eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 هیچ وقت دیر نیست... 💠 ادامه‌ی داستان مسیر یک مهاجر _ علی بِن صالح نجیب (Ali Ben Salah Najib) در ۱۱_۹ سالگی 🌾 ▫️علی یازده ساله شده بود. غروب بود. بزها را جمع کرد و راهی چادرها شد. روز گرمی بود. چاه کم آب شده بود. پسرک سهم آب خودش را هم به بزغاله‌های تشنه داده بود. خودش از داشت لَه‌لَه می‌زد. دهانش خشک شده و زبانش به سقف دهانش چسبیده بود. لب‌هایش خشک‌تر از خارهای بیابان بود. چشم‌هایش از شدت تشنگی، دو دو می‌زد. از چاه دور شده بود. برگشت به چاه ممکن نبود. ▪️زودتر از هر روز، بزها را به طرف چادرها هِی کرد. از گله جا ماند. بزغاله‌ی شیطان خودش را به بالای تپّه‌ی شنی رسانده بود؛ بالای یک برخان بلند. پسرک هرکاری می‌کرد، بزغاله از تپّه‌ی شنی پایین نمی‌آمد. علی سنگ پِلَخمون (تیرکمان) را از جیبش در آورد؛ ریگی درشت لای چرم آن گذاشت و با تمام توان کشید از فرط تشنگی، چشمان علی، بزغاله را دوتا می‌دید. ▫️ او همیشه تیرش به هدف اصابت می‌کرد. یعنی همیشه سنگ را به پهلوی بزها می‌کوبید. پسرک چرم پِلَخمون را کشید و سنگ را رها کرد. بزغاله‌ی بیچاره از تپه درغلتید. پسرک به سمت دامنه برخان دوید. تا زانو داخل شن‌ها فرو می‌رفت. بالای سر بزغاله رسید. سنگ به چشم بزغاله خورده بود و چشم حیوان از جا در آمده بود. چشم روی صورت حیوان بیچاره آویزان بود. بزغاله بع‌بع می‌کرد. ▪️علی‌بِن‌صالح، سر حیوان را در آغوش گرفت. اشک از چشم‌های جاری شد. بلافاصله تکه‌ای از پیراهن بلندش را پاره کرد. پارچه‌ را روی چشم و سر حیوان بست. حیوان بی‌زبان را روی شانه‌هایش گذاشت و راهی چادرها شد. بزها چند دقیقه قبل از او به چادر رسیده و خودشان به آغُل رفته بودند؛ آغلی که از خار و خاشاک درست شده بود. شب‌ها تا پشت چادرها می‌آمدند و با قیافه‌ی بد‌شکل‌شان، گاه به آغل‌ها حمله می‌کردند. ▫️ به علی می‌گفت: کفتارها مُردار خوار هستند. ولی وقتی گرسنه می‌شوند، زنده‌خواری هم می‌کنند. پیرمرد به نوه‌اش می‌گفت خیلی از آدم‌ها، صفت و اخلاق کفتارها را دارند. پدربزرگش می‌گفت همیشه و در تمام عمر باید مواظبِ باشد. (من هم به شما توصیه می‌کنم مواظب این آدم‌ها باشید! هرچند خودم مواظب نبودم.{توصیه‌ی دکتر پاپلی}) ▪️مادربزرگ علی جلوِ چادر بود. وقتی او را بزغاله به دوش و گریان دید، از حال زار پسرک نگران شد. برای او یک لیوان دم کرده‌ی نعناع ریخت. آن‌ها چای را نمی‌شناختند. دم‌کرده‌ی نعناع با خرما می‌خوردند. پدربزرگش گاه یک بسته قهوه و کمی قند می‌خرید. قهوه و قند فقط برای ژاندارم‌ها بود؛ که سری به چادرها می‌زدند. می‌آمدند تا مردم را به اصطلاح تِلِکه کنند. مردم را تِلِکه کنند تا یادشان نرود حکومت و دولتی هست. دولتی که مرکزش در پاریس بود. ▫️پدربزرگ علی، چشم آویزان بزغاله را با چاقو برید. مقداری ضِماد در سوراخ چشم بزغاله گذاشت و روی آن را بست. گریه‌کنان به پدربزرگش گفت دیگر هرگز بزچرانی نخواهد کرد. ، علی را در آغوش گرفت. پیرزن گفت: " تو دیگر به صحرا نرو." پدربزرگ گفت: " پس چه کار کند؟ کی بزها را بچَراند؟" مادربزرگ صورتش را نیشگون گرفت؛ یعنی که حالا هیچی نگو. 👇👇👇👇
▪️صبح علی بعد از نماز، با خیال راحت خوابید. علی را بیدار کرد و گفت: "بزها منتظر آب و علف هستند!" علی پاسخ داد که دیگر بزها را به صحرا نمی‌برد. پدربزرگ به او تَشَر زد. علی گریه‌کنان از چادر فرار کرد و سر به بیابان گذاشت. غروب گرسنه و تشنه به چادر بازگشت. بزها، گرسنه اطرف چادرها ولو بودند. پدربزرگ فریاد زد: "کجا بودی؟ بزها از تشنگی مردند!" ▫️علی برای اولین‌بار در عمرش کرد. به پدربزرگ گفت اگر باید بزها را بچَراند از صحرا فرار می‌کند. مادربزرگ پا در میانی کرد. قرار شد پسر همسایه بزها را به چَرا ببرد. ولی پسر همسایه مزد می‌خواست. ▪️علی هنوز در شکم مادرش بود. مادرش هنوز او را نزاییده بود. پدر علی مادرش را طلاق داد و رفت. علی هرگز پدر و مادرش را کنار هم ندید. اصلاً علی هرگز مادرش را ندید. پنج ماهه بود که مادرش با مرد دیگری ازدواج کرد. مادر علی از چادرها رفت که رفت! علی هرگز نفهمید چرا پدر و مادرش طلاق‌کاری کردند‌. مادربزرگش، مادر مادرش سرپرستی او را بر عهده گرفت. عزیزدردانه‌ی مادربزرگش بود. ▫️پدر علی صالح نام داشت. صالح چند همسر و هفده فرزند داشت. پس علی، شانزده خواهر و برادر دارد. علی دیگر بزهای پدربزرگ را به صحرا و چَرا نبرد. ماجرای چشم بزغاله در نقش مهمی داشت. تا دو سال بعد از آن ماجرا کارهای مختلفی بر دوش علی بود. برای خودشان و همسایه‌ها آب می‌آورد، هیزم جمع می‌کرد، الاغ‌ها را تیمار و به همسایه‌ها هم کمک می‌کرد. همسایه‌هایی که یکی از یکی فقیرتر بودند. ▪️هیچ‌کس نمی‌توانست مزدی به علی بدهد. ولی گاه به او نان و کمی کشک و ماست می‌دادند. مادربزرگش کمی به او یاد داد. او فقط چند سوره‌ی کوچک را بلد بود. مادربزرگش به او یاد داده بود. علی ۱۳_۱۲ ساله شده بود‌. هفته‌ای یک‌بار به دهکده می‌رفت تا ماست، دوغ و کشک پدربزرگ و همسایه‌ها را به بقال دهکده تحویل دهد و به جای آن آرد و قند و نعناع بگیرد و بیاورد. ▫️ در ۳۵ کیلومتری چادرها بود. علی همیشه به معلم‌های دهکده سلام می‌کرد. با زبان عربی با بچه‌های مدرسه حرف می‌زد. بچه‌های مدرسه، زبانِ هم یاد داشتند. آن‌ها در مدرسه درس‌ها را به زبان فرانسه می‌خواندند. هنوز مستعمره‌ی فرانسه بود. هنوز فرانسه بر نیمی از صحرای آفریقا حکمرانی می‌کرد. ▪️ گاه چند روزی را در دهکده می‌گذراند. کمی زبان فرانسه از بچه‌های دهکده یاد گرفته بود. حالا سیزده ساله شده بود. بچه‌ای فقیر. بچه‌ای که مادرش او را رها کرده و رفته بود. پدرش هم همین‌طور. کسی به او هیچ‌گونه کمک مالی نمی‌کرد. پدرش هرگز برایش لباس نمی‌خرید و هیچ‌گاه احوالش را نمی‌پرسید. اصلاً تا ۸_۷ سالگی نمی‌دانست صالح پدر اوست. در روستایی دور ساکن شده بود. پدر علی در دهکده‌ای در ۵۰ کیلومتری چادرها زندگی می‌کرد. پسر بی‌آزاری بود. کسی را اذیت نمی‌کرد. دل‌رحم بود. ✅ هفته‌ی آینده با "علی به مدرسه می‌رود" با همراه باشید. 📚 شازده حمام، جلد ۴ ✍ @zarrhbin
میلاد شمس الشموس امام رئوف مبارک باد.💝 دومین مرحله کمکهای معیشتی هیئت ومسجد حضرت ابوالفضل(ع)مزرعه سیف اردکان که شامل ۱۱ قلم کالابود در روز میلاد امام رضا(ع)بسته بندی وآماده تحویل به نیازمندان گردید. @zarrhbin
⭕️ حوزه درمان استان یزد تحت فشار طاقت‌ فرسا است 🔹️ معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد تصریح کرد: حضور بیماران کرونایی از یک سو و مراجعه بیماران مزمن دیگری که از قبل کار آنها بر روی زمین مانده و چاره ای جز دریافت خدمت ندارند، موجب شده تا فشار مضاعفی بر حوزه درمان استان وارد شود. 🔹️ دکتر نوری شادکام تصریح کرد: حضور و هجوم همزمان بیماران قلبی، دیابتی، سرطانی، اطفال و نیازمندان به جراحی با بیماران کرونایی موجب فشار زیاد بر بخش درمان استان شده است. 🔹️ وی افزود: علت اصلی افزایش آمار مبتلایان به کرونا در استان یزد عدم رعایت پروتکل های بهداشتی از سوی مردم بالاخص عدم رعایت فاصله اجتماعی و استفاده از ماسک است که این موضوع باعث شده فشار زیادی به حوزه درمان استان وارد شود. /ایرنا @zarrhbin
🔺جدیدترین اپدیت اپلیکیشن وضعیت کرونا در کشور میبد 🔴 شد ! اشکذر 🟡 شد . تفت ، یزد ، مهریز و 🟠شدند . @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
🔺جدیدترین اپدیت اپلیکیشن وضعیت کرونا در کشور میبد 🔴 شد ! اشکذر 🟡 شد . تفت ، یزد ، مهریز و #اردکان
❌❌❌ سلام شهر همجوار وضعیت کرونا قرمز شد منتظر قرمز شدن شهرمون هستیم مگر اینکه ورودی شهرمون رو با شهر میبد ببندن امیدوارم تا دور نشده مسولین به فکر باشن ❌❌❌❌ پ‌ن؛ متاسفانه در نتیجه عدم رعایت فاصله اجتماعی و استفاده از ماسک ، شهر همجوار در وضعیت قرمز کرونایی قرار گرفت!! در صورت رعایت نکردن مردم اردکان و اتخاذ تصمیمات درست از جانب مسئولین دو شهر ، به زودی این بیماری دوباره گریبانگیر مردم شهر خواهد شد!!!!! از قدیم گفته‌اند @zarrhbin
گُول تو بازار ریخته⛔️ پدر خدا بیامرزم همیشه میگفت بابا گول تو بازار ریخته ومن هیچ وقت معنای این حرفش رو نفهمیدم تا امروز که چند بار خدا بیامرزیش دادم امروز بعد از ظهر نوبت چشم پزشکی بیمارستان امام جعفر صادق میبد داشتم وقتی رسیدیم بیمارستان و نوبت گرفتیم دیدیم یک ساعتی میشه تا نوبتمون بشه ما هم از فرصت پیش اومده استفاده کردیم و گفتم میرم فروشگاه ا.... میبد که امروزهم تخفیف برنج .... خورده و یکی کیسه برنج هم بگیرم وقتی که داخل شدم رفتم قسمت فروش برنج و هرچی نگاه کردم برنجی که امروز تخفیف خورده بود را ندیدم از مسئول پرسیدم که برنج تخفیف خورده کو؟؟؟ گفتن باید ۲۰۰ هزار تومان خرید داشته باشی بعد این برنج تخفیف خورده به شما تعلق مگیره🙁😞 میخواستم بگم که گول بعضی تبلیغات رو نباید خورد خدا رو شکر ما که عمدا تا میبد نیامده بودم که بیشتر غصه بخورم ولی میخوام بگم که هرکه دارنده باشه و وضع مال خوبی داشته باشه که نمیاد برنج هندی بخوره و میره برنج ایرانی درجه یک میخوره جای بسی ناراحتی داره که با مردم این رفتار رو مکنن @zarrhbin
در حادثه کلینیک سینا ‏بعلت انفجار ، برق واکسیژن ماشین بیهوشی قطع میشه ولی خانم دکتر سلطانی بیمار روی تخت اتاق عمل را رها نمیکنه و بلافاصله بدون لحظه ای تردید با آمبو بگ مشغول تهویه بیمار بیهوش می شود ! ▫️ جسدش را در حالیکه دریک دست آمبوبگ ذوب شده در اثر گرما و در دست دیگر فک بیمار را گرفته بود پیدا کردند @zarrhbin
تبریک وزیر آموزش‌وپرورش به «اصحاب قلم» به مناسبت روز ملی قلم @‌zarrhbin
صادرات تخم مرغ متوقف شد رئیس هیئت مدیره اتحادیه مرغ تخم گذار استان تهران: 🔹️ با توجه به نوسان قیمت تخم مرغ، مسئولان برای تنظیم بازار داخل صادرات را متوقف کردند. 🔹️هم اکنون متوسط نرخ هر کیلو تخم مرغ درب مرغداری ۱۱ هزار و ۴۰۰ تا ۱۱ هزار و ۵۰۰ تومان معادل شانه‌ای ۲۲ تا ۲۳ هزار تومان است. @zarrhbin
🌇 اسم مشهد که میاد، قند تو دلم آب میشه‌ و تصویر خیابون‌هایی که به حرمت منتهی میشن، تو ذهنم تداعی میشه. 🎊 یاد روز میلاد داخل حرمت می‌افتم، وقتی ریسه‌ها مثل یک سقف، آسمون صحن‌ها رو پوشوندن و هر دم رنگ عوض می‌کنند و من که با پای برهنه تو رواق‌ها به دنبال یه گوشه دنج می‌گردم تا کمی باهات خلوت کنم. خلوت کنم و دعا بخونم و دعا کنم، 🤲 اما چه دعایی بهتر از آنچه خودت به ما یاد دادی: «خدایا [در زمینه خدمت و یاری رسانی به امام زمان] شخص دیگری را جایگزین ما نکن! که این تبدیل هر چند بر تو آسان است، ولی بر ما بسی گران خواهد بود.» 🔹 صدای مادرم، رشته افکارم رو پاره می‌کنه و باز من می‌مونم و شرایط خاصی که کیلومترها فاصله بین مون انداخته، تا جشن روز میلادت را از‌ پشت قاب شیشه‌ای تلویزیون تماشا کنم. ❤️ اگرچه امسال در حرم نیستم، اما دلم روشنه که تو همیشه کنارمی و خواسته‌هام رو می‌شنوی. من امیدوارانه خواسته‌هام رو تکرار می‌کنم و تو مهربانانه آمین میگی. 🌸 میلادت مبارک پدر مهربانم @zarrhbin
💠 وقتی پیشنهاد مأمون را پذیرفت... مردم درباره دین سخن زیاد می‌گویند، اما زمانی که مصالح و منافعشان با دین در تعارض باشد، دینداران اندکند. اینجا دین از غیر دین تشخیص داده می‌شود. امام می‌دانست این مردمی که از او تعریف و تمجید می‌کنند توان تحمل حکومت حق را ندارند، حتی مأمون نیز چنین تحملی ندارد. مأمون در مقام امتحان امام به او گفت: مایلم امامت نماز عید را بپذیری. امام ابتدا عذر خواست، اما به دنبال اصرار مأمون پذیرفت و فرمود: امامت را به این شرط می‌پذیرم که آن را به شیوه‌ی اقامه ‌کنم. مأمون پذیرفت. در نتیجه، اعلام شد که امام نماز عید را در خارج شهر اقامه خواهد کرد. سپاهیان به حسب عادت خویش در زمان‌هایی که خلیفه می‌خواست نماز عید بخواند، لباس‌های فاخر خویش را به تن کردند و بر اسبان قیمتی خویش سوار شدند و آماده جلوی در منزل امام ایستادند. پس از مدت زمانی در باز شد و امام پا برهنه از خانه بیرون آمد، در حالی که عبای خویش را وارونه پوشیده بود و خاشعانه حرکت می‌کرد و پشت سر وی غلامان نیز پابرهنه و خاشع به سوی جایگاه اقامه نماز حرکت می‌کردند. امام الله اکبر می‌گفت و غلامان نیز به تبعیت از وی شعار الله اکبر سر می‌دادند. وقتی سپاهیان، امام را با این حالت دیدند، از اسب‌های خویش پیاده شدند و کفش‌های خود را کندند. اگر فردی از آنان چاقو به همراه داشت، با آن بند کفش‌های خود را پاره می‌کرد. همه پابرهنه شدند و پشت سر امام به راه افتادند. امام الله‌اکبر می‌گفت و غلامان و سپاهیان بانگ الله‌اکبر سر می‌دادند. راوی حدیث می‌گوید: «گویا آسمان و زمین و کوه و دشت و همه‌ اشیا بانگ الله‌اکبر می‌زدند. گویی رسول خدا هنگام حرکت برای نماز عید در برابر ما ظاهر شد.» این چنین، عظمت نواده پیامبر ظاهر گشت. خبر به مأمون رسید. وزیر او فضل به وی گفت: یا امیرالمؤمنین، اگر می‌خواهی خلافت پایدار بماند باید را به خانه‌اش بازگردانی. در غیر این صورت، اگر با این حال نماز بخواند، مردم مجذوب او خواهند شد. مأمون به دنبال امام دوید و گفت: پسر عمو، تو خود را به زحمت انداخته‌ای، من راضی به زحمت شما نیستم، از شما می‌خواهم که به خانه باز گردید. 📚 گام به گام با امام، جلد اول ✍ 🌹 @zarrhbin
4_5803405006296057488.mp3
1.63M
🎧 ▫️دلتنگ شده بودم؛ دلتنگِ زیارت؛ دلتنگِ صدای نقاره های حرم؛ دلتنگِ زمزمه دعای فرج گوشه گوهرشاد؛ دلتنگِ اینکه غروب‌های جمعه، وقتی درد فراق به دلم چنگ میزند، دخیل شوم به پنجره فولادتان؛ @zarrhbin
❤️ عالم ز برایت آفریدم، از روح خودم در تو دمیدم، گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند صد ناز بکردی و خریدم، جان و دل و فطرتی فراتر ز تصو از هرچه که نعمت به تودادم گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم بر بخشش بی منت من هم با این که گنه کاری و فسق تو عیان است خواهان توأم، تویی که ازمن هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم با اینکه خطای تو ندیدم صد بار تو را مونس جانم طلبیدم از صحبت با مونس جانت رغبت به سخن گفتن با یار نکردی با این که نماز تو خریدم بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟ بس نیست دگر هرچه که از ما ؟؟! از عالم و آدم و شکایت خود باز خریدم گله ات را، .. همیشه شکر گذار خدا باش , و به آنچه داری قانع و شاد باش🌺 @zarrhbin ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
🌺هرشب_یک حدیث 🌺 امام رضا (عليه السلام) : 🌸 هر كه غم و نگرانى مؤمنى را بزدايد، خداوند در روز قيامت گره غم از دل او بگشايد. 📗ميزان الحكمه ج۵ ص٢٨٠ 🌷 میلاد با سعادت امام رضا (علیه السلام) مبارک باد @zarrhbin
❖ امشب برایت چه بخواهم ز"خدا"؟ بهتر از اینكه خودش پنجره باز اتاقت باشد عشق،محتاج نگاهت باشد خلق، لبریز دعایت باشد و دلت تا به ابد وصل خدایی باشد که همین نزدیکی‌ ست شبتون بخیر و زیبا🌙 @zarrhbin ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
هدایت شده از ذره‌بین درشهر
❌ پست های تبلیغاتی❌ ✅ شما هم می‌توانید برای بهتر دیده شدن در کسب و کار را انتخاب کنید👍 آیدی جهت هماهنگی و درج تبلیغات👇👇👇 @shahryare2
🤩 بهترین کیفیت 🤩 بالاترین تنوع 🤩 مناسب ترین قیمت 👶👶 سیسمونی پارمیدا، با کلی لباس عالی در شان نوزادان، کودکان و نوجوانان شما 👶👶 منتظرتونیم👇👇 😍با دو فروشگاه بزرگ و مجزای دخترونه و پسرونه😍 🔴 اردکان/خ صدرآباد/روبرو کوچه ۸۸ جنب مبل بهجتی 🎀 کانال پارمیدا👇👇👇👇 @parmida8 🎀اینستاگرام پارمیدا👇👇👇👇 https://instagram.com/parmida_sismoni?igshid=1eir9y45rkzo0
📌سری جدید کفش های #پایا👆 ✅راحت_زیبا_شیک مطابق با سلیقه شما👌 #فروشگاه_کیف‌و‌کفش_پایا 👈عرضه انواع؛ کیف و کفش زنانه، مردانه، بچگانه و اسپرت با قیمت مناسب💲 ⬅️ اردکان ،خیابان شهید رجایی، روبروی موکب الحسین @payakafsh 03532233125
📌📌📌ﺗﻮﺿﯿﺤﺎﺗﯽ ﺟﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﯿﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﻭﺗﺎﻣﯿﻦ ﺁﺗﯿﻪ ﭘﺎﺳﺎﺭﮔﺎﺩ: 📌ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ! ✅(ﺑﺮﺍﯾﺎﻥ ﺗﺮﯾﺴﯽ) 🔹ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﯾﺶ ﻭﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﮕﺮ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻋﻤﺮ ﻭﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. 🔸ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻤﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ.ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻤﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺎﺯﻧﺸﺘﮕﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﻃﻼ‌ﻕ ﻣﯿﺸﻮﺩ.ﭘﺲ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﻤﻪ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ ﻭﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﺧﺘﻪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﺷﻮﯾﺪ. 🔺ﺑﯿﻤﻪ ﭘﺎﺳﺎﺭﮔﺎﺩ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺑﯿﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﺭﺍﯾﺞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺯﺩﻩ ﻭﺳﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺪﻭﺧﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﻤﻪ ﮔﺬﺍﺭﺍﻥ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ "ﺑﯿﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﻭﺗﺎﻣﯿﻦ ﺁﺗﯿﻪ" ﺑﻪ ﻫﻢ ﻭﻃﻨﺎﻥ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻧﻤﺎﯾﺪ. 🔻ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻤﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺭﻓﺎﻩ ﻭ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﺣﺎﺩ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﯿﺎﺕ ﻭ ﭼﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﯿﺎﺕ ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻃﻌﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ، ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ،ﺗﻬﯿﻪ ﻣﺴﮑﻦ،ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﻭﺗﺎﻣﯿﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺑﺎﺯﻧﺸﺘﮕﯽ ﺑﺎ ﻋﺮﺿﻪ ﺑﯿﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ، ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻭﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻻ‌ﺯﻡ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺣﺪ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﺷﺪﻩ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻧﻤﺎﯾﺪ... ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺗﺤﺖ ﭘﻮﺷﺶ ﺑﯿﻤﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭﻫﻢ ﺣﻖ ﺑﯿﻤﻪ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍید. 💎بیمه پاسارگاد بیمه برتر به تشخیص مجدد بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران💎 🎯بیمه عمروتامین آتیه پاسارگاد🎯 : 💠بالاترین سطح توانگری مالی.💠 بالاترین ارزش سهام در بورس.💠بالاترین سود پیش بینی اعطایی به صندوق های سرمایه بیمه گذاران در سالهای اخیر که حدود ٢٢ درصد بوده است. 💠سرمایه گذاری باسودتضمین شده 💠 حمایت مالی ازخانواده درصورت بروزحوادث ناگوار 💠پرداخت هزینه درمان بیماریهای خاص 💠دریافت وام 💠دریافت"مستمری بازنشستگی. 🌼همراهی شما باعث افتخار ماست🌼 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @pasargadihay97
#جوهرنمک_وایتکس_4_لیتر قیمت مصرف کننده #15430تومان فقط روز #شنبه 1399/04/14 با تخفیف ویژه #11900تومان 👇👇👇👇👇 https://t.me/AriaHyper1
#روغن_سرخ_کردنی_گل_بانو_3_لیتری قیمت مصرف کننده #24000تومان فقط روز #شنبه 1399/04/14 با تخفیف ویژه #22000تومان 👇👇👇👇👇 https://t.me/AriaHyper1
📣📣📣📣 📌قابل توجه اولیاء دانش آموزان: 🔺انجمن علمی معلمان استان یزد در نظردارد دوره های آموزشی ویژه اولیاء دانش آموزان به شرح ذیل برگزار نماید. 🔺دوره های آموزشی ریاضی،علوم،فارسی (خوانداری ونوشتاری) پایه های اول تا ششم ابتدایی 🗓زمان ثبت نام: ۹۹/۰۴/۱۰ لغایت ۹۹/۰۴/۱۵ 🏦مکان: مزرعه سیف،روبه روی زینبیه، #دبیرستان‌ارمغان‌دانش جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید: 📞۰۳۵٣٢٢٢۰۵٣٨ 📲۰٩١٣۰٩٧۷۸۶۸ 📲۰٩١٣۵۴۵٩٣٨۶
در همه عمرم شبی بی‌خبر از در درآی تا شب درویش را صبح برآید به شام #سعدی یاحق✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸هر روز صبح 🌷طلوع دوباره خوشبختی 🌸و امید دیگری است 🌷بگشای دلت را به مهربانی 🌸و عشق و محبت را 🌷در قلبت مهمان کن بی شک 🌸شکوفه های خوشبختی 🌷در زندگیت گل خواهد کرد 💗سلام صبح به شادی @zarrhbin
14 تیر : روز قلم بر صاحبان قلم و اندیشه ی آزاد مبارک باد 🖊🌷 🖋قلم : زبان عقل و معرفت و احساس انسان ها و بیان کننده اندیشه و شخصیت صاحب آن است. قلم، زبان دوم انسان هاست. @zarrhbin