📚 گلستان سعدی
🌿باب دوم، در اخلاق درویشان، حکایت۲۷
📖
@zarrhbin