#پارت417
💕اوج نفرت💕
تو چشم های عمو اقا نگاه کردم.
هیچ وقت نمیتونم بهش دروغ بگم اما گفتن حقیت امروز به نفعم نیست.
_آدم اگر مشکلی داره صحبت میکنه حل میشه. اینکه جلوی مهمون گریه کنی.حرف نزنی امروز دوباره بشینی اتاقت گریه کنی بازم.حرف نزنی، بد رفتار کنی. مشکلی رو حل نمی کنه.
نگار با من حرف بزن .اگر با برادرت راحت نیستی با من راحت باش من چهار سال تو رو مثل دخترم
بزرگ کردم. به من بگو. اگر با من هم راحت نیستی به میترا بگو.
نمیشه که تو هر روز بخوای با اشک و گریه اعصاب کل اعضای خانوادت رو خراب کنی. ما همه داریم با هم زندگی میکنیم. وقتی تو اینجوری می کنی توی زندگی همه تاثیر میزاره.
سرم رو پایین انداختم و گفتم:
_نمیدونم چی شده. فقط اعصابم خورد.
نیم نگاهی بهش انداختم. زیر نگاه معنی دارش تاب نیاوردم و دوباره سرم رو پایین انداختم.
دستش رو روی زانوش گذاشت زیر یا علی گفت و بلند شد.
رگ به من با تشر گفت
_این بازیها رو تموم کن.
از اتاق بیرون رفت
نفس سنگینی کشیدم. چیکار باید بکنم تمام فکر و ذکرم خرابه.
نمیدونم چقدر تو اتاقم بودم. وقتی بیرون رفتم به غیر از علیرضا که نگران به اتاقم خیره بود کسی توی هال نبود.
سلامی کردم بی توجه به نگاه نگرانش، سمت آشپزخونه رفتم.
دنبالم اومد تو پشت اپن ایستاد.
_ خوبی?
سرم رو تکون دادم
_دیروز امین چی بهت گفته که اینجوری به هم ریختی? اصلا نباید ناراحت شی اگر جوابش منفیه. اصلا مهم نیست
چقدر خوب که برای علیرضا سوتفاهم شده و فکر می کنه من برای جواب امین ناراحتم.
از سوء تفاهم پیش اومده استفاده کردم روی صندلی نشستم.
_ هر اتفاقی که بیافته که مهم نیست.مهم اینه که من پیش تو خوشحال.
کنارم نشست و دستم رو گرفت
_ اگر واقعاً اینطوره کاری برام .
لبخند کمرنگ زورکی روی لب هام نشست
_چیکار باید بکنم?
تلفن خونه که روی میز بود رو سمتم سر داد و گفت
_بپرس جواب ناهید چیه?
لبخند روی صورتم پخش شده و رنگ واقعیت گرفت.
علیرضا برای ازدواج اشتیاق داشت
_شمارش رو ندارم
_ از میترا خانم بگیر
نمیدونم میخواد من رو خوشحال کنه یا واقعاً اشتیاق ازدواج داره هرچی که بود حالم رو تا حدودی جا اورد.
شماره میترا رو گرفتم و بلافاصله جواب داد شماره ی خونه پدری ناهید رو ازش خواستم. گفت برام پیامک میکنه
با علیرضا به صفحه موبایلم خیره بودیم که شماره پیام میترا روی صفحه ظاهر شد.
به درخواست علیرضا گوشی رو روی آیفون گذاشتم
بعد از خوردن چند بوق صدای مهربون مادرش توی گوشی پیچید
فاطمه علیکرم
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
#پارتاول
https://eitaa.com/zeinabiha2/32702
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕