eitaa logo
زینبی ها
4.4هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
194 فایل
ما نسل ظهوریم اگر برخیزیم... _من!🍃 @zeinabiha22 _شرایط🥀 @Hh1400h _حرفتو ناشناس بزن... https://harfeto.timefriend.net/17367927276640 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
زینبی ها
#قسمت14 یوزارسیف روزها پشت سرهم میگذشت فردا اولین روز مدرسه است یعنی اولین روز از اخرین سال تحصیل
یوزارسیف وارد کوچه خودمان شدم وبه سمت نانوایی حرکت کردم,از شانش خوب,یا بدم نمیدانم...نانوایی خلوت خلوت بود وکسی جلویش نبود,سه تا نان خشخاشی برداشتم وپولش را دادم ودر حینی که زیپ کیف پولم را میبستم زیر چشمی نگاهی به طبقه ی بالای,خونه حاج محمد انداختم,احساس دزدی را داشتم که میترسه در حین دزدی بگیرنش...دوباره رقص پرده ی توری تو باد جلو چشمم اومد,پس یوزارسیف خونه است...اه...این پسر مگه نان نمیخواد.... هوفی کردم ونانها را که گرماشون باعث سوختن پوست نازک دستم میشد برداشتم وحرکت کردم ,سمت خانه که یکهو درخونه حاج محمد باز شد,همونطور که سرم پایین بود یه جفت کفش مردانه را دیدم که بیرون امد,قلبم داشت تاپ تاپ میزد...نکنه...یوزارسیف؟! سرم را بالا گرفتم ومتوجه مرضیه شدم که بیرون در ایستاده بود منتظر بیرون امدن ماشین بود وعلیرضا هم داشت سوار ماشین میشد. مرضیه تا چشمش به من افتاد اومد جلو ودستش را دراز کرد وگفت:سلام...اگه اشتباه نکنم زری خانم بودید درسته؟ درحالیکه لبخند میزدم ودستش را تودستم میفشردم گفتم :سلام عزیزم ,اره مرضیه جان... مرضیه با شوقی کودکانه گفت:من تمام کارهام را دقیقه نود انجام میدم,داریم با داداش میریم یه کوله ویه کم وسیله برا مدرسه بخریم... منم لبخندی زدم وگفتم:مثل من,منم الان دارم از,خیاطی میام,هنوز چادرم اماده نشده بود. ودر این هنگام ماشین علیرضا اومد بیرون مرضیه دستی تکان داد وخداحافظی کرد من با شتاب همانطور که فقط مرضیه را در زاویه ی دیدم داشتم رفتم جلو وگفتم:عه نون تازه بفرما....مرضیه ممنونی گفت ورفت به طرف درعقب ماشین یکدفعه با پیچیدن یه بوی اشنا تو دماغم به عقب برگشتم....وای خدای من باورم نمیشد...این این از کجا پیداش شد...یوزارسیف درست پشت سرم بود.از بس هول بودم ناخواسته گفتم:س سلام حاج اقا,بفرمایید نان... یوزارسیف در حالیکه سرش پایین بود گوشه ای از نان را چید وتشکری کرد وارام وبی صدا همونطور که پشت سرم ظاهر شده بود,پیش چشمم گم شد ومن سرشار از حس های خوب ومملو از عطری اشنا به سمت خانه حرکت کردم.... ادامه دارد.... نویسنده ط ،حسینی
زینبی ها
✨خطبه فدکیه قسمت پانزدهم ☝🏻ادامه شکایت از غصب امامت 🔰هذا وَ الْعَهْدُ قَریبٌ، وَالْكَلْمُ رَحیبٌ،
✨خطبه فدکیه قسمت شانزدهم ☝🏻ادامه شکایت از غصب امامت ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلی رَیثَ اَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتَها، وَ یسْلَسَ قِیادَها،ثُمَّ اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَ قْدَتَها، وَ تُهَیجُونَ جَمْرَتَها، وَ تَسْتَجیبُونَ لِهِتافِ الشَّیطانِ الْغَوِی، وَ اِطْفاءِ اَنْوارِالدّینِ الْجَلِی، وَ اِهْمالِ سُنَنِ النَّبِی الصَّفِی، تُسِرُّونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِاَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ فِی الْخَمَرِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمَدی، وَ وَخْزِ السنان فی الحشا. 😔آنگاه آنقدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد، و کشیدن آن سهل گردد، 👈🏻پس آتشگیره‌ها را افروخته‌تر کرده، و به آتش دامن زدید تا آن را شعله ور سازید، 👹و برای اجابت ندای شیطان، و برای خاموش کردن انوار دین روشن خدا، و از بین بردن سنن پیامبر برگزیده آماده بودید، 😏به بهانه خوردن، کف شیر را زیر لب پنهان میخورید، و برای خانواده و فرزندان او در پشت تپه‌ها و درختان کمین گرفته و راه میرفتید، ☝🏻و ما باید بر این امور که همچون خنجر برّان و فرورفتن نیزه در میان شکم است، صبر کنیم. 🌱| @ZEINABIHA2
🔰 📱ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺍﺯ ﮐﻢ ﻭﺯﻥ‌ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎییه ک تو ﺩﻧﯿﺎ ﺣﻤﻞ میشه! ⚠️ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺍز ﺳﻨﮕﯿﻦ‌ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎشه ﮐﻪ تو ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ میشه! ✅ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ... 🌱| @zeinabiha2
📚موضوع مرتبط: تاریخ شهادت شادی روحش پنج صلوات @zeinabiha2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••🌿🎞••• دوشنبه، طبق روایات عشق باید گفت که رزقِ‌ما همه در دست حضرتِ‌حسن است... 🌿🌸 💚 @zeinabiha2
بہ راویت : جانباز مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری (اسماعیل) وقتی روح‌اللہ شهید شد حالِ همہ‌ی بچه‌ها خیلی بد بود. دیدن جای خالی و غیرقابل تحمل بود. روح‌اللہ و قدیر رو کہ منتقل کردن عقب، وارد خونہ‌ای کہ مقرمون بود شدم، دیدم چفیہ روح‌اللہ بہ دیوار آویزونہ... دلم براش پر کشید😭🕊 رفتم چفیہ شو برداشتم و گذاشتم رو صورتمو شروع کردم بہ گریه کردن😭😭 داشتم چفیہ رو می‌بوسیدم کہ یکی از بچه‌ها دستش رو گذاشت رو شونمو گفت: - اسماعیل، گریہ نکن. این چفیہ‌ی منہ، چفیہ‌ی روح‌اللہ اون یکیہ...😁 همونجور نگاهش کردم‌😐چفیہ رو پرت کردم سمتش. وسط گریہ دوتایی مون زدیم زیر خنده..😂😂 🌱| @ZEINABIHA2
زینبی ها
بہ راویت : جانباز مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری (اسماعیل) وقتی روح‌اللہ شهید شد حالِ همہ‌ی بچه‌ها خ
قبل از خواب زمزمہ کنیم🍃✨ " اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً " خداوندا ، آخر و عاقبت کارهاۍ ما را ختم بہ خیر کن ...🍃🌸 شبتون‌نورانےبہ‌نگاه حضرت‌فاطمہ"س" یادتون نره با وضو بخوابید التماس دعا 🤲🏻📿 🌱| @ZEINABIHA2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ چــه کــرده ایـم کـــه آن آشـنا نــمــی آیـــد پیامی از سـر کویـش بـــه مــا نــمــی آیـــد چــه کــرده ایــم، گره خورده کارمان اینقدر چــه کــرده ایــم کـــه مشکل گشا نـمـی آیـد 🌱| @zeinabiha2
4_5852838520799890088.mp3
2.98M
••• حسین جآن رهایت نمی‌کنم رهایم مکن ... -مخصوص‌انتهایش :) 🌱| @zeinabiha2
🥀✨ تاچشم کارمی‌کند جای خالیست من صبورم اما آه این بغض گران صبر چه می‌داندچیست؟ 🌱@zeinabiha2
⛓ بــزرگم‌مۍگفتـــ ↓ بتــرسیم‌از‌روزۍڪه صفحه‌ۍمجـازیمون‌رنگـــِ خـدا و شهـــدا روبگــیره ولۍزندگۍحقیقیمون‌نـــه!! خدایا‌نشه‌ی‌وقت‌اینطورۍ!! 🌱 @zeinabiha2