eitaa logo
ذکری
403 دنبال‌کننده
338 عکس
115 ویدیو
15 فایل
🔷 وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ 🔶 و پند ده؛زیرا پند به مؤمنان سود می دهد؛ 🌱 کانال یادداشت های تربیتی ذکری🌱 نویسنده: عبدالرضا طلبه سطح 4 تربیت اخلاقی 🆔 @Razmandh313 📙کانال «لمحات» - دفتر مشق طلبگی 🆔 @Lamahat
مشاهده در ایتا
دانلود
📝روایت فاطمیه 1444 (اول#1) 🔻صبح رسیدم مدرسه و لباس رزمم رو پوشیدم با همسنگرانم صبحانه خوردیم. توشه ی سفر داده شد(جایزه ها و چند دست غذا برای ناهار) و آماده ی زدن به خط بودیم. 🔻سمت روستاهای کوه سفید رفتیم. 🔻تابلوی اولین روستا سر و کله اش پیدا شد. به نقطه ی رهایی رسیده بودیم. روستا به روستا رفقا رو پیاده میکردیم تا در سنگرهای خودشان موضع بگیرند. 🔻خط من روستای بود. با همرزمم یداللهی رسیدیم. روستای یکی مونده به آخر بود. همه رفته بودن؛ وقت رفتن ما هم رسیده بود. 🔻پیاده شدیم. سنگری داشتیم به اسم مسجد امام رضا علیه السلام. 🔻یکی از اهالی روستا کلید را آورد، در سنگر ما باز شد. 🔻دل سنگر خیلی از دست ما غبار گرفته بود، انگار از ما مجاهدین دل خوشی نداشت. با ما نمی‌گرفت و برخورد میکرد. 🔻 اما چاره ای نبود؛ حق با او بود. ما باید هرجوری شده از دلش در می‌آوردیم... ... 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📌کانال یادداشت‌های تربیتی«ذکری» 🆔 https://eitaa.com/zeekra
📝 روایت فاطمیه 1444 () (چهارم #4) 🔻چند نفری نشسته بودند و منم رفتم به جمع اشان اضافه شدم. آن‌ها هم به احترام من از جا برخواستن و من هم شروع کردم سلام و احوال پرسی. 🔻از کار و بارشان پرسیدم. از مشکلاتی که دارند. حداقل خوبی ما این هست که وقتی مردم ما را می‌بینند زبان درد و دلشان باز می‌شود. این یعنی هنوز روحانیت را ملجأ و مأوای خودشان می‌دانند. 🔻هرچند کار زیادی هم از دست ما بر نمیاد. ولی گاهی انسان‌ها احتیاج دارند فقط شنیده بشوند. منم مشتاقانه به حرف‌هایشان گوش می‌دادم و مانند کسی که سال‌هاست تشنه‌ی این حرفها هست با آن‌ها برخورد می‌کردم. 🔻انتقاد می‌کردند؛ سوال احکامی می‌پرسیدن؛ سوال اعتقادی می‌پرسیدن؛ از بارش کم امسال نگران بودند... من هم سعی می‌کردم قوت قلبی باشم. 🔻 عمده اعتراض مردم به وضعیت سخت اقتصادی و عدم ثبات بازار و برخی از اختلاس‌های مسئولین بود. وگرنه این مردم هیچ مشکلی با انقلابشون نداشتن بلکه ارادت هم داشتن. 🔻یکی از آن‌ها سابقه 22 ماه جبهه و جانبازی هم داشت. از تیکه‌هایی که بعضی‌ها در مورد حقوقی که از بنیاد میگیره می گفت. سعی کردم دلش را نسبت به کاری که کرده گرم کنم 🔻فکر کنم گفت و گوی‌مان نیم ساعت شاید بیشتر طول کشید تا دیگر نزدیک اذان شد. 🔻البته کسی آن مسجد را برای نماز خواندن انتخاب نمی‌کرد. چون خیلی بود 🔻رفتم پیش محمد حسین که مدت‌ها بود در سنگر خودش مشغول کار با آن بچه‌های بازیگوش اما پر استعداد بود. ❇️راستی آیا انسان بی استعداد داریم؟ 📌کانال یادداشت‌های تربیتی«ذکری» 🆔https://eitaa.com/zeekra