eitaa logo
زینبی ها
4.5هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.8هزار ویدیو
194 فایل
ما نسل ظهوریم اگر برخیزیم... _من!🍃 @zeinabiha22 _شرایط🥀 @Hh1400h _حرفتو ناشناس بزن... https://harfeto.timefriend.net/17367927276640 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
💕اوج نفرت💕 رویایی که قصد دو دل کردنم رو داره، که به احمدرضا فکر کنم و بخواهم که بهش برگردم. رویایی رو که اصلاً دوست ندارم. باز نگاه محبت آمیز و باز گشت و گذار، قدم زدن و محبت های زیاد از حد، که روزهای اول محرمیتمون داشتیم. صبحانه رو کنار خانواده نصفه ونیمم خوردم عموآقا رفت با میترا دوباره تنها شدیم نیم ساعتی نه من حرف میزدم نه اون که صدای تلفن خونه بلند شد. وقتی دیدم میترا عکس العملی نسبت به جواب دادن تلفن نداره بی میل سمت تلفن رفتم. با دیدن شماره پروانه جواب دادم _ سلام عزیزم. _ سلام خانوم حالت چطوره _خوبم ممنون. نگار کارت دارم بیام خونتون? _ بیا عزیزم اینکه پرسیدن نداره _بابام با پدرخوندت هماهنگ کرده قرار شده بیام باهم بریم بیرون _ پروانه حوصله ندارم. قراره فردا به مسافرت اجباری برم باید خودم رو آماده کنم _ میترا برات آماده میکنه. بهونه نیار، میدونم که فردا قراره بری بذار یه روز باهم خوش باشیم. امروز هم دانشگاه نداریم. منم تنهام، سیاوش و نامزدش هم رفتن بیرون. واقعاً حوصلم سر رفته. نگار اصلا به خاطر من بیا. دلم نیومد به این همه اصرارش پاسخ منفی بدم. _باشه بیا. با ذوق خداحافظی کرد گوشی رو سر جاش گذاشتم . شماره عمواقا رو روی صفحه کلید تلفن وارد کردم. بعد از خوردن چند بوق جواب داد: _ بله. _سلام. _سلام عزیزم چی شده. _ پروانه زنگ زده میگه از شما اجازه... حرفم رو نصفه گذاشت گفت: _آره اجازه دادم برو. جلسه دارم باید قطع کنم. _باشه خداحافظ. گوشی رو سر جاش گذاشتم. به میترا که سرگرم گوشیش بود نگاه کردم. _ میترا جون اگه من برم بیرون شما ناراحت نمیشی. سرش رو بالا اورد و مهربون نگاهم کرد. _ نه چرا ناراحت بشم خیلی هم خوشحال میشم. آخه وسایل های من رو هم شما باید بزارید. _ خیلی هم دوست دارم عزیزم باعث خوشحالیمه. لبخندی به چهره ی مهربونش زدم. _خیلی ممنون. به اتاقم برگشتم مانتوشلوار مناسبی پوشیدم، کیفم رو روی دوشم انداختم. منتظره پروانه موندم که صدای در اتاق بلند شد میترا وارد شد و منتظر اجازه نشد گوشی سفید رنگی سمتم گرفت. _ بیا عزیزم این گوشی قدیمیه منه دیگه لازمش ندارم. دستت باشه تا ببینیم اگر گوشی خودت درست نشد یه دونه برات بخریم. به گوشی نگاه کردم و گفتم: _ گوشی خودم داغون‌شده? _ ال سی دیش شکسته اردشیر برده تعمیر اگر درست نشه یکی برات میخریم. این دستت باشه نمیشه از خونه بیرون بری ازت بی خبر باشیم. _خیلی ممنون. گوشی رو ازش گرفتم. _ سیم کارت خودت داخلشه. _ دستتون درد نکنه. بعد از رفتن میترا صفحه گوشی رو باز کردم پیام رسان هایی که قبلا ذو گوشی خودم نصب کرده بودم رو برام رو.گوشی قدیمی خودش نصب کرده انگشتم را روی پیام رسانی گذاشتم که عکس استاد رو داخلش میدیدم برنامه رو حذف کردم تا دیگه بهش فکر نکنم. باید تلاش کنم تا فراموشش کنم. فاطمه علی‌کرم 🚫 و پیگرد دارد🚫 https://eitaa.com/zeinabiha2/32702 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕