eitaa logo
ذکری
435 دنبال‌کننده
422 عکس
143 ویدیو
17 فایل
🔷 وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ 🔶 و پند ده؛زیرا پند به مؤمنان سود می دهد؛ 🌱 کانال یادداشت های تربیتی ذکری🌱 نویسنده: عبدالرضا طلبه سطح 4 تربیت اخلاقی 🆔 @Razmandh313 📙کانال «لمحات» - دفتر مشق طلبگی 🆔 @Lamahat
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله 📝از بالا ببینیم 🔻اشیا از آنچه از نزدیک می‌بینید، ترند! 🔸گاهی وقت ها، در کارها غرق می‌شویم. چون شورها و هیجان های یک کاری خیلی ما را مشغول خودش می‌کند. 🔹این غرق شدن ها سبب میشود قدر و اندازه ها از دستمان خارج شود. 🔸و آن وقت که قدرها و اندازه ها گم شد، تو در محاسباتت دچار مشکل میشوی و ارزیابی درستی از صحنه ی انتخاب، نخواهی داشت. 🔹دیروز بین عده ای از رفقا سر این که نوبت بازی والیبال با چه گروهی هست، بحث و درگیری شکل گرفته بود. و دقايق زیادی بحث و گفت و گو و... بود. 🔸من که داشتم از بالا میدیدم، صحنه جور دیگری بود... 🔹عده ای خلیفه الله، مشغول چانه زدن برای بازی با چند گرم بادِ محبوس بودند و بس! 🔸خودمانیم.... خیلی کوچک بود از این بالا. 🔹کوچک تر از آن چه در تصویر می‌بینیم. ✳️ گاهی خودمان را هم بد نیست از بالا ببینم... در وسعت هستی. ┈••✾••┈┈• 🔰 به ذکری بپیوندید... 🆔 https://eitaa.com/zeekra
بسم الله 📝 خارک (١) 📸صحنه 1 : 20 دقیقه تا شروع کلاس بیشتر نمانده بود و باید خودم را می‌رساندم. گام ها را با شتاب و عشقی وصف ناپذیر بر می‌داشتم و در مسیر حرکت میکردم. 📸صحنه 2: سوزشی عجیب از حرکت باز داشت مرا. گام که بر می‌داشتم و حرکت میکردم، درد تکرار میشد. هرچه کفش و جورابم را بررسی کردم، چیزی نیافتم. چاره ای نبود، باید می رفتم، اصلا من عاشق رفتن و رسیدن بودم. 📸صحنه 3 به مدرسه که رسیدم، جورابم را در آوردم، مشکل نه از او بود و نه از کفش. خاری بسیار ریز به انگشت پایم فرو رفته بود. آن را که در آوردم دردهای حرکت تمام شد و دیگر وجودم سراسر شوق بود از رسیدن. 📷صحنه 4 خار کوچک زبان باز کرد و به من میگفت.... منتظر حرف جناب خارک در یادداشت بعدی باشید.... ┈••✾••┈┈• 🔰 به ذکری بپیوندید... 🆔 https://eitaa.com/zeekra
ذکری
بسم الله 📝 خارک (١) 📸صحنه 1 : 20 دقیقه تا شروع کلاس بیشتر نمانده بود و باید خودم را می‌رساندم. گا
سلام؛ 🌺 آره با خودتم، خود شما! 😊 دست به قلم شو. ✏️ ببین از این اتفاق چه برداشت هایی میکنی و از زبان آن خاری که در پای من فرو رفته بود بگو. 🌵 🌾نوشته های دوستان را در کانال ذکری منتشر میکنیم تا همه دوستان بهره مند شوند. آی دی بنده : @Razmandh313 🔰 به ذکری بپیوندید... 🆔 https://eitaa.com/zeekra
ذکری
سلام؛ 🌺 آره با خودتم، خود شما! 😊 دست به قلم شو. ✏️ ببین از این اتفاق چه برداشت هایی میکنی و از زب
📮م. ا: #1 «خارک به من گفت به کجا چنین شتابان کمی صبر کمی تدبر و تفکر، آیا مسیری که میری درست است؟! سرعت مهم نیست،صحیح بودن مسیر مهم است. چون اگر راه را اشتباه انتخاب کنی،هرچه سرعت ات بیشتر،نابودی و هلاکت ات هم نزدیکتر. حال که مرا از پای خود درآوردی،تو را به خدایت می سپارم.🌺» 🆔 @zeekra
ذکری
سلام؛ 🌺 آره با خودتم، خود شما! 😊 دست به قلم شو. ✏️ ببین از این اتفاق چه برداشت هایی میکنی و از زب
📮سید مجتبی موسوی : #2 « این نشان میده عشق رسیدن به اون کلاس خیلی مهم نبوده و اون جسم شما به روی روح شما غلبه کرده و باعث شده صبر کنید که کفش و جوراب رو بررسی کنید که برای ادامه مشکلی نداشته باشید. اگر عشق به کلاس بود همون لحظه هم صبر نمیکردی و ادامه میدادی تا به کلاس برسی و درد هم احساس نمیکردی. من خاری بودم در راه کلاس! صدرصد درمسیر رسیدن بخدا چیزهای دیگه هم مانع تو میشن صبر نکن ادامه بده و اجازه نده جسم به تو فرمان بده» 🌺 🆔 @zeekra
ذکری
سلام؛ 🌺 آره با خودتم، خود شما! 😊 دست به قلم شو. ✏️ ببین از این اتفاق چه برداشت هایی میکنی و از زب
📮امیر حسین رضایی: #3 بسم الله « هرچه سعی کردم جلویت را بگیرم نشد ، وقتی لحظه ای ایستادی خوشحال شدم که توانستم جلویش را بگیرم اما سریع مرا ول کردی وبه سمت چیزی که به ان عشق میورزیدی رفتی... اما در تمام این لحاظات شاد بودم که من ناچیز ذهن انسانی را بااین عظمت درگیر کردم و او هم مشغولم شده؛ اما بعد که متوجه من شدی و کامل من را شناختی اصلا منو حساب هم نکردی...» 🌺 🆔 @zeekra
ذکری
سلام؛ 🌺 آره با خودتم، خود شما! 😊 دست به قلم شو. ✏️ ببین از این اتفاق چه برداشت هایی میکنی و از زب
📮سجاد حمیدی: #4 « شوق رسیدن به مقصود که در او بود ، توان و استعداد دویدن هم که داشت ، مسیر درست رسیدن را هم که میشناخت، حرکت هم کرده بود ، ولی حرکتی بدون بررسی عوامل و مشکلات مگر او تا کجا و تا به کی می توانست درد آن خارِ ریزِ حقیر را در پایش تحمل کند؟ اگر قرار بود به جای مدرسه به مقصدی با مسافتی بیشتر برود، آیا در بین راه درد آن خار او را از حرکت باز نمی داشت؟ آیا توان و انرژی که از او می گرفت چند برابر نمی نشد؟ آیا آن خار کوچک در دراز مدت مشکلاتی بزرگ نمی آفرید؟ اگر او از ابتدای اینکه احساس دردی کرد، چند لحظه ای توقف می کرد و به دنبال تحلیل،ریشه یابی و بعد آن، حل مساله می رفت پای حرکتش برای طی هر مسیری با هر مقدار مسافت آماده نبود ...؟ گاهی اوقات خستگی ها و بی حوصلگی های زیاد از همین بی توجهی نسبت به مسائل کم و کوچک است .» 🌺 🆔 @zeekra
بسم الله 📝 نگاه، قلم، نامه 🔸آن مرد با دقت می‌بیند، 🔸خوب می‌شنود، 🔸آنگاه می‌نویسد! 🔹سلاح اون همیشه حاضر است؛ ❓اما چرا؟ 💢 بنظرم اصلی ترین علتش این است که مساله هایی مهم برای خود دارد، مسائلی که حل شدنش گره های بزرگی از زندگی خود و دیگران باز می‌کند و راه های به اندازه یک عمر را کوتاه میکند. 🔰تو وقتی سوالی داری، 🔰در ادامه تفکری داری، 🔰و فکرت تولیداتی 🔰و جام ذهنت باید از تولیداتش خالی شود، تا دوباره لبریزش کنند. 🔰و وقتی حاصل تفکراتت را مینویسی، رزق فکرت بیشتر می‌شود و تولیداتش افزون. ✳️وقتی سوال هایت همیشه باتو باشند و حاضر، ✅و این سنت الهی را نیز بدانی که در کلام دیگران رزق های فکر تو، یعنی مواد خام برای دستگاه تفکرت، تقسیم شده است، بی برنامه و بی دقت از کلام ها عبور نمیکنی. همیشه مترصد شکار و ثبت هستی. ♥️راستی آنهایی که اینطور هستند، مهربانی این خدا را بارها و بارها می‌بینند؛ درست آن زمانی که احتیاج داری به تو می رساند... 🗣 شاید در کلام یک بچه، شاید در کلام یک ره گذر و حتی شاید در افتادن برگی از درخت🍃... تقدیم به مربی عزیزم که چیزهای زیادی از ایشان آموختم. 🔰 به ذکری بپیوندید... 🆔 https://eitaa.com/zeekra
ذکری
سلام؛ 🌺 آره با خودتم، خود شما! 😊 دست به قلم شو. ✏️ ببین از این اتفاق چه برداشت هایی میکنی و از زب
📮شاهد: #5 «خار یعنی من همان که نتوانستی درنظرم نگیری, انقدر عظمت وجودت سنگین بود که مرا جذب خود کردی, هرچه بیشتر میگذشت بیشتر جذبت میشدم , نه من مشکلی داشتم ونه تو , چون این مقدار از نزدیکی ازیتی نداشت, اما از انجایی که تو بیشتر از منی ومختار در حرکتی به مسیر هایی میروی , گاهی عاشق میشوی وشتاب میگیری , ودراین موقع که گام های سریع تری برمیداری بیشتر نزدیک میشوم , من به اسقرار میرسم وثبات میرسم اما ثبات من از جایی به بعد رنش تورا در پی دارد , تو من رانادیده گرفتی وتمام علت های ممکن را بررسی کردی , اما من تو را وادار به توقف کردم , ان وقتی که عاشقانه میرفتی , گمان کردی عشق به تنهایی کافی است یاموانع رابرطرف میکند ?, بین خودمان باشد شاید توبرای لذت بیشتر از عشقت صبرکردی تا از من خلاص شوی , حرف اخر : قرار من برماندن نیست اما قرار تو بر پذیرش من است.» @zeekra
بسم الله 📝گل وجودت را دریاب🌺 🔸داشتم وضو میگرفتم که صدای مادرم در حالی که از در می آمد داخل به اعتراض بلند بود : 🔻این چه وضعشه 🔻تازه کاشته بودمشون 🔻چرا جلوی بچه اشون رو نمیگیرن 🔻چوب برداشته گل های داخل باغچه را خراب کرده.... 🔹با همین عصبانیت ها بود که دست به بیلچه دوباره برگشت به سمت کوچه. 🌺 باز گل ها را در خاک مرتب کرد و بعد به آنها کمی آب داد. ✳️با خودم گفتم خدای ما انسان ها از دست ما چه می‌کشد. 🔸 باغبان این هستی، امام زمانمان عج، شاهد از بین رفتن ماست. 🔸و امامی که برای جهانی به وسعت بشریت و تاریخش غصه دار است که چرا این وجود های سراسر استعداد در زمینه مناسب به رشد و نمو نرسیدند.... 🌿بیا و گل وجودت را دریاب ! 🌿 ┈••✾••┈┈• 🔰 به ذکری بپیوندید... 🆔 https://eitaa.com/zeekra
این را با عقیده نوشته‌ام؛ باور دارم هر کاری که هیمنه پوشالی شیطان بزرگ را در نظر مردم و مستضعفان دنیا بشکند، جزو عبادت‌های بزرگی است که دل انبیا و اولیای خدا را شاد می‌کند. با شنیدن خبر اقتدار سپاه در برابر دزدی دریایی آمریکایی‌ها و با دیدن فیلم عملیات و تصاویری مانند این، روحیه ضد استکباری‌ام حال آمده است؛ انگار یک بار دیگر لانه جاسوسی‌شان را تسخیر کرده‌ایم. پ.ن: نخواهیم گذاشت سیزدهم آبان از خاطر نسل آینده این مملکت پاک شود. نشانی در ایتا و تلگرام: 🆔️ @rajaaei_ir ........... @zeekra