eitaa logo
زندگی مهدوی
337 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
437 ویدیو
3 فایل
🔸زندگی سرشار از آرامش 🔸خانواده ای شاد و موفق👪 🔸مسیری برای بندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷سلام خدمت همه‌ی شما عزیزان.✋ صبح جمعه اتون پراز نور و شادی و سلامت.💎 امروز چه کردین با بیداری بین الطلوعین؟🤔 مثل اینکه خوابید.😄 شایدم مشغول دعای ندبه و امورات منزلید.😌 التماس دعای مخصوص داریم از ندبه کنان.🤲 بخصوص برای ظهور آقامون.😌😍😌 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
🔴 به هم روحیّه بدهید: ⁦❇️⁩ همکاری و کمک گاهی به این نیست که وارد حجم کار یکدیگر بشوند، نه. بلکه؛ یکدیگر را روحاً تدارک کنند.🎀 مردها معمولاً با مسائل مشکل تری در جامعه برخورد دارند، زنها🧕 می‌توانند به آنها روحیّه بدهند. می توانند خستگی آنها را از تنشان بیرون کنند، به آنها تبسم😊 کنند و به آنها دلخوشی دهند.✨ اگر چنانچه خانم ها🧕 هم کاری بیرون از خانه🏠 دارند باز مرد به آنها کمک کند و او را تقویت نماید. ۱ ادامه دارد... 🔰 ۱. خطبه عقد ۱۳۷۸/۱/۱۵ 📚 بروید با هم بسازید 💙 توصیه های رهبر معظم انقلاب به زوج‌های جوان، محمدرضا حدادی. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
🔷 حسابی از دست بچه اش عاصی شده‌‌ است. از وقتی بچه اش به دنیا آمده، احساس می کند از خدا دور شده. یاد نمازهای گذشته اش را که می کند، حسرت به دل می شود. 🔹 میپرسم: آن عبادتها را که یادش را بخیر میکنی، برای چه کسی انجام می دادی؟ میگوید:این دیگر چه سوالی است؟ معلوم است دیگر برای خدا. 🔹 می‌گویم: چرا حس می کنی که با مسجد رفتن و ذکر گفتن و قرآن خواندن به خدا نزدیک می شوی. میگوید:شما راه دیگری هم میشناسید؟ 🔹 میگویم: وقت اذان است، کودک گرسنه است و غذا می خواهد. خدا راضی است به نماز خواندن یا غذا دادن؟ میگوید:فکر کنم غذا دادن. 🔹 میگویم: نماز را خوانده اید و کودک بهانه گرفته است. خدا راضی است به تعقیبات یا آرام کردن؟ میگوید:حتماً آرام کردن. 🔹 میگویم :غذا دادن و آرام کردن که مورد رضای خدا است، نمیتواند انسان را به خدا نزدیک کند؟ 📚کتاب منِ دیگرِ ما (استاد عباسی) 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنبال باشید! 🔸اگر‌ همسرتان را پیدا کنید و به آن توجه کنید درصد زیادی از مشاجرات و اختلافات شما کم می‌شود. بهترین همسر، این است که به حرف‌ های همسر خود با دقت گوش بدهید و ببینید او چه می‌خواهد و چه حرف هایی را مدام می‌کند. 🔸قلق همسر، همان و مکرر او در دعوا هاست. مثلا اگر همسرت مدام تکرار می‌کنه که به من بی احترامی می‌کنی و بدحرف می زنی... در گذاشتن و است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5850587511260186985.mp3
2.28M
🔹 در ازدواج یعنی چی؟ با این اوضاع اقتصادی میشه ازدواج کرد⁉️ 💌 حجت الاسلام داوودی نژاد 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️برای رسیدن به آرامش در امور دنیایی ، پایین دست خودت را نگاه کن 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی مهدوی
💚 #رمان_آموزشی❣خانه مریم و سعید❣ قسمت نهم فاطمه و علی بیست روز میشه که وسط غذا، آب نخوردن. تمام تل
💚 ❣خانه مریم و سعید❣ قسمت دهم مریم قبل از شروع خوندن داستان، با لحن پر محبت همیشگیش گفت: _ بچه ها چشماتون بسته س؟ بچه ها چشماشونو بستند و منتظر بودند مامان شروع کنه. تا با دقت به قصه گوش کنند. محمد طبق معمول یواشکی چشماشو نیم باز کرد و با لبخندی دلنشین چشمای مامان رو دید زد. مریم البته سخت نمی گیره. انگاری متوجه نشده بود چشمای محمد بازه. میثم تو اتاق پذیرایی در حال بالا رفتن از سر و کول سعید بود. سعید یادش اومد به مادرش زنگ نزده. گوشی رو برداشت. شماره منزل پدرش رو گرفت. معمولاً به جای شماره ی همراه، شماره ی منزل رو میگیره تا با بقیه اعضای خونواده هم سلام و احوالی داشته باشه. مادر سعید گوشی رو برداشت. بعد از سلام و احوال پرسی، مادر سعید گفت: _ بعد از اینکه شما رفتید، دکتر گفت عزیز باید بستری بشند. تست کرونا گرفتند. براشون یه ختم قرآن نذر کردیم که ان شاالله حالشون خوب بشه. مامان جان شما و مریم چند جزء می تونید بخونید؟ سعید جواب داد: _ من که بیشتر از یه جزء نمیتونم قول بدم. مریم هم داره برای بچه ها قصه میگه. ان شاالله ازش می پرسم و خبر میدم. ان شاالله خدا همه ی مریضا رو شفای عاجل بده و هرچه زودتر همه ی مردمو از این بلای کرونا نجات بده. راستی مامان اگه چیزی لازم داشتید یا کاری داشتید به من بگید. مرخصی میگیرم و انجام میدم. مامان در جواب گفت: _ نه مامان جان. داییا هستن. عزیزم که فعلاً بستری شده و تحت مراقبته. شما فقط برای همه ی مریضا دعا کنید. _ چشم حتماً. فقط اگه ضروری بود و از خونه بیرون رفتید، حتماً ماسک بزنید. با کسی شوخی نداره. چند روز پیش یکی از همکارای من مبتلا شد. حالش خوب نیست. خیلی اذیت شد. پیشتر هرچه بهش می گفتیم رعایت کن، ماسک بزن، با دیگران دست نده، اصلاً گوش نمی داد. الانم که گرفتار شده. _ حتماً سعید جان. من و بابا که ماسک می زنیم و رعایت میکنیم. خیالت راحت. به همه سلام برسون. _ چشم. بزرگی تون رو می رسونم. شما هم به بابا سلام برسونید. خدانگهدار. ده دقیقه ای گذشته بود و هنوز بچه ها نخوابیده بودند. طبق روال هر شب، مریم یه مولودی که قبلاً دانلود کرده بود رو با صدای ملایم برای بچه ها پخش کرد. شب بخیر گفت و از اتاق بچه ها بیرون اومد. رو به سعید گفت: _ آقا سعید حواست به میثم هست من برم دوش بگیرم؟ _ ببخشید متوجه نشدم. چی گفتی؟ معلوم بود که سعید از خبر ابتلای عزیز، حسابی تو فکر رفته. مریم پرسید: _ تلفنی با کی صحبت می کردی؟ _ با مامان. سلام رسوندند. بین خودمون باشه. احتمالاً عزیز کرونا گرفته ن. تست کرونا هم داده. خیلی دعا کن. راستی مامان گفتند برای شفای همه ی مریضا یک ختم قرآن برداشته ن. پرسیدند شما چند جزء می خونید؟ صدای مولودی خوانی دلنشین و شاد حضرت علی علیه السلام با صدای یکی از مداحان ارزشی از اتاق بچه ها به گوش می رسید. مریم با آرامش و متانت همیشگیش جواب داد: _ خدا بزرگه. ان شاالله خوب میشن. من سه جزء میخونم ان شاالله. خودت جزء چند رو میخونی؟ _ سعید لبخندی زد و گفت من طبق معمول جزء یک رو میخونم. بعد هم خندید و چشمک زد و گفت میخوام اینقدر جزء یک رو میخونم تا حفظ بشم. مریم هم که میثم رو به آغوش گرفته بود و داشت بوس بارونش میکرد با لبخند مضاعف ادامه داد، پس منم طبق معمول سه جزء بعدش رو میخونم. آقا سعید اگه حواست به میثم هست من برم حموم؟ سعید لبخندی زد و گفت: _ برو خیالت راحت باشه. مداد شمعی های فاطمه گوشه اتاق افتاده بود. میثم اونا رو برداشت. روی دفتر نقاشی فاطمه خط خطی کرد. دیگه از سر و کول سعید بالا نمی رفت. سعید هم یک پیامک با مامان داد. _ سلام مامان، مریم میگه سه جزء میخونه ان شاءالله. من خودم جزء یک رو میخونم و مریم هم ان شاءالله دو و سه و چهار. التماس دعا بعد نت گوشی رو روشن کرد تا اخبار امروز مبتلایان کرونا رو بخونه. چند دقیقه ای که گذشت یه هو متوجه شد یه چیزی تو دهان میثمه. با عجله رفت سمتش. به میثم گفت: _اخ کن بابا، اخ کن ... . لب و دهان میثم آبی رنگ شده. سعید فهمید که مداد شمعی تو دهانش گذاشته. میثم هم سفت دهانش رو بسته و مداد رو می جوید. هرچه سعید بهش می گفت اخ کن انگار نه انگار. روشو کرد اون ور و مداد رو بیرون نیاورد. سعید بلند شد و چندتا دستمال کاغذی برداشت. میثم رو بغل کرد و به سینه ش چسبوند. سعی کرد به زور تکه های مداد شمعی رو از دهان میثم در بیاره. حالا میثم داد می زد و گریه میکرد. سعید اما بی توجه به او هم چنان تلاش خودش رو می کرد... ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی ویراستار: ح. علی پور 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴 باز هم جمعه شد و قاسمِ دیگر دادیم باز هم یک خبر تلخ به رهبر دادیم رفت از بین رفیقان وطن یک سرباز باز هم هدیه به مهدی گلِ پرپر دادیم😭 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ســـ🌷ــــلام روز یکشنبه تون پر از خیر، خوشی، برکت، معنویت و سلامتی ان شاءالله❤️ ✅ذکر امروز(۱۰۰مرتبه): یا ذالجلالِ وَالاِکرام.✨ 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق هست به ✨ سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خودمون رو در این روز به پیشگاه مقدس شون هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمون بشه ✨ 🔻 ان شاءالله کارهامون رو با نیّت الهی انجام و به این دو بزرگوار هدیه🎁 میدیم. ✅ همه کارها از نفس کشیدن گرفته تا لبخند به روی اعضای خانواده، آشپزی، مطالعه، نمازِ اول وقت، وقت تلف نکردن، عصبانی نشدن، رسیدگی به خودمون و خانواده و.... 💫هدیه هاتون با نیت الهی و خلوص نیّت، پرارزش و مقبول ان شاء الله😍 💫 یادمون نره اولِ صبح و اولین ورود به آشپزخونه وضو بگیریم❣️⁩ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
🌺✨🌺✨🌺✨🌺 خانم محترم! سپاس‌گزار باش🙏1⃣ خانم محترم! همسر شما نیز یک بشر عادی است و از قدردانی خوشش می آید.😋 او هزینه زندگی💵 را تأمین می‌کند، حاصل دست رنج💪 خویش را در طبق اخلاص نهاده، رایگان تقدیم شما می‌کند، این عمل را یک وظیفه اخلاقی وشرعی دانسته و از آن لذت می‌برد؛ 🔸اما از شما انتظار دارد که وجودش را مغتنم شمرده، از کارهایش قدردانی کنید.🙏 هرگاه اسباب و لوازم زندگی را خریده🥚🍞🥕، به منزل🏠 آورد، اظهار خوش‌حالی نمایید، وسپاس‌گزاری کنید.😁🙏 هرگاه برای تو یا فرزندانت کفش👠 و لباس 👗ویا چیز دیگری🧢👜 آورد، فورا آن را از دستش بگیر و اظهار خرسندی کن 😍و بگو: متشکرم. اگر بیمار شدی🤒 برای معالجه ات کوشش کرد تا شفا یافتی، تشکرکن.🙋‍♀❤️ اگر تو را به تفریح و مسافرت برد،🚗 سپاس‌گزاری کن. اگر پول توجیبی گرفتی،💰 قدردانی کن.💖 مواظب باش کارهایش را کوچک مشماری، به او بی اعتنایی نکنی، اگر به کارهایش توجه کردی🧐 و تشکر نمودی، احساس غرور و شخصیت می‌کند، به زندگی و خرج کردن برای خانواده تشویق می‌شود،👏 بازهم سعی می‌کند توجه شما را به سوی خود جلب کند و با احسان وکارهای نیک، دلتان را به دست آورد.💟 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
زندگی مهدوی
#افزایش_ظرفیت_روحی 23 🔶 چرا خوبان الهی معمولا آدم هایی بودند که زندگی اشرافی نداشتند؟ و خیلی وقتا ک
24 ⭕️ یکی از موضوعاتی که همیشه دغدغه‌ی بیشتر جوانان بوده روش کنترل نگاه و شهوت رانی و گناهان جنسی هست. اینکه چطور آدم میتونه جلوی غول خودش بایسته؟🔥 💢 واقعاً یکی از دغدغه های بسیار مهم هست که با گسترش شبکه های اجتماعی و صنایع مستهجن، این دغدغه فراگیر شده. 🔻این رو همیشه یادتون باشه که غول شهوترانی روی قایق "راحت طلبی" سوار میشه و جولان میده.⚡ ⭕️ یعنی اگه کسی می‌بینه به هیچ وجه نمی‌تونه مقابل شهوت خودش بایسته باید به این توجه کنه که آدم راحت طلبی هست. 💢 اگه آدم راحت طلبیِ خودش رو بزنه قدرتش در کنترل شهوت خیلی بیشتر میشه.💎 🔻نمیشه یه نفر صبح تا شب توی خونه روی مبل ها لم بده بعد با شهوترانی خودش مبارزه کنه! خیال خامه! ✅ باید این بدن رو به کار بندازی و حرکتش بدی. این تنهامسیر مبارزه با شهوترانی هست. جای دیگه دنبال راه حل نگرد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی مهدوی
#افزایش_ظرفیت_روحی 23 🔶 چرا خوبان الهی معمولا آدم هایی بودند که زندگی اشرافی نداشتند؟ و خیلی وقتا ک
💠 نهال ولایت در نهاد خانواده: تربیت فرزند ⁦ ⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦2️⃣⁩⁦9️⃣⁩ 🌺 خاطره‌ی یک شهیدی رو می‌شنیدم، باباش بداخلاق بوده میزدش، بهش بدوبیراه می‌گفته.😱 🔻وقتی باباش عصبانی بوده این در می‌رفته‌ از خونه 🏠 می‌آمده بیرون. 🔸می‌گفتن: وایستا با بابات صحبت کن. 🔹می‌گفت: بابام بدجور میزنه، میترسم عصبی بشم😬 یه وقت یه چیزی بگم. ⁦❇️⁩ سوال: آقا یه وقت خانواده‌های ما بد بودن چی؟ پس ما هلاکیم دیگه.🤔 باباومامان دعوا داشتن، پس ما به درد نمی‌خوریم دیگه، پس ولایتمدار نمی‌شیم. پس ما هیچی.🤔 ⁦☘️⁩ این خاطره رو بشنوید. بچه‌ای بود پدرش خیلی بداخلاق بود، درس طلبگی میخوند. به بهانه‌ی کلاس زبان و کلاس ریاضی می‌آمد مسجد⁦🕌 🔻بعد می‌گفت مجبورم نمره‌های دبیرستانمو ۲۰ بگیرم که بابام متوجه نشه افتادم تو مسیر مذهبی گری و اینا. 🔻جبهه خیلی نیرو نیاز داشتن دیگه اجازه‌ی پدر شرط نبود، در اون شرایط حاد، این بچه گفت می‌خوام برم جبهه الان اجازه‌ی پدر شرط نیست باید برم، این واجب‌تر از همه چیزه.💎 🔸گفتن بابات غیر از اینکه تو رو میزنه، بابامامانت با همدیگه هم دعوا دارن؟🤔 🔹گفت: اووووأه. من اگر برم جبهه حتماً بابام مامانمو طلاق میده.⚡ 🔻رفت شهید شد.✨ چهلمش، باباش مامانشو طلاق داد. ⁦⬅️⁩ یعنی تو خونه این بوده که پدرومادرو کنار هم نگه داشته: مامان تو کوتاه بیا، بابا تو کوتاه بیا.🌺 🔘 اگر کسی رفت هروئینی شد و گفت خانواده‌اش بد بودن، بهش محبّت 💜 نکردن. ⁦⬇️⁩من پسری دیدم بهش محبّت💛 نکردن، دعوا هم داشتن، ⁦⬅️⁩ شده گل سرسبد رزمنده‌ها،🌺 چه معرفتی هم داشت، عالی، دل میبرد. ما اینا رو از نزدیک دیدیم.✨ پس این دلیل نمیشه. ⁦❇️⁩اون همه تأکید تو خانواده‌ها هست ولی همه چیز رو میشه جبران کرد.⁦☑️⁩ 🤲خدا به ما توفیق خانواده‌داری بده. خدایا خانواده‌های ما را پر از مهر و محبّت🧡 و عاطفه قرار بده.🤲 الهی آمین.✨✨✨ 🔻عاطفه رو تو خانواده ببرید بالا، تا سرریز بشه به فامیل برسه. ➖ ادامه دارد… 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
. گاهی از رجز خواندن برای دشمن شاید خسته شویم و غم سینه مان را بفشارد .. کلام امام ره که فرمودند : بکشید ما را ملت مابیدارتر میشود و این نهضت واین انقلاب به این خون ریزی های پاکان نیاز دارد . وآیه شریف قرآن که میفرماید : شهدا زنده اند و در نزد خدا روزی میخورند . این خون ها جاری تر و پربرکت تر به این نهضت و در رسیدن به انقلاب مهدی فاطمه روحی الفداک کمک میکند وما ... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @zendegi_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا