«🧡📙»
-
امامزمآنمنتظرشمآست
قلبخودراپاكکنیدوهمچنانمحکم
واستواربرعقیدهوایمآنخودباشید،
زمآنرابرایظهورحضرتآمادہ
ومهیاسازید...!
مگرنمیبینیدکهظلمسراسرجهآن
رافراگرفتہاستومهدیفاطمه
'ارواحنافداھ'سربازمطلبد!!
🌸روزتون متبرک به نگاه مولا🌸
#شهیدمحسنحججی
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
#هردو_بخوانیم👥
🔴 از نقاط ضعـف همـسرتان محافظت کنید!
👈 هر فردی حساسیــتهایی دارد. بهجا یا نابجا، با دلیل یا بدون دلیـــل! یکی از دماغش خوشش نمیآید، یکی حرف زدن در مــورد خــــانوادهاش را دوســت نـــدارد، یکی از تحصیلات پایینش خجالت زده است، یکی روی وزنش حساس است و دیگــری ترجیح میدهــد بحث مادی نکنــد و...
👌 وظیفــهی ماست که مواظب حساسیتهای همــسرمان باشیم، نه تنها صحبت از آنها را پیش نکشیم که حتی اگه در مهمانیها و بین دوستان و آشنایان حرفی در این مورد زده میشود، بحث را عوض کنیــم و یا مدافع همسرمان باشیم.
🔴 سر این حساسیتها با همسرمان شوخی نکنیم.
👈 مطمئن باشید همسرتان محافظت شما از عیبهایش را متوجه خواهد شد و این عاملی برای تقویت روابط شما و افزایش محبوبیت است.
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
#خانه_بی_عششششق.....
❤️خانهی بیعشق خانه نیست، چهاردیواری بستهایست!
❤️خانه مردی را میخواهد، تا وقتی زنی دلتنگ شد حالت چشمانش را بخواند، پای عقل و منطق را وسط نکشد، محکم در آغوش بگیردش، آنقدر که تمام شود اشکهای دلتنگی.
❤️خانه زنی را میخواهد، پُر از دوست داشتنهای بیمرز، تا مردی برای دیدن روی ماهش تمام راه را دوتا یکی طی کند.
❤️خانهی بیعشق، خانه نیست. خانه عشق و امنیت میخواهد.
❤️امیدهای روشن و آغوشی مطمئن میخواهد …
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
#مجردها_بخوانند💍
🌸در جلسه خواستگاری چه بپرسم🌸
(۸) بررسی کردن برنامه های او در جهت پیشرفتش...
👈نظرات فرد مقابل را در مورد اهداف، رشد و پیشرفتهای آینده و برنامههای احتمالی او برای رسیدن به آنها بپرسید. بررسی کنید که برای او رشد کردن تا چه اندازه اهمیت دارد...
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده_تزیین
کدبانو جان👩🍳
برنج شب یلدا و مهمونی رو اینجوری تزیین کن 👌
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
#نکات_همسرداری🍃
✅مهمترین دلایلی که باعث تنوع طلبی جنسی زوجین و در نهایت خیانت می شود:😱😱
▪️عادت به چشم چرانی
▫️دیدن تصاویر شهوت انگیز
▪️فانتزی های جنسی بیش از حد
▫️تماشای فیلم های محرک جنسی
▪️مشاهده سریال های خیانت آمیز
▫️اهمیت ندادن زوجین به ظاهر خود
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
#ایده_متن_صبح_بخیر🌞
صبح بخیرهایت
باغچه های دلم را
شکوفا می کند
تُ تکرار کن
تا غنچه بدهند گلهای قلبم...
#لیلا_صابري_منش🖌
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
#زنگ_تفریح😁
یهروایتمبراتونبخونم.......
هرگاه زنے را خسته و نالان و خمیده از ڪار منزل دیدید
فقط یڪ جمله بگویید و در قدرت خداوند تأمل ڪنید:
"نمیای بریم بازار...؟!"😂
*یُحےِ العِظامَ و هےَ رمیمٌ*
خداوند استخوانهای پوسیده را زنده مےڪند.😂😂😂
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
💕 #خانمها_بخوانند👇
🔴 از بیان نیاز جنسی تان خجالت نکشید !!
👈زنان جذاب از نظر جنسي، متظاهر نیستند.
👈 آنها نیازهای خود را پنهان نمی کنند.
👈 آنها در رابطه جنسی خود رک و روراست هستند.
👈آنها همیشه سعی می کنند چیزهای جدیدی برای ارائه در رابطه جنسی یاد بگیرند و از اجرای آن خجالت نمی کشند؛
زیرا خود را از آن همسرشان می دانند و رفع هیجانات خود و همسرشان را وظیفه خود می دانند.
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
#عاشقانه❤️
شما میگید «فراموشش کن!» ولی شهریار در جوابِ این جمله خیلی خوب میگه:
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم! ناگهان دل داد زد: ''دیوانه! من میبینمش!:))"
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
زناشویی💖
#رمان 💚 قسمت بیست_و_دوم ❣خانه مریم و سعید❣ سعید دنبال بهانه ای بود تا بچه ها این سوال رو بپرسند.
#رمان آموزشی
#خانه_مریم_و_سعید، برای آموزش مهارتهای ارتباطی در برابر همسر و فرزندان و با رویکرد #روانشناسی_اسلامی نگاشته شده است.
🌷 توصیه میشود زوجین محترم با دقت و توجه بخوانند و اگر مفید بود، برای دیگران هم فوروارد کنند
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi
#رمان
💚 قسمت_بیست_و_سوم
❣خانه مریم و سعید❣
مریم رو کرد به سعید و گفت:
_ عارفه کاری داشت؛ گفتم باهاش تماس میگیرم. شما بیزحمت ٢٠ دقیقه دیگه برو ببین بچه ها اتاق شونو مرتب کردن یا نه. طبق قرار قبلی مون اگه سر ٢٠ دقیقه اتاق مرتب نباشه، امروز کارتون نمی بینن.
فاطمه پرید جلوی مامان:
_نه مامان ما می خوایم کارتون ببینیم.
مریم، فاطمه را بغل کرد و بوسید:
_قرارمون که یادت نرفته مامان جان. از الان تا ٢٠ دقیقه فرصت دارید.
فاطمه و محمد و میثم پریدند داخل اتاق. می خواستند زودتر جمع و جور و مرتب کنند تا بتوانند برنامه کودکشان را ببینند.
علی هم چشم از تلویزیون و فوتبال برداشت و مشغول جمع کردن سفره شد. مدتیه که علی خیلی به دیدن بازی های فوتبال اعتیاد پیدا کرده و این مریم رو نگران کرده و این کار علی خیلی عصبیش میکنه چون تا از علی غافل میشه میبینه بی سر و صدا تلویزیون رو روشن کرده و صداشم قطع کرده و زده شبکه ورزش حتی اخیرا درس هاش رو هم پای تلویزیون میخونه.
مریم رو به بچه ها گفت:
_میخوام با دوستم تلفنی صحبت کنم. ان شاالله صحبت من که تموم شد، اتاق تونم مرتب شده باشه.
رفت داخل اتاق. در را بست و شماره عارفه را گرفت.
عارفه گوشی را برداشت. هنوز گریه می کرد.
_بهتری عارفه جون؟ الان می تونی صحبت کنی؟ میخوای چند دقیقه دیگه که آروم تر شدی باز زنگ بزنم؟
_خوبم. بگو گوش می کنم. فقط مریم جون بهم بگو الان باید چی کار کنم؟ دوباره بغضش ترکید و ادامه داد:
_ مریم این زندگی دوباره زندگی میشه؟!
مریم با مهربانی و آرامش همیشگی اش جواب داد:
_چرا که نه؟ معلومه که درست میشه ان شاءالله. البته به شرطی که در برابر مشکلات منطقی و معقول برخورد کنیم.
_تو رو خدا یعنی زندگیم دوباره رو به راه میشه؟
_ببین عارفه جون من در جایگاه قضاوت نیستم ولی اگه شوهر تو همچین کاری کرده و این چیزایی که میگی حقیقت داشته باشه خب طبعاً کار ایشون اشتباهه و هیچ جای توجیه نداره. اما نگاه معقول و منطقی به مسائل به ما وسعت دید میده. اون وقت با یه دید باز و روشن به یه راه حل درست و کاملی می رسیم.
_مگه این مشکل راه حل هم داره؟
مریم، عجله و نگرانی زیادی را از این جمله ی عارفه دریافت کرد و سعی میکرد با صحبتهاش بهش بگه که داره درکش میکنه.
_معلومه که راه حل داره. اصلاً تو این دنیا هیچ مسئله ای نیست که راه حل نداشته باشه. البته بازم میگم که باید نگاه مونو به بالا پایینای زندگی اصلاح کنیم. بگذریم. چند تا سوال می پرسم. خوب فکر کن. دقیق جواب بده.
_سرا پا گوشم.
در همین لحظه در اتاق باز شد. محمد و میثم با سر و صدا و شلوغ بازی وارد شدند.
مریم به عارفه گفت:
_ یه لحظه گوشی دستت باشه.
بعد رو کرد به محمد و میثم:
_محمد مامان برید بیرون. دارم تلفنی صحبت می کنم. اگه بخواید اینجا بازی کنید اون وقت من دیگه صدای دوستمو نمی شنوم. میثم جان مامان شما هم با داداش برید تو اون اتاق بازی کنید. آفرین مامان جان.
مریم نمی خواست بچه ها متوجه صحبت های او با عارفه شوند. حتی دوست نداشت سعید هم از این ماجرا مطلع شود. به خاطر حفظ آبروی شوهر عارفه.
بچه ها از اتاق بیرون رفتند. مریم بلند شد و در اتاق را بست. مجدد نشست و تکیه داد به دیوار. نگاهی به ساعت انداخت. بچه ها هنوز ربع ساعت وقت داشتند تا اتاق شان را مرتب کنند. اما هر کدام به نحوی سرگرم بازی و کاری بودند و از مرتب کردن اتاق غافل شده بودند. سعید هم که قرار بود به کار بچه ها نظارت کند، حالا گوشی به دست اخبار را دنبال می کرد و اصلاً متوجه زمان نبود.
مریم دنباله ی صحبت با عارفه را گرفت:
_ببخش معطل شدی. این بچه ها دائم در حال بازی و شیطونین. اومدن تو اتاق. نمی خواستم صحبتامونو بشنون. حالا دقیقاً به من بگو چه اتفاقی افتاده؟ دقیق برام تعریف کن.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
ویراستار: ح. علی پور
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی🖤
Eitaa.com/zenashooyi