#پارت210
💕اوج نفرت💕
به نیم ساعت نکشید که پروانه اومد دنبالم سوار ماشین پدرش شدیم این بار با اجازه ماشین پدرش رو آورده بود.
مستقیم به همون باغی رفتیم که سری پیش رفته بودیم بعد از کلی سلام و احوال پرسی با باغبون مهربونشون همون جای قبلی وسایل رو روی زمین گذاشت.
_ نگار این سری باید خوش گذرونی رو تکمیلش کنیم
ظرفی رو از داخلش بیرون اورد که گوشتهای مرغ و تکه تکه کرده بود با زعفران رنگ لعاب داده بود
همه رو به سیخ کشیده روی منقلی گذاشت که پر از زغال و آتش بود
شروع به باد زدن کرد. جلو رفتم و کنارش ایستادم.
_ ببین چه بویی راه انداختم.
_دستت درد نکنه.
سیخ رو چرخوند و گفت:
_ فردا خانم باکلاس میخواد بره کیش خوش بگذرنونه. رفتی تا حالا?
نفس سنگینی کشیدم.
_ نه من فقط تهران رو دیدم و شیراز...
_ نگار میشه فاز غم بر نداری?
_ راست میگم.
_ باشه. بالاخره شیراز رو که گشتی تهران رو که گشتی?
_ نه تهران فقط خونه و مدرسه رو بلد بودم با بهشت زهرا. تو شیراز هم فقط یه شاهچراغ رفتم. چند باری هم با عمو آقا چندتا رستوران یا سفره خونه ی سنتی.
_بزار برگردید کل شیراز رو نشونت میدم.بعدش هم یه پنجشنبه جمعه با هم میریم شمال کلی خوش میگذرونیم.
به روبرو نگاه کردم.واقعا چرا من هیچ جایی رو نگشتم.
حس کردم پروانه می خود چیزی بگه اما مردده. بالاخره لب باز کردو گفت:
_فراموشش کردی?
اه کشیدم.
_ باید فراموش کنم.
باد بزن رو گوشه ی منقل گذاشت.
_ نگار یک سوال ازت بپرسم?
_ بپرس عزیزم.
_ تا حالا سعی کردی احمدرضا رو ببخشی?
دلخور نگاهش کردم.
_نه.
_چرا?
_احمدرضا به من فرصت حرف زدن نداد.
_ نگار تو خیلی فرصت حرف زدن داشتی ولی خود ترجیح به سکوت دادی. یک سوءتفاهم بزرگ براش به وجود آورد ای. هیچ وقت سعی کردی این سوء تفاهم رو برطرف یا حل کنی? اون همیشه فکر میکرده تو با عشق و علاقه رامین، کنارشی. تو بهش نگفتی که اون چه قصد و نیتی داشته. مادرش هم که مدام کنار گوشش می خونده. اون وقتی تو و رامین رو کنار هم دیده اصلا پیش خودش فکر نکرده که یک سوءتفاهمه، شک نداشته که رامین نیت بدی داشته . تو مطلع بودی. فقط حرف هایی را که از قبل از مادرش بخاطر سکوت تو شنیده بوده کنار هم گذاشته و پازلی رو ساخته که توش خیانت تو معلوم بوده. باور کن، باور کن، احمدرضا تو این قضیه بی تقصیره. نمیگم کتک زدن تو کار درستی بوده نه، ولی خوب این یه قضیه ناموسی بوده. زنش بهش خیانت کرده. تو خیانت نکردی ولی چیزی که اون دیده خیانت بوده.
عصبی ولی اروم گفتم:
_ الان داری ازش دفاع می کنی?
_ نه،اشتباه کرده تنبیه هم شده. چهار سال دوری از تو یک تنبیه بزرگ براش بوده.
فاطمه علیکرم
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
#پارتاول
https://eitaa.com/zeinabiha2/32702
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕