eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.9هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.5هزار ویدیو
82 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان #او_را نویسنده:خانم محدثه افشاری انتشار رمان #او_را 📚این رمان در مورد دختری به نام ترنم هست که از طبقه ی ثروتمند میباشد و دچار دین گریزی شده... و به دنبال آرامش میگردد .این رمان حاصل تلاش یکی از اساتید کانال تنها مسیر است🌹 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
💞🌟💞🌟💞🌟💞🌟💞🌟 #او_را #محدثه_افشاری #قسمت21 🔹 #او_را ... 21 هنوز حدود ده دقیقه مونده بود تا چراغ س
💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟 🔹 ... 22 بعد شام و صحبتای معمولی با مامان و بابا،رفتم اتاقم دفترچمو برداشتم و شروع کردم به نوشتن... من باید این مسئله رو حل میکردم...❗️ باید به خودم ثابت میکردم مرجان اشتباه میگه، من باید زندگیمو درست کنم! حق ندارم با حرفای مرجان هرروز پوچ و پوچ تر شم!🚫 برای همین دیگه سراغ نوشته های قبلیم نرفتم، باید دوباره از اول مینوشتم تا بفهمم از کی زندگیم این شکلی شد🔥 من میگفتم با رفتن سعید له شدم اما مرجان میگفت من قبل از سعید هم همین زندگی رو داشتم‼️ نه ❗️ باید ثابت میکردم مرجان دروغ میگه😠 اما...حالا که یه جایگزین برای سعید گذاشتم چرا حالم خوب نشده⁉️ نه نه منم اشتباه میکنم،باید بنویسم... نوشتم و نوشتم و نوشتم... فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم..... 🚬سیگار رو روشن کردم و سعی کردم گذشته هامو خوب مرور کنم! اولین باری که برام سوال شد من برای چی به وجود اومدم، فکرمیکنم حوالی 14سالگیم بود👧 همون موقع که مامان گفت برای اینکه پیشرفت کنی و یه انسان مفید بشی😕 بابا گفت برای اینکه به جامعه خدمت کنی و یه انسان موفق باشی 🙁 و من تو دلم گفتم فقط همین⁉️😐 اما پیششون سرمو تکون دادم و بیشتر از قبل درس خوندم و تلاش کردم! قانع نشده بودم اما هربار که برام سوال میشد، همون جوابا رو تکرار میکردم و با خودم میگفتم تو هنوز بچه ای😒 بزرگ بشی میفهمی مامان بابا درست میگن😏 و بعدش هربار که تو زندگی احساس کمبود کردم سعی کردم با یه چیز جدید جبرانش کنم! کلاس رقص شنا زبان سازهای موسیقی فضای مجازی چت سعید و... چشممو بستم و زیر لب گفتم مرجان راست میگفت!!😔 من فقط با وسیله های مختلف سعی کرده بودم احساسمو خفه کنم... وگرنه از همون 14سالگی فهمیده بودم هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارم....🚫 "محدثه افشاری" 💞 @zendegiasheghane_ma
💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟💕 🔹 ... 23 دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم! اما مجبور بود برم، چون دلم نمیخواست مورد بازجویی بابا قرار بگیرم! 🔹یه ماهی مونده بود به عید... بعد از شام،قبل اینکه مامان بره اتاقش سر حرفو باز کردم... -مامان... میگم با بابا حرف زدین؟؟ -چه حرفی عزیزم؟ -عید دیگه... قرار بود باهاش صحبت کنین من عید بمونم خونه. -آخ راست میگی... یادم رفت بهت بگم...!☺️ اره،صحبت کردیم، بابات راضی نشد😊 گفت نمیشه ده روز تنها بمونی خونه.باید بری خونه مامانبزرگت! -ماماااان...خواهش میکنم من تنهایی پاشم برم شمال؟؟ من بدون شما تا بحال نرفتم اونجا 😔 -دخترم! میدونی که وقتی بابات بگه، جز چشم،نمیتونی حرفی بزنی😊 بعدشم چیزی نمیشه که! مامانبزرگت که خیلی تورو دوست داره! تو هم که دوستش داری! عیدم اونجا شلوغ میشه، عمه ها و عموهات میان،خوش میگذره بهت😉 -وای...نه😞 من نمیخوام برم اونجا😒 -چاره ای نداری گلم یا با ما بیا،یا برو اونجا الانم من خسته ام. شبت بخیر دختر قشنگم...😘 اه...مزخرف تر از این اصلا امکان نداشت! هرچند مامانبزرگ رو خیلی دوست داشتم، ولی هیچوقت به تنهایی مسافرت رفتن علاقه ای نداشتم😒 خواستم یه مشورتی با مرجان هم داشته باشم، بار اول که زنگ زدم جواب نداد! بار دوم هم خیلی دیر گوشیو برداشت، خیلی سر و صدا میومد! -الو؟؟مرجان؟؟ -الو جونم ترنم؟ -کجایی؟چه خبره؟ -ببین من نمیتونم صحبت کنم. اگر کار واجبی نداری فردا خودم بهت زنگ میزنم -باشه،بای فکرم رفت پیش مرجان... یعنی کجا بود... چقدر سر و صدا میومد! اونا که فامیلی نداشتن که بخواد بره مهمونی! حالا نه که خودم که فامیل دارم خیلی میریم خونشون مهمونی 😒 دو سه ساعتی با عرشیا چت کردم و خوابیدم. صبح با صدای آلارم گوشی چشامو به زور باز کردم، دلم میخواست زمین و زمان رو التماس کنم تا وقت داشته باشم دوباره بخوابم. احساس میکردم هیچ وزنه ای تو دنیا سنگین تر از این یه لایه پتو نیست😭 به اجبار بلند شدم، باید میرفتم دانشگاه. سعی میکردم بیشتر درس بخونم تا دوباره نمره هام پایین نیاد و بخوام به بابا جواب پس بدم✅ کلاسام که تموم شد،زنگ زدم به مرجان، کلی بوق خورد تا صدای خواب آلودش تو گوشی پیچید! -الو -الو مرجان خوابی هنوووووززز؟؟؟😳 پاشو لنگ ظهره!!! -ترنم نیم ساعت دیگه خودم بهت میزنگم.لطفاً.... بای این همینجوریش تنبل بود،دیشبم معلوم نبود کجا رفته بود که اینطور خسته شده بود!! "محدثه افشاری" 💞 @zendegiasheghane_ma
💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟 🔹 ... 24 تو راه خونه بودم که عرشیا زنگ زد. -سلاااااام خوشگل خودم😍 -سلام عزیزم. خوبی؟ -اگه خانومم خوب باشه😉 چقدر سعید "خانومم" صدام میکرد... آخرش چیشد؟ هیچی... الانم به یکی دیگه میگه خانومم 😏 دیگه نمیتونستم هیچ حرف عاشقانه ای رو باور کنم 😔 -ممنون،خوبم -پس منم عالیم😉 کجایی نفسم؟؟ -دارم میرم خونه. کلاسم تازه تموم شده😊 -خب چرا خونه؟ اونجا که تنهایی، بیا پیش من. منم تنهام😉 -آخههه... -آخه نداره دیگه، بیا دیگه... لطفاً... 😢 -باشه عزیزم.میام. -قربونت برم مننننن بیا تا برسی منم سفارش بدم یچیز برای نهار بیارن. -باشه ممنون. فعلاً قطع کردم و گوشی رو کلافه انداختم رو صندلی. همیشه از اینکه کسی بخواد با لوس بازی به زور متوسل شه و کارشو جلو ببره بدم میومد 😠 خصوصاً یه مرد گنده با یه صدای کلفت و اون قد و قواره، بعد بخواد خودشو لوس کنه😖 کلا از نازکشی بدم میومد،دوست داشتم فقط خودم ناز کنم😌 اتفاقا بدم نیومد برم یکم ناز کنم😉 یه نقشه هایی تو سرم کشیدم و راه افتادم 😈 تو راه بودم که مرجان زنگ زد! -جانم -سلام عزیزممم.خوبی؟ -سلام تنبل خانوم.چقدر میخوابی؟؟ -وای ترنم هنوزم اگر ولم کنی میخوابم.نمیدونی چقدر خسته ام.... -خسته ی چی؟؟؟ کجا بودی مگه؟؟ -پاشو بیا اینجا تا برات تعریف کنم😁 -الان نمیتونم،لوس نشو،بگو -چرا نمیتونی مثلا؟😒 -دارم میرم پیش عرشیا -ای بابا... تا کی اونجایی؟ نمیشه بپیچونیش؟ -نه بابا خواستم،نشد! میرم دو سه ساعت میمونم میام،خودمم حوصلشو ندارم. -عه چرا؟ دعواتون شده؟ -نه،دعوا برای چی؟ -پس چرا حوصلشو نداری؟ -ندارم دیگه. سعید که خانواده دار بود،آخرش اون بلا رو سرم آورد، اینکه هیچکس بالاسرش نیست و خونه مجردی هم داره، خدا میدونه تو نبود من با چند نفره....😒 -زیادی بی اعتماد شدیا😅 دیگه اینقدرم نمیخواد فکرای مورد دار کنی راجع به جوون مردم 😅 -دیگه به خودمم اعتماد ندارم،چه برسه به پسر جماعت!! -تو که میگفتی عرشیا بدجور کشته مردته؟! -خودش که اینجوری میگه! ولی تو رابطه ای که هیچ تضمینی وسط نیست، هیچکسم ازش خبر نداره، از عشق خبری نیست! 😒 هر دو طرف میخوان عقده هاشونو جبران کنن،یا عقده شهوت یا کمبود محبت😏 خریته تو این رابطه دنبال عشق باشی😒 - خیلی عوض شدی ترنم 😳 -بیخیال، نگفتی کجا بودی؟؟ -اگه تونستی بعد از قرارت با عرشیا،یه سر بیا اینجا برات میگم😉 -باشه گلم،پس فعلا -فدات،بای "محدثه افشاری" 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟💕🌟 #او_را #محدثه_افشاری #قسمت24 🔹 #او_را ... 24 تو راه خونه بودم که عرشیا زنگ زد. -س
دوستان یکی دو مورد درباره رمانهای کانال خدمتتون بگم اول اینکه هدف از ارسال رمان در این کانال فقط سرگرمی نیست بلکه رمانها بر اساس موضوع و محتواشون با هدف خاصی انتخاب میشه و قطعا در اونها نکات مثبتی برای خانواده هست تا حالا اگر رمانهای کانال رو خونده باشید به این نکته پی بردید نکته دوم لطفا به این جنبه های تربیتی و نکات مهم دقت کنید فقط برای پر کردن وقت یه داستان رو دنبال نکنید اکثر رمانهای کانال واقعی یا مبتنی بر واقعیات روز جامعه است پس بجای غرق شدن صرف در قصه نکات رو پیدا کنید و بکار بگیرید یاعلی 💞 @zendegiasheghane_ma
❤️🌟❤️🌟❤️🌟❤️🌟❤️🌟❤️🌟 وقتی یه مرد میگه : الان نمیخوام حرف بزنم ، یعنی : الان نمیخواد حرف بزنه وقتی یه زن میگه: الان نمیخوام حرف بزنم، یعنی: باید همین الان بیای،بپرسی چته و حرف بزنیم ✍شناخت تفاوتهای شخصیتی و روحی و حتی جسمانی زن و مرد از ضروریات زندگیست تفاوتها رو بشناسیم و بهش احترام بزاریم😊 💞 @zendegiasheghane_ma
✅خانم : 📍قبل از پختن غذا حتما داشته باشید(با نیت بپزید) 📍غذا را با شعار های مذهبی تزیین کنید مثل یا زهرا سلام الله علیها. 📍در زمان آشپزی را ممنوع نکنید! 📍قبل از خوردن غذا بسم الله بگویید. 📍قبل و بعد از خوردن غذا دست ها را بشویید؛ چون باعث افزایش روزی می شود. 📍تنوع غذایی داشته باشید. 📍از نوشیدنی هایی که اثر خُلقی دارد استفاده کنید، مثل گل گاو زبان. 📍روی نوشیدنی ها سلام بر حسین علیه السلام بنویسید. 📍در ایام شهادت ائمه علیهم السلام و شب های جمعه با ، حلوا درست کنید. 📍صبح ها حتما با همسرتون بخورید. 📍خوراکی های با خاصیت درمانی مصرف کنید مثل . 📍آب آلبالو و آب انار و آب زرشک و جیگر به زن باردار ندهید چون باعث سقط جنین می شود. 📍خرما در بحران های روحی مفید است. 📍آب میوه برای بهبود عفونت ها مفید است. 📍عسل را به جای بخیه بمالید جایش نمی ماند. 📍ایستاده غذا نخورید. 📍روی کاغذ شعار مذهبی بنویسید و در مکان های مخصوص خوراکی نصب کنید مانند آب سرد کن. 📍سوره تین را قبل از خوردن غذا تلاوت کنید که اگر از مال بوده اثر منفی در شما نگذارد. 💞 @zendegiasheghane_ma
سلام این نگهدارنده قابلمه است که با یک تیکه پارچه و دو تا بند برای دسته درست کردم ✍آفرین بر این بانو👌👌 💞 @zendegiasheghane_ma
ماست خیارشون رو چه زیبا تزیین کردند ژلاتین زدندو درقالب ریختند آفرین به این بانو😍😍 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞 هرچــه زمان میــگذرد مـــــردم افسرده‌تر میشوند این خاصیٺ دل بستن به اسٺ!! خوشا بحال ڪسیڪه به جای زمان به دل مـےبـندد. 💞 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞 کار خـدا نشد ندارد ! او خـوب می داند چطور در و تخته را به هم جور کند ... خواسته هایت را به او بسپار ! او حتما راهی برای رسیدن به آرزوهایت به تو نشان خواهد داد .... شبتون نورانی التماس دعا یاعلی 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹 سلام ارباب خوبم✋🌸 سلامِ صبح من ازدل بہ بارگاه شما خوشم همیشہ بہ یڪ جرعۂ نگاه شما بہ غربتم نظرے ڪن ڪه دورم ازحرمٺ تو وعطا وعنایٺ،من وپناه شما صلی الله علیک یا اباعبدالله🌹 💞 @zendegiasheghane_ma