#پارت93
💕اوج نفرت💕
عمواقا راه افتاد که گوشیش دوباره زنگ خورد نگاهی به شماره انداخت گوش رو سمتم گرفت و.کلافه گفت:
_جواب بده بگو خودش نیست.
با دیدن اسم مهین روی صفحه ی گوشیش حسابی ترسیدم.
_م...من.
تماس قطع شد فوری گوشی رو خاموش کرد.
_ولش کن قطع شد شماره ای که میگم رو بگیر.
_با گوشی خودم ?
_اره، به میترا بگو کار داشت به این شماره زنگ بزنه.
شماره رو گفت گرفتم با اولین بوق گوشی رو کنار گوشش گذاشتم.
_خودتون بگید.
ماشین رو پارک کرد و گوشی رو دستش گرفت.
شروع کرد به صحبت کردن.
نیم نگاهی به عمو آقا انداختم که در حال صحبت کردن با میترا بود یعنی اگر متوجه بشه که من توی دفتر با مهین خانم صحبت کردم ناراحت میشه یا نه?
اصلا چرا مهین خانم فکر کرده که من همخونه عمو آقا هستم. نکنه پیش خودش تصور کرده که من با عمواقا قصد ازدواج داریم. بیچاره مهین خانوم خبر نداره عمو آقا یتیمی رو به خونش پناه داده.
اما تمام فکر و خیالش برای برگشت و آشتی کردن با عمو آقا بی فایده است. چون من هم تا امروز نمی دونستم که کسی مثل میترا خودشو توی دل عمو اقا جا کرده.
عمو آقا مرد سختگیری و اصولاً دل به کسی نمی بنده، حالا حتی حاضر نیز برای ثانیه ای از حالش بی خبر باشه. این یعنی اینکه عمو آقا هم عاشق شده، لبخندی بهش زدم عشقی که الان می تونم درک کنم.
نمی تونم بگم در گذشته عاشق نبودم اما عشقی بود که به مرور زمان خودش رو توی وجودم جا کرد.
اگر اون عشق بود پس اینی که الان نسبت به استاد توی وجودم در حال جوونه زدن هست چیه? نمی تونم بینشون قضاوت کنم و عشق واقعی رو پیدا کنم اما هر چیزی که هست دو تا حسه کاملا متفاوته.
من همسرم رو از روی ترس و با درد از دست دادم روزی که بی رحمانه من رو توی انباری خونه کتک میزد با هر ضربه دستش که روی بدنم فرود میآمد ذره ذره عشق را از وجودم بیرون می کرد. التماسهایی که بابت توضیح بهش میکردم رو فراموش نمیکنم.
اما نمیتونم ازش متنفر باشم شاید هنوز دوستش دارم.
علاقم به استاد به قدری زیاد شده که تمام دوست داشتن هام رو پس میزنه. به قدری توی وجودم خودش رو جا کرده که حتی حس عذاب وجدانم رو از بین می بره. من تا به حال با وجود سخت گیریهای عمو اقا خودم هم تمایل به نگاه کردن یا صحبت کردن با هیچ مردی رو نداشتم. اما از روزی که استاد رو بیمارستان بستری کردم دیگه حس عذاب وجدانم از بین رفته شب و روزم رو فقط بهش فکر می کنم.
ای کاش میتونستم پروانه رو زودتر ببینم.
حالا اگر هم زودتر ببینم چجوری بهش بگم که شماره استاد رو به هم بده، می تونم بی اجازه از گوشیش بردارم.
فاطمه علیکرم
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
#پارتاول
https://eitaa.com/zeinabiha2/32702
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕