شام بلا
کنج خرابه
دختر سهساله
سر بابا
تنها همین چند واژه، برای یک عمر روضه کافیست!
#دخترا_بابایی_اند
#روز_سوم_دست_خودم_نیست_اگر_از_سحر_تا_به_عشا_ذکر_لبم_رقیه_است!
#یا_رقیه
#محرم
#روز_سوم
#امام_حسین
-----------❀❀✿❀❀---------
@javal60
یادداشت💌✍
شام بلا کنج خرابه دختر سهساله
سلام دختر خورشید!
نازدانهٔ پدر!
دختر خورشید!
بانوی نور!
نور چشم آشناترین آشنا!
ای که همچو معنی لقبت بالارفتن و رشد را موجبی!
ای منبع اجابت دعا!
رقیه جان!
هنوز طنین صدای دعوت پدرت، در کوچه پس کوچههای تاریک تاریخ بشری به گوش میرسد.
هنوز داستان مظلومیت پدرت، صفحات تاریخ را سرخسرخ نگاه داشته و داستان رشادتهای عاشورا و عاشوراییان، حماسیترین شاهنامه جهان را سروده است.
هنوز دستان کوچکت بوی نوازشهای پدرت را میدهد.
هنوز چشمان معصوم و نگاه خستهات، نور امید را به قلب عمه میتاباند؛ از دیدار روی تو، دل عمه آرام میگیرد.
هنوز دل همراهان به وجودت گرم است و همه، چشم امید به بازگشت وطن دارند اما نه بی تو...
چه زود پر کشیدن را آموختی،چه زود رخت سفر پوشیدی!
چه زود از قفس دنیا رها شدی، چه زود بود داغدار پدر شدن!
چه زود از جهانِ جان جدا شدی، چه زود در آغوش پدر آرمیدی! چه زود...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ
✍️نجمه صالحی
#صلی_الله_علیک_یا_مولاتی_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#حب_الحسین_یجمعنا
#بازنشر
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
اندکی تأمل
حضرت قاسم بن الحسن به عمویش،سید الشهدا علیه السلام نگفت:«أحلی من العسل»! ؛ او به عمویش عرض کرد:«فیکَ أحلیٰ مِن العَسَل»! یعنی« ... [کشته شدن]در راه شما از عسل شیرین تر است! »
قاسم بن الحسن علیه السلام عروج به سوی خدا و کشته شدن در راه امام زمان خویش را از هر مرگی شیرینتر میدانست.
شیرینی عسل یک شیرینی محسوس است و قابل درک با حواس چشایی! اما شیرینی شهادت در راه خدا با حس باطن درک میشود و قاسم بن الحسن علیه السلام شهادت در راه خدا را به عسل تشبیه کردند که هم شفاست و هم شیرینی دارد که برای ذهن ملموستر است.
در واقع یادگار امام حسن علیه السلام، یک امر معقول را به امر محسوسِ قابللمس تشبیه کرده است و این یعنی نهایت عرفان و معنویت و رشد یک جوان و بهترین اسوه برای جوانان!
🥀او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست
در ازدحام هلهله او... بی صدا شکست🥀
✍️نجمه صالحی
#محرم
#امام_حسین
#قاسم_بن_الحسن
#باز_نشر
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
هدایت شده از معاونت پژوهش جامعه الزهرا سلام الله علیها
📒منتشر شد
📚انتشار الکترونیکی مقاله مشترک سرکار خانم نجمه صالحی در فصلنامه علمی_ پژوهشی تاریخ اسلام
https://b2n.ir/s25733
💎با آرزوی موفقیتهای روز افزون برای دبیر انجمن علمی پژوهشی تاریخ معاونت پژوهش.
🌐کانال معاونت پژوهش
🆔https://eitaa.com/jz260
مدار حق
علی اکبر باشد یا علی اوسط فرقی ندارد ، علی بن الحسین که باشد یعنی در مدار حق و حقيقت و حقطلبی قرار دارد.
محدث بود و در کربلا یار پدر!
در عاشورا و در آوردگاه مرگ و زندگی، گوهر وجودش درخشید و شجاعت و معرفتش نمایان شد.
🥀بغض نامت لشکری را ابن ملجم کرده است🥀
✍️نجمه صالحی
#محرم
#امام_حسین
#علی_اکبر
#باز_نشر
ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
پرچمدار جاوید
در طول زندگی 34 سالهاش تحت تعلیم مکتب علوی بود، برای همراهی امام زمانش از هیچ کاری دریغ نکرد، زمان امامت پدر و برادرانش مطیع بود و تسلیم!
رشادت، به دل سپاه زدن برای سقایی، تیر بر مشک و ناکامی، قطعه قطعه شدن و خسوف قرص قمر بنی هاشم و همه و همه، به نقشمحوری حضرت عباس علیهالسلام دوشادوش امام حسین علیهالسلام، گواهی میدهد، او که حضورش لرزه بر تن دشمنان میانداخت! بیدلیل نیست که تا ابد در ذهن شیعیان زنده و جاوید است.
تا روز محشر پرچمت بالاست عباس
مدیون کام خشک تو دریاست عباس
🍃اَلسَّلامُ عَلَيک اَيهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، الْمُطيعُ للَّهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَالْحَسَنِ والْحُسَينِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِمْ وَسَلَّمَ،🍃
#یا_ابالفضل
#یا_حسین
#ماه_محرم
ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
#عاشورا
🥀فرقه بالسیوف فرقه بالسنان
میزدن حسینمو پیاپی و بی امان...
لاطِماتِ الخُدود چقدر تشنه بود
جدم از عطش میدید آسمونو شکل دود🥀
#یا_حسین
#مکن_ای_صبح_طلوع
#ناحیه_مقدسه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
سفارش امام باقر علیه السلام برای تسلیت گویی در روز عاشورا 👇
⚫️ اَعْظَمَ اللهُ اُجُورَنا وَاُجورَکُمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ وَجَعَلَنا وَاِیّاکُمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ ال محمّد علیهمُ السّلام
مصباح المتهجد،صفحه772
#امام_زمان
#محرم
#عاشورا
#امام_حسین
#کربلا
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یادداشت💌✍
سفارش امام باقر علیه السلام برای تسلیت گویی در روز عاشورا 👇 ⚫️ اَعْظَمَ اللهُ اُجُورَنا وَاُجورَکُم
غریبانهترین وداع
امام او را در آغوش گرفت.تن او بوی رمضان بیست سال پیش را میداد؛ شبی که پدر دستان برادر نوجوان را در دست او گذارده بود. هنوز طنین صدای پدر در خاطرش زنده بود:«ای عباس! در کنار برادرت حسين بمان که مظلوم تر از مظلومیت او نیست.*» پدر از آن دو خواسته بود مثل همیشه در کنار هم باشند و چه خوب همراهی کرد. اگر او نبود چگونه دریای طوفانی غم فراق برادرش حسن علیه السلام به آرامش میرسید؟! جان و دلش به غیرت و شجاعت او گرمتر میشد.
نخستین آرایههای شجاعت، در زندگی پسر ارشد علی و امالبنین علیهماالسلام لحظهای جان گرفت که پدر او را«عباس»نامید. شیر بیشهای که شیران از او بگریزند، او در خانهای پرورش یافت که از نور ایمان سرشار بود؛ در کنار پدری رشد نمود که در کرانههای تاریخ و در مقابل سیلابهای زمانه، محکم ایستاده بود. آشکار است که عباس، خلق و خوی حیدری خواهد گرفت.
از زمان پرکشیدن پدر، بیست سال میگذشت. دستان عباس قویتر و شجاعتش بیشتر شده بود. بازوانش را محکم گرفت. باچشمانش با او حرف زد، باید حرکت میکردند؛ روی به شریعهٔ فرات نهادند.
شیران حیدر، چشم از عالم پوشیده و لشگر گرگهای درنده را میشکافتند و متفرق میکردند. بین دو برادر فاصله افتاد، صاحب لوا و فحلالفحول حیدر، به شریعه نزدیکتر شد. سیل تیر و سنگ از هر طرف به سویش روان بود، شبل مرتضی، دشمنان آل الله علیهم السلام را همچون ملخانی به این سو و آن سو پراکنده و رجز خوانی میکرد:
وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني
إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني*
چشم و سر و دستش فدایی برادر شد، بر زمین افتاد، باچشم خونبار نظر به برادر انداخت، حسین علیه السلام به سختی خود را به او رسانده بود. زانوانش سست شد، کمرش خم شد، بر زمین نشست، بانگ ای برادر، ای نوردیده برداشت، چه لحظه دردناکی وداع دو برادر...
«وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»آیه 227 /سوره شعراء
*پيشگوییهای اميرالمومنين(ع): سيد محمد نجفی يزدی
*المناقب لابن شهرآشوب: ج ٤ ص ١٠٨، بحار الأنوار: ج ٤٥ ص ٤٠.
✍️نجمه صالحی
#محرم
#یا_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
#یاعباس_بن_علی
#بازنشر
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یادداشت💌✍
#عاشورا 🥀فرقه بالسیوف فرقه بالسنان میزدن حسینمو پیاپی و بی امان... لاطِماتِ الخُدود چقدر تشنه بود
امان از دل زینب....
مصائب زینب سلام الله علیها از امروز شروع خواهد شد!
از این لحظه پیام عاشورا و فرهنگ سبز حسینی در دستان زینب و زینبهای زمانه قرار میگیرد تا تمام هویت زن در اسلام به تصویر کشیده شود ...
امان از این لحظهٔ بی قراری زینب سلام الله علیها
🥀لایوم کیومک یا ابا عبدالله🥀
#محرم
#عاشورا
#امام_حسین
#حب_الحسین_یجمعنا
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
#به_سوی_جاده_آرزوها_1
بالاخره ابر و باد و مه خورشید موافق هم شدند و شرایط، مهیای سفر! چند روزی بود مرغ جانم در قفس تن، قرار نداشت و با شنیدن خبر سفر، انگار داشت به آرامش میرسید!
همان شب کوله سفر را آماده کردیم. صبح زود بعد از زیارت کریمه اهل بیت (سلام الله علیها) به سمت فرودگاه امام خمینی (رحمه الله علیه) حرکت کردیم. گویی از همان لحظه سوار بر کشتی نجات حسین (علیه السلام) شدهایم. در فرودگاه، مسافرها دو دسته بودند گروهی مسافر کشورهای اروپایی، زنان با صورتهای بزککرده و شال شل روی سر و لباسهای تنگ و بدننما و مردان کرواتی و دستمال به گردن! اما گروه دیگر مسافران پروازهای عراقی بودند، زنان با چادر و مردان لباسهای یک دست مشکی و سر و وضعی ساده، اما در چشم همه آنها برق شادی دیدار معشوق دیده میشد. اغلب آنها کولهپشتی سادهای به همراه داشتند، انتظار میکشیدند، اما ذوق داشتند این را از رفتارشان، طرز صحبتشان با یکدیگر میتوانستیم ببینیم!
بعد از ارائه مدارک و تحویل کوله پشتی، به باربری فرودگاه و کارت پرواز گرفتن، در سالن انتظار، روی صندلیها نشستیم. فاطمه آرام و قرار نداشت، دائم سؤالهای ریز و درشت میپرسید. خانم میانسالی کنار فاطمه نشسته بود، با او مشغول صحبت شد. وقتی فهمید که عازم نجف هستیم. به فاطمه گفت: «عزیزم تو بیگناهی وقتی رفتی کربلا برای من هم دعا کن!» قلبم تکانی خورد! ظاهر بزک کرده و موهای بلوند او چیز دیگری نشان میداد اما او هم دل در گرو اباعبدالله (علیه السلام) داشت.البته تعجبی نداشت او امام حسین همه است!
✍️نجمه صالحی
#زمزمه_قلب_من_یا_حسین
#اربعین_94
@javal60
#خاطرات_اربعین
#به_سوی_جاده_آرزوها_2
بعد از مدتی نشستن در سالن فرودگاه و انتظار و چشم گرداندن به این طرف و آن طرف و نگاه به تابلو سالن، نوبت سوار شدن هواپیما شد!
از تونلی پیچ در پیچ رد شدیم و به ورودی هواپیما رسیدیم، مهماندارهای ایرانی جلوی در ایستاده بودند تا مدارک و شماره صندلی ها را کنترل کنند. بیاختیار چند سال پیش برایم تداعی شد. خانمهای مهماندار اردنی با پیراهنهای سفید و دامنهای کوتاه، موهای شنیون و صورت های نقاشیشده جلوی در هواپیما ایستاده بودند! با صدای مهماندار فهمیدم باید زودتر سرجایم بنشینم!
بلافاصله بعد از اوج گرفتن هواپیما، پذیرایی شروع شد. ناگت مرغ، کاستر، ماست، نان و سیب در بستههای کوچک، میان مسافران میچرخید. نفس راحتی کشیدم اولین خان تمام شده بود!
از پنجره به بیرون نگاه کردم ابرهای همچو پشمک زیر پایم می لغزیدند. مثل کودکی شده بودم، دوست داشتم مشتی از آنها را بردارم! با عبور از ابرها و حضور در آسمان احساس می کردم به خدا نزدیکتر شدهام. حدود یک ساعت و ربع، روی صفحه آبی رنگ دفتر خلقت و سایبان زمین بودیم و چه زود گذشت!
هواپیما در آغوش فرودگاه نجف جای گرفت! چقدر دلم آرام میگیرد وقتی زیر آسمان شهر أخ الرسول، قدم میزنم و در هوایش نفس می کشم! به نجف آمده بودیم تا اذن حضور را از پدر بگیریم و قدم در جاده بهشت، جاده آرزوها بگذاریم!
#ادامه_دارد
#حب_الحسین_یجمعنا
#امام_حسین
#کربلا
#اربعین_94
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60