♥️📚♥️📚♥️
📚♥️📚♥️
♥️📚♥️
📚♥️
♥️
#عشقینه 🍃
| نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
.
🌱
#رایحہ_ے_محراب
#قسمت_هجدهم
#عطر_یاس
#بخش_چهارم
.
سرم را بلند ڪردم و بہ چشم هایش زل زدم:یعنے خیلے خیلے خیلے دلم برات تنگ شدہ بود!
بوسہ ے عمیقے روے گونہ ام ڪاشت. بے هوا دستش را بوسیدم و گفتم:منو بابت ڪلہ شقیام مے بخشے؟!
اخم ڪرد:خیالت راحت! حالا حالاها برات دارم! براے این امیرعباسم دارم ڪہ خبر نداد دارے میاے.
سپس سرم را محڪم بہ قلبش فشار داد:آخ عزیزدلم! آخ جانِ مادر!
مادر نشدے ڪہ بدونے قلبِ مادر بیرون از سینہ ش مے تپہ! نصف قلب من تویے و نصف دیگہ ش ریحانم!
با صداے عمہ مهلا سر بلند ڪردم:رسیدن بہ خیر عمہ!
از آغوش مامان دل ڪندم و بہ سمت عمہ دویدم. همانطور ڪہ در آغوشش خزیدم گفتم:سلام بہ مهربون ترین عمہ ے دنیا! دلم براے شمام یہ ذرہ شدہ بود.
سرم را بوسید:دل من ڪہ برات آروم و قرار نداش قیزیم! شڪر خدا صحیح و سالمے،هزار مرتبہ شڪر ڪہ برگشتے پیش خودمون.
لبخند زدم:بہ قول خودت قوربان اولوم سَنہ! (فداے تو بشم)
پس حاج بابا و ریحانہ ڪوشن؟!
مامان بلند شد:تو ڪوچہ،دارن با حاج باقر و ماہ گل حرف میزنن.
امیرعباس با ایما و اشارہ بہ منو عمہ ت گفت بیایم اینجا،اومدم دیدم اینجا خوابت بردہ.
آب دهانم را فرو دادم:عمو و خالہ ازم خیلے ناراحتن؟!
مامان لبخند زد:نہ والا! بندہ هاے خدا همش جویاے حالت بودن. حاج باقر هم پاے حاج بابات ڪار و بارشو ول ڪردہ بود و این ور اون ور مے رف بلڪہ ازت یہ خبر بگیرن.
مردد پرسیدم:حال آقا محراب چے؟! خوبہ؟!
لبخندش محزون شد:بچہ م میگہ خوبہ ولے نیس!
انقد لاجون شدہ نمیتونہ را برہ. البتہ حاج بابات میگفت دیدہ ڪف هر دوتا پاش سوختہ و بہ روے ما نمیارہ!
قلبم بے تاب شد،دستم را روے دهانم گذاشتم:یا علے!
سرش را تڪان داد:یہ دستشم شڪستہ،صورت و بدنشم ڪہ تمام زخم و زیلیہ! حاج بابات با حاج باقر بردہ بودنش درمونگاہ.
از اون شب غصہ خونہ ڪرد تو چشاے حاج بابات. میگفت رو بدنشم جاے شلاق بودہ و یڪم سوختگے و تیغ!
نمیدونے چقد لاغر شدہ،روم نمیشد برم ببینمش اما حاج باقر و ماہ گل انقد اومدن حالتو پرسیدن ڪہ دیگہ خجالت ڪشیدمو رفتم عیادتش.
بچہ م ڪلے از ما عذر خواهے ڪرد ڪہ بخاطرہ ڪمڪ بهش تو دردسر افتادے.
غم در چشم هایم خانہ ڪرد،مثل چشم هاے حاج بابا!
_حالا با چہ رویے تو چشماے خالہ و عمو باقر نگاہ ڪنم؟!
عمہ گونہ ام را بوسید:مثل همیشہ! خواستے ثواب ڪنے ڪباب شدے!
از قصد ڪہ این ڪارو نڪردے عمہ،ماہ گل و حاج باقرم انقد فهیمن ڪہ تو رو مقصر ندونن.
بعد از ڪمے صحبت با عمہ و آمدن عمو سهراب و امیرعباس،از هر سہ نفرشان خداحافظے ڪردیم و بہ سمت خانہ راہ افتادیم.
در ڪوچہ ڪسے نبود،مامان فهیم در را باز ڪرد و گفت من اول وارد بشوم.
با ڪلے شوق و دلتنگے پا بہ حیاط گذاشتم،دوان دوان پلہ ها را یڪے دو تا ڪردم و بلند گفتم:حاج بابا! ریحانہ!وارد پذیرایے ڪہ شدم ریحانہ بہ سمتم دوید و دست هایش را دور تنم حلقہ ڪرد.
جیغ ڪشید:رایحہ برگشتے؟!
خندیدم:نہ تو راهم!
گونہ اش را بوسیدم و ادامہ دادم:دلم برات لڪ زدہ بود وروجڪ!
حلقہ ے دست هایش را شل ڪرد:داشتم دق میڪردم بہ خدا.
_خدانڪنہ! حاج بابا ڪو؟!
نگاهے بہ پذیرایے انداخت:فڪ ڪنم رف تو اتاق لباس عوض ڪنہ.
بہ سمت اتاق مامان فهیم و حاج بابا راہ افتادم،در اتاق نیمہ باز بود. چند تقہ بہ در زدم.
صدایش بہ گوشم خورد:بلہ؟!
_اجازہ هس؟!
در چهارچوب در قد علم ڪرد و در را باز.
چشم هایش پر شدہ بودند از شادے و خشم!
لبخند دلبرانہ اے حوالہ ے چشم هایش ڪردم:سلام حاج بابا! دلم براتون تنگ شدہ بود.
چین داد بہ پیشانے اش:علیڪ سلام!
بہ سمتش قدم برداشتم:نمیخواے بغلم ڪنے؟! نمیخواے پناهم بدے؟!
دست هایش را باز ڪرد،سرم را بہ سینہ اش چسباندم و دست هایم را دور ڪمرش حلقہ ڪردم. صداے تپش قلبش تند بود و نگران.
_این بود رسمش رایحہ خانم؟! من اینطور بزرگت ڪردم ڪہ ازم پنهون ڪارے ڪنے؟! ڪہ چشم هرز روت باشہ و بہ من نگے؟!
عطر تنش را نفس ڪشیدم.
_غلط ڪردم! خبط ڪردم! فڪ ڪردم خودم میتونم حلش ڪنم. نمیخواستم مشڪلے براے شما پیش بیاد!
دست هایش را دور تنم حلقہ نڪرد،سرم را بلند ڪردم و بہ صورت پر ابهتش خیرہ شدم.
_بچگے ڪردم حاج بابا! تو مثل همیشہ بزرگے ڪن و بگذر!
دیگہ بدون اجازہ ت آبم نمیخورم،قول میدم! قولِ مردونہ! مثل قولاے حاج خلیل ڪہ رد خور ندارہ!
نگاهش بہ سمت صورتم آمد:تو ڪہ منو از پا در آوردے جیگرگوشہ!
سپس دست هایش حصار تنم شد و موهایم محل فرود بوسہ هایش.
بغضِ دلتنگے ام سر باز ڪرد و از چشم هایم جارے شد.
نمے دانم چقدر در آغوش حاج بابا ماندم،اما آنقدر در آغوشش نگهم داشت ڪہ تنم گرم شد و خیالم راحت ڪہ پشت و پناهم را همیشہ دارم.
@Ayeh_Hayeh_Jonon
بہ قلمِــ🖊
#لیلےسلطانی🍃
♥️📚
🌱🌸 . . .
.
.
.
🔻اگر برایت سخت است نیمه شب بیدار شوی و نماز بخوانی
➖ساعتت را کوک کن
➖نیمه شب بیدار شو
➖یک استغفرالله بگو و بخواب...
🔺هفته تمام نشده، نمازشب خوان شده ای امتحان کن ...
.
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🍃 این کجاست
🍃 بقیه الله بقیه الهی
🍃 التی که
🍃 لا تخلوا بیرون نیست
🍃 من العتره از خاندان
🍃 الهادیه پاک هادیان
📖دعای ندبه
🌱🌸 . . .
.
.
.
#عارفانہ
📿خدایا شروع سخن نام توست
وجودم بہ هرلحظـہ آرام توست💚
❤️دل از نـام ویـادت بگیـرد قـرار
خوشم چون ڪہ باشے مرا درڪنار💕
🌸سلامروزتونبخیــر
.
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🌱🌸 . . .
.
.
.
.روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
بردن نام حسین بن علی میچسبد
السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني جميعا سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
**السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولادِ الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🍃✨من و خورشید نشستیم و توافق کردیم
صبح را با تپش نام تو آغاز کنیم✨🍃
#السلام_عليك_يااباعبدالله 🌸✨
🦋@zeinabiha2 🦋
صلی الله علیک یااباعبدالله 💚
تمام زندگے و هستےام فداے حسین
چرا بمانم اگر نیستم براے حسین
بگو بہ مرغ اجل روے بام ما منشین
ڪه #سه روز دگر مانده تا عزاے حسین
#ارباب_خوبم_ماه_عزاتو_عشقہ_❤️٣روز_تافصل_عاشقے🍂
🦋@zeinabiha2 🦋
مرامش
حسنی بود
وصیت کرد تا مزارش
نیز حسنی باشد🥀
بدون سنگ مزار بماند...
مانند مولایش امام حسن (علیهالسلام )😔
#مدافع_حرم_شهید_میثم_مدواری🌷🕊
#دوشنبه_های_امام_حسنی_علیه_السلام
_••🍃🌹 #یاحسین...🌹🍃••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🥀
@zeinabiha2
آخرین منزل حیات و حرکت انسان، لذت بردن است. با این تفاوت که اگر از چیزهای بیارزش لذت ببری، متوقف میشوی و اگر از امور با ارزش لذت ببری، آغاز شکفتن و پویایی است. لذت مانند محبت است؛ از هر چیزی لذت ببری، شبیه همان خواهی شد.
#علیرضا_پناهیان
🌱
.
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
هــر حـُســیـنیــّه …
از اول حـَسَـنیـّه بـوده
بـه خــــــدا ! کار مُحــرّم …
هـمهاش بـا "حــســن" اسـت!
#دوشنبههایامامحسنی
🌱
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🌱🌸. . .
.
.
.
| #چادرانه🦋
چادرم...
امانتمادریستکه...
پهلویشرامیاندرودیوارشکستند...🖤💔
.
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🌱🌸. . .
.
.
.
. #عاشقانه ♥️💍
یه زندگی ساده با تو
این تمام چیزیه که من میخوام..👑
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🌱🌸. . .
.
.
.
هرگاه وسوسه شیطان به سراغتان آمد
مطمئن باشید موهبتی الهی درنزدیکی
شماست،که شیطان در پی ردّ آن است
#مراقبه_کنیم_از_دلمون😊❤️
#توئیت 💡
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🌸. . .
.
.
.
#کلیپ🏴
مــآ از تو بھ غیر تو
نداریم تَمَنـّٰـا،
حلــوآ بہ ڪسے دھ،
ڪه محبت نچشیده..؛🖤
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🌱🌸. . .
.
.
.
#زمان_ظهور
⬅️ در حکومت امام زمان(عجل الله فرجه) 👈 تمام نابینایان و دردمندان
شفا پیدا میکنند.
📚 بحار_ ج ۵۳
📚 خرائج_ج۲
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🌱🌸. . .
.
.
.
•••
#تلنگر ⚠️🍃
استــــادپنآهیـــان...:
استغــفار ڪـن؛
غـماز #دلت میره🌱
اگـر استغفارڪـردے و
غـماز دِلت نرفت...
یعنـے دارے خالـے☝️🏻
بندے میڪنـے
بگـرد گناهـتو پیداڪـن
و #اعتراف ڪُـن بهش...
اینـہرازِ موفقیت و
آرامـــش...🦋
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
🌱🌸. . .
.
.
.
💠 #تلنگر
برادر دینی
مسلمان عزیز
حواست هست🤔
وقتی میگویند : #حجاب و #عفاف،
نگاه و ذهن ات فقط بسوی زن ها نرود!!!
خودت را هم وارسی کن.
افکارت را هم بسنج...
آیا نگاه ات را ارزیابی کرده ای⁉️
قلب ات در جمع زنان، چقدر آلوده تر می تپد⁉️
صبر کن🤚
کمی آهسته تر
حیا و حجاب ،فقط مخصوص زنان نیست...
بعنوان یک مرد مسلمان،
چقدر عفیفانه پوشیده ای⁉️
چقدر عفیفانه گفته ای⁉️
چقدر عفیفانه نظر کرده ای⁉️
چقدر عفیفانه کار کرده ای⁉️
چقدر عفیفانه زندگی کرده ای ⁉️
#حجاب_آقایان ❣
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری ✨
دستامو ول نکن 😔الهی که قربونت برم🖤...
#پیشنهاد_دانلود👌
.
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
السلام علے عشاق حسین(ع)✋
السلام علے زائرینِ ارباب✋
دلداده هاے پسرفاطمه ڪجان؟!
پنجشنبه راس ساعت 22
یکم دلای پاکتونو بهمون قرض بدید
میخوام دلاتون ببرم پیش ارباب و عمو عباس ...
جنس این دعوتنامه فرق میکنه ها
دعوتنامه از طرف پسرفاطمس💔
مجلس؛ مجلس خودشه
زووم میکنه رو دلاتون..
وضو بگیر و مخلصانه بیا
دست خالے برت نمیگردونه..
•• یڪ چله برای شما ناله سردهـم
تا مُحرمت شوم مَحرمت حسین💔
🖤 @zeinabiha2