دوستان برای خانواده ای که #پدرشون۷۰سالشهمریضهستنتواناییکارکردن ندارن #هیچیازوسایلشونباقی نمونده و۲۵میلیون بدهی دارن #فعلا۱۵میلیون تونستیم از بدهی واریز بزنیم طلبکارشون از یه ریال گفتن نمیگذرن از#۱۰هزارتاهرچقد در توانتونه کمک کنید بتونیم بدهی پرداخت کنیم از این فشار روحی و استرس نجات پیداکنه یاعلی بگید بتونیم این مشکل حل کنیم به نیابت از #اهلبیتوشهداوامواتتونصدقهیاکمککنید
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون با آقا امیرالمومنین(ع) و خانم حضرت زهرا(س) #مطمئنباشیدبرکتاینکمکهابهزندگیتونبرمیگرده
#باکمککردنصدقهدادندستبهدستهمبدیماینمشکلحلکنیم
#اگر۲۰۰نفرنفری۵۰هزارواریز بزنن۱۰میلیونجمع میشه وبدهی تسویه میشه
مستند کمک های قبلی داخل کانال هست
عزیزان رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنیدممنون🙏 اگربیشترجمع بشه برای کارهای خیردیگه هزینه میشه
@Karbala15
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
اجرتون با حضرت زهرا(س)
هدایت شده از حضرت مادر
* دلگيرم از تمامی دنيا شتاب كن
مجنونم و به خاطر ليلا شتاب كن
وقتش رسيده صبح طلوعت فرا رسد
پايان بده بر اين شب يلدا شتاب كن
#ایهاالعزیز
_😭😭😭😭
+چرا گریه میکنی؟
_دیروز مادر شوهرم اومد #خونمون، یخچالو باز کرد، دید که #میوه هارو با پلاستیک گذاشتم تو #یخچال، کلی #مسخرم کرد😭
+اخه کی دیگه از این کارا میکنه #دختر؟🤦♀
_خب من که بلد نیستم😢
+مگه تو کانال هنر خانه داری جویین نیستی؟😒
_نه، چی هست؟
+یه کاناله که ترفند #خونه داری یاد میده، این که چجور وسایل رو #تزئین کنی و خونت #شیک و #باکلاس باشه، تازه کلی کارای هنری هم داره...
_وااقعا؟ وای نمیدونستممم😳
+بیا لینکشو بهت میدم ولی به کسی نگیا🤫خزش میکنن..👇
https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
#پارت554
💕اوج نفرت💕
نگار تو میدونستی فیلم بردار عقد علیرضا کی بود؟
ته دلم خالی شد ولی باید این بحث رو برای همیشه جمع کنم
با حرص برگشتم سمتش و روبروش نشستم متعجب از رفتارم نگاهم میکرد.
_یه بار برای همیشه بابت این چهار سال محاکمم کن تمومش کن.
ابروهاش بابا رفت
_مگه من چی گفتم
_اصلا تو سوال نپرس خودم دونه دونه میگم.
_نگار من فقط یه سوال پرسیدم
_قبلش هم کنایه زدی دام نمیخواد هر لحطه ته دلم خالی بشه که الان دوباره میپرسه.
منم مثل تمام دختر های دیگه زندگی کردم. تمام خاستگار هام هم درست زمانی اومدن و من بهشون فکر کردم که فکر میکردم محرمیت بینمون تموم شده.
اون روز تو پارک هم با اینکه مطمعن بودم تو شوهرم نیستی به برادر استاد عباسی نه گفتم چون تو رو دوست داشتم.
احمدرضا خواهش میکنم با این سوال های ریز ریزت رو اعصابم نرو من اگر تو رو دوست نداشتم با این شرایط سختی که قراره برام بسازی قبولت نمیکردم.
سرش رو پایین انداخت
_به من حق بده اندازه ی چهارسال نگران باشم.
_حق نمیدم. چون اندازه ی یه تهمت بزرگ تنبیه شدی.
نیم نگاهی از بالای چشم بهم انداخت اب دهنش رو قورت داد
_سرت خوب شد
نفسم رو آه مانند بیرون دادم.
_نه
_میگم قرص نخور بلند شو لباست رو بپوش یکم با هم بریم بیرون
_مگه نهار نمیریم بالا
_زود بر میگردیم. بلند شو حاضر شو
کلافه از اینکه نذاشت این بحث رو تموم کنم ایستادم.
_الان حرف رو عوض کردی ولی دوباره میخوای چپ چپ نگاه کنی و کنار گوشم اروم که کسی نشنوه باز خواست کنی
_ من اگر حرفی میزنم از روی کنجکاوی برای دونستنه. بازخواست نکردم نگار جان. خواهش میکنم با این دید نگاه نکن. نمیخوام تا یه سوالی ازت میپرسم فکر کنی دارم بازخواستت می کنم.
این حساسیت منم بیشتر به خاطر اینکه تو تا مرحله بله گفتن هم باهاش پیش رفتی و شانس و اقبال من بوده که بهش جواب منفی دادی.
از اون روزی که جلوی در خونه موقع رفتن به آلمان دیدم که دست گل رو بهت داد و تو ازش گرفتی اعصابم به هم ریخت تا اون روز که توی پارک دیدمتون.
دنیا روی سرم آوار شد. به من حق بده حساس باشم
_ به تو حق نمیدم چون من رو میشناسی چون من فقط به تو فکر کردم و می کنم.
_ اگر بهش فکر نکرده بودی چرا اجازه دادی بیاد خواستگاریت؟
اگر جواب سوالش رو میدادم قطعاً در آینده با علیرضا دچار مشکل می شد. جواب سوال احمدرضا اینه که خواست علیرضا بود تا من به امین فکر کنم. و این مطمعناً براش خوشایند نیست.
سرم رو پایین انداختم
_ از ناچاری. احمدرضا خواهش می کنم حرف زدن در رابطه باهاش رو تموم کن. الانم میرم حاضر میشم.
لبخند کمرنگی زد منتظر نموندم به اتاق رفتم لباسهام رو پوشیدم چادر روی سرم انداختم و بیرون اومدم تو فکر بود آرنجش روی زانوش گذاشته بود پاشو تکون میداد. سرفه کردم که سرش رو بالا گرفت و با دیدنم لبخندی زد ایستاد و با هم بیرون از خونه رفتیم. به اصرار من گشت و گذارمون رو یک ساعت تموم کردیم و به خونه برگشتیم.
هرچند که احمدرضا تمایلی به برگشتن نداشت. اما میترا برای نهار زحمت کشیده بود و اصلاً درست نبود که بخوانیم دوتایی بیرون از خونه وقتمان رو بگذرونیم.
جلوی در آسانسور رو بهش گفتم
_تو برو بالا من پایین کار دارم میام.
_ چیکار؟
این اخلاق احمدرضا ست که همه چیز رو می پرسه و من باید بهش عادت کنم.
_ لباسهام رو عوض کنم یه مانتو راحتی بپوشم
_ چرا مانتو بالا که همه بهت محرمن.
_ لباس زیر مانتوم هم یکم زیادی بازِ. جلوشون راحت نیستم.
لبخند رضایت بخشی زد و باشه ای زیر لب گفت.
طبقه دوم ازش جدا شدم. کلید رو توی در انداختم بازش کردم. با دیدن کفش های ناهید جلوی در خونه، مکثی کردم و با اینکه دیگه در باز بود آهسته بهش ضربه زدم.
جوابی نشنیدم. در رو باز کردم سرکی داخل خونه کشیدم.
ناهید تنها روی مبل نشسته بود و دستش رو روی صورتش گذاشته بود. با صدای بسته شدن در خونه سرش رو بالا اورد و با چشمهای قرمز و نگاهم کرد
فاطمه علیکرم
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
https://eitaa.com/zeinabiha2/32702
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
#پارت555
💕اوج نفرت💕
نگران با چشم دنبال علیرضا گشتم. ندیدمش. جلو رفتن که با صداش به اتاقش نگاه کردم
_ نگار تویی؟
_سلام.
با لحن جدی گفت
_علیک سلام. لباس هات رو در نیار بریم بالا.
_ باشه
کنار ناهید نشستم و اهسته گفتم
_خوبی؟
_ نه
نگاهی به چشم های قرمزش انداختم
_ دعواتون شده؟
سرش رو پایین انداخت و اشک از گوشه چشمش روی گونش ریخت و دستش رو گرفتم
_الهی بمیرم چرا گریه می کنی.
_همه چیز داشت خراب میشد اگر اردشیر خان نبود همه چیز خراب شده بود.
_ خوب خدا رو شکر که الان درست شده بعدا مفصل باید برام تعریف کنی. دیگه چرا گریه می کنی.
_ علیرضا ازم ناراحته باهام قهر کرده.
پر بغض ادامه داد
_ دعوام کرد.
نگاهی به در نیمه باز اتاقش انداختم و کنار گوشش گفتم
_علیرضا دل قهر کردن نداره خودش میاد منت کشی. یکم صبر کن.
_ خیلی ازم عصبانی و دلخوره.
_ من نمیدونم چی شده فقط میدونم که دل مهربونی داره یکم بهش مهلت بده با خودش کنار بیاد. من برم اتاقم لباسم رو عوض کنم بیام با هم بریم بالا
_ کاش میشد من نیام، اما علیرضا نمیزاره
_ چرا نیایی! بیا بالا خواهر شوهر من هم اومده با هم آشنا بشید دختر خوبیه
آب ببینیش رو بالا کشید
_ باشه برو
وارد اتاقم شدم. لباس تونیک بلندی پوشیدم مانتو راحتی تنم کردم و روسریم رو روی سرم انداختم و از اتاق بیرون اومدم.
علیرضا جلوی آینه جاکفشی آخرین دکمه لباسش رو میبست.
چهره ی جدیش من رو یاد روزهای اول دانشگاه انداخت. آستینهاش رو بالا زد و همونطور که اخم داشت به در اشاره کرد
_ بریم
کنار ناهید ایستادم و دستم رو پشت کمرش گذاشتم تا مرهمی کنار اخلاق بد همسرش باشم.
هر سه به طبقه بالا رفتیم. علیرضا ناهید رو حتی نگاه هم نمی کرد. من با این اخلاق علیرضا خوب آشنام.
فاطمه علیکرم
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
https://eitaa.com/zeinabiha2/32702
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
هدایت شده از حضرت مادر
هدایت شده از حضرت مادر
دوستان برای خانواده ای که #پدرشون۷۰سالشهمریضهستنتواناییکارکردن ندارن #هیچیازوسایلشونباقی نمونده و۲۵میلیون بدهی دارن #از دهمیلیونی که باقی مونده هنوز#۱میلیون۳۰۰جمع شده یاعلی بگید۸میلیون ۷۰۰جمع بشه بدهی تسویه کنیم از#۱۰هزارتاهرچقد در توانتونه کمک کنید بتونیم بدهی پرداخت کنیم از این فشار روحی و استرس نجات پیداکنه یاعلی بگید بتونیم این مشکل حل کنیم به نیابت از #اهلبیتوشهداوامواتتونصدقهیاکمککنید
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون با آقا امیرالمومنین(ع) و خانم حضرت زهرا(س) #مطمئنباشیدبرکتاینکمکهابهزندگیتونبرمیگرده
هدایت شده از حضرت مادر
#باکمککردنصدقهدادندستبهدستهمبدیماینمشکلحلکنیم
#اگر۲۰۰نفرنفری۵۰هزارواریز بزنن۱۰میلیونجمع میشه وبدهی تسویه میشه
مستند کمک های قبلی داخل کانال هست
عزیزان رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنیدممنون🙏 اگربیشترجمع بشه برای کارهای خیردیگه هزینه میشه
@Karbala15
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
اجرتون با حضرت زهرا(س)
هدایت شده از دُرنـجف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_قاسم گفت «سید رضی» تو هم باید شهید بشی!
٤ دی اولین سالروز شهادت
#ختمدهصلواتیکحمدوتوحید
هدیه به
#شهیدسیدرضیموسوی🕊🖤
_😭😭😭😭
+چرا گریه میکنی؟
_دیروز مادر شوهرم اومد #خونمون، یخچالو باز کرد، دید که #میوه هارو با پلاستیک گذاشتم تو #یخچال، کلی #مسخرم کرد😭
+اخه کی دیگه از این کارا میکنه #دختر؟🤦♀
_خب من که بلد نیستم😢
+مگه تو کانال هنر خانه داری جویین نیستی؟😒
_نه، چی هست؟
+یه کاناله که ترفند #خونه داری یاد میده، این که چجور وسایل رو #تزئین کنی و خونت #شیک و #باکلاس باشه، تازه کلی کارای هنری هم داره...
_وااقعا؟ وای نمیدونستممم😳
+بیا لینکشو بهت میدم ولی به کسی نگیا🤫خزش میکنن..👇
https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564