🌟🌟🌟🌟🌿🌸﷽🌸🌿🌟🌟🌟🌟
🌸#دلنوشته_هشتم🌸
#سحر_هشتم_ماه_عاشقی🌙
📝بچه که بودم ،وقتی از زور خستگی نفس نفس می زدم ؛خودم را در آغوش پدرم غایم می کردم. می نشستم روی پاهایش تکیه ام را می دادم به آقاجانم .
آغوشش؛
هم گرم بود
هم مطمئن
هم محکم
و هم
جادار
شانه هایش به وسعت
جهان بود برای دخترکش .
اگر خانه ای بماند زیر آوار، ستون هایش که جُم نخورد باز قابل مرمت است...
دریا باید باشی که تکیه گاهت را تکیه دهی به آغوشت.
این شاید شکلِ دخترکی سه ساله شود با نوای «مَنِ الَّذی اَیْتَمَنی »ها وبوی نمِ خرابه ها که شامه ام را پر کرده...
📌ستون که داشته باشی یعنی زندگی هنوز قشنگی هایش را دارد...
هنوز حالِ روزهایت خوب هست و امید به بهتر شدنش می رود ...
بزرگتر که شدم فهمیدم همه ی عالم پدری دارد که تکیه گاه امن تری است. تکیه گاهی؛
گرم تر
مطمئن تر
محکم تر
و حتی
جادار تر
آن قدر جا دار که آقاجانم هم به او تکیه می کند.
آقا جان می گوید:او پدرترین است برای ما آدم های آخردنیایی که زمین زیر پایمان روی ریلی ازگسل ها گریه اش گرفته است .زمین آنقدر عمیق گریه می کند که با بی تابی هایش ما را هم می لرزاند.
کسی باید بیاید و با وصال از بی تابی های فراق بکاهد...
🌱به زعم من دردناک تر از بی ستونی آن است که تکیه گاه دنبال تکیه کننده اش چشم شود یا نه حتی بِشششکند...
این می شود زخمی به عمق تاریخ که روز به روز عمیق و عمیق و عمیق تر می شود .
زخمی همراه با بوی ارباًاربا
با نوای وَلَدی علی ها...
با نوایی که بعد آن دنیا خاک بر سر می شود. دنیای کم ارزش تر از استخوان های خوک در دستان جذامی متعفن می شود.
💔حضرت خالق! اگر اجازه دهیدامروزمی خواهم بنشینم گوشه ای و جوانی ام را زار بزنم .
زار بزنم ؛شکستن تکیه گاهی که سالهاست دنبالِ منِ تکیه کننده می گردد.
من تکیه کننده زندگی ام را گم کرده ام.
جوانی ام را به که تکیه دهم؟!
خالقِ من تکیه گاه مارا بفرست...
#روز_هشتم
#دل_نوشت
#سحر_هشتم
#واحد_فرهنگی_هیئت_معظم_زینبیون
#اجتماع_بزرگ_حسنیون
#من_هم_خادم_میشوم #همه_اهل_جهان_را_حسنی_خواهم_کرد
#کی_گفته_غریبی_خودم_نوکرتم
@zeinabiyon
🌟🌸🌙
🌟🌿🌸
🌟🌟🌟🌟