eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ منم حی شدم.دیروز تولدم بود میخواستم کیک بپزم اما با بچه کوچیک نتونستم.هیچی به همسرم نگفتم به خاطر مسایل مالی وگرونی، میدونستم اگه بتونه هرکاری برام میکنه.خودم دست به کار شدم ویه غذای خوشمزه درست کردم.😋😋 وقتی همسرم اومد خیلی غافلگیرانه برام حی شده بود.کیک وکادو برام خریده بود.بابت این سکوتم چندتا کادوی دیگه هم برام رسید.😍😍 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🔴بانوی بزرگوارم میخوام امروز بهت یاد اوری کنم 🔴البته مطمئنم که خودت میدونی اما بازم میگم که یه وقت فراموش نکنی😊 🔴همسرت نیااااز داره که با تمام وجود دوسش داشته باشی 🔴همسرت محتاج شنیدن جمله اعجاب انگیز ( دوستت دارم ) از زبان توست . 🔴 چی میشه مگه ؟ بهش بگو ! احساس قلبیت رو بریز بیرون . 🔴به بچه هات اموزش بده که در اینده اونها هم ابراز محبت رو یاد بگیرن . 🔴 مطمئن باش پر رو نمیشن ! 🔴الان بعضی هاتون میگین !!! 👇👇👇👇👇👇 ‼اووووووف حالا چه تحفه ای هم هست که من بهش بگم دوستت دارم!؟😳 ‼چرا من بگم!؟ اون باید بگه!!😳 ‼هزار دفه گفتم! نمیشنوه😳 ‼براش مهم نیست، اصلا😳 ‼اییییش! اینقدر مشکل داریم که دوستت دارم توش گم میشه!! 😳 ✋✋✋✋✋✋✋✋✋✋ 🔴خانوم عزیز 🌟اگه تحفه نیست چرا اینقدر بهش حساسی و دلت نمیخواد کسی بهش چپ نگاه کنه؟! 🌟اینقدر غرور داشتی و تا حالا بهش نگفتی چی شد؟! 🌟میشنوه و براش مهمه. اگه بعضا به رو نمیاره ( البته تاییدش نمیکنم) اون یه مرده! مظهر اقتدارو قدرت و تو یه زنی، مظهر ناز و نیاز ❤تلاش کن ابراز محبت رو با عمل بهش یاد بدی 💪 🔴خواهر خوبم سرچشمه بیشتر مشکلات تو زندگی همین غرور لعنتی و ابراز نکردن احساسات درونیه !!! 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برداشت هایی از کتاب 🔰🔰🔰 🌸 رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند؛ روز قیامت مردی رنگ پریده را می آورد و به پروردگارش می گوید : این شخص کسی است که من روزش را با تشنگی و شبش را به بیداری گرفته بودم و طمع او را به رحمت تو قوی کرده بودم و آرزوهایش را به مغفرت تو گسترده بودم؛ پس بر اساس گمان من درباره اش عمل کن. خدا می فرماید: مُلک را به دست راستش و جاودانگی را به دست چپش دهید... پدر و مادرش را زیوری دهید که تمام دنیا با آنچه در آن است به ارزش آن نباشد؛ پس همه مردم ، روز قیامت به آن پدر و مادر می نگرند و آن دو را بزرگ می شمارند و خودشان نیز از این مقامشان به شگفتی فرو می روند و می پرسند : پروردگارا آن عظمت از کجاست؟ خدا می گوید : این عظمت به سبب قرآن به فرزندتان و او بر اساس اسلام و صلی الله علیه و آله و علیه السلام است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❤️ خانوم خونه ❤️ 👌 برای قرآن خواندن حتما یه زمانی در طول روز داشته باشیم. همون قانون ⬅️ روزی 🗣 قرآن را همیشه آهسته نخونیم، طوری بخوانیم که به گوش اهل خانه برسد. 📝 برای به فرزندان مون وقت بگذاریم و برنامه ریزی کنیم ✅ هر چیزی که از دین به فرزندان مون آموزش بدهیم زیور آلات قیامته برامون. 👌پس تا دیر نشده شروع کنیم✅ @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
حاج آقا 🎀 به اجبار خانواده با همسرم ازدواج کردم. اما علاقه ی لازم را به او ندارم چه کنم؟ 🎤 استاد 💞 @zendegiasheghane_ma
baf46b50a0-5ee2df3b7a1ed829028b45d6.mp3
3.77M
حاج آقا 🎀 به اجبار خانواده با همسرم ازدواج کردم. اما علاقه ی لازم را به او ندارم چه کنم؟ 🎤 استاد 💞 @zendegiasheghane_ma
خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش…! 👤شهید چمران می‌گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آنرا می‌پذیرم، اما می‌گویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را می‌پذیرد، بی‌تقواست. (شهید مصطفی چمران ) ۳۱ خرداد سالروز شهادت چریک دانشمند، شهید مصطفی چمران روحش شاد و یادش گرامی ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت183 #فصل_شانزدهم در اتاق را باز کرد. کف اتاق موکت طوسی رنگی اند
فردا صمد وقتی برگشت، خوشحال بود. می گفت: «آن هواپیما را دیشب دیدی؟! بچه ها زدندش. خلبانش هم اسیر شده.» گفتم: «پس تو می گفتی هواپیمایی نیست. من اشتباه می کنم.» گفت: «دیشب خیلی ترسیده بودی. نمی خواستم بچه ها هم بترسند.» کم کم همسایه های زیادی پیدا کردیم. خانه های سازمانی و مسکونی گوشه پادگان بود و با منطقه نظامی فاصله داشت. بین همسایه ها، همسر آقای همدانی و بشیری و حاج آقا سمواتی هم بودند که هم شهری بودیم. در پادگان زندگی تازه ای آغاز کرده بودیم که برای من بعد از گذراندن آن همه سختی جالب بود. بعد از نماز صبح می خوابیدیم و ساعت نه یا ده بیدار می شدیم. صبحانه ای را که مردها برایمان کنار گذاشته بودند، می خوردیم. کمی به بچه ها می رسیدیم و آن ها را می فرستادیم توی راهرو یا طبقه پایین بازی کنند. ظرف های صبحانه را می شستیم و با زن ها توی یک اتاق جمع می شدیم و می نشستیم به نَقل خاطره و تعریف. مردها هم که دیگر برای ناهار پیشمان نمی آمدند. ناهار را سربازی با ماشین می آورد. وقتی صدای بوق ماشین را می شنیدیم، قابلمه ها را می دادیم به بچه ها. آن ها هم ناهار را تحویل می گرفتند. هر کس به تعداد خانواده اش قابلمه ای مخصوص داشت؛ قابلمه دونفره، چهارنفره، کمتر یا بیشتر. ادامه دارد...✒️ یک روز آن قدر گرم تعریف شده بودیم که هر چه سرباز مسئول غذا بوق زده بود، متوجه نشده بودیم. او هم به گمان اینکه ما توی ساختمان نیستیم، غذا را برداشته و رفته بود و جریان را هم پی گیری نکرده بود. خلاصه آن روز هر چه منتظر شدیم، خبری از غذا نشد. آن قدر گرسنگی کشیدیم تا شب شد و شام آوردند. یک روز با صدای رژه سربازهای توی پادگان از خواب بیدار شدم، گوشه پتوی پشت پنجره را کنار زدم. سربازها وسط محوطه داشتند رژه می رفتند. خوب که نگاه کردم، دیدم یکی از هم روستایی هایمان هم توی رژه است. او سیدآقا بود. در آن غربت دیدن یک آشنا خوشایند بود. آن قدر ایستادم و نگاهش کردم تا رژه تمام شد و همه رفتند. شب که این جریان را برای صمد تعریف کردم، دیدم خوشش نیامد و با اوقات تلخی گفت: «چشمم روشن، حالا پشت پنجره می ایستی و مردهای غریبه را نگاه می کنی؟!» دیگر پشت پنجره نایستادم. دو هفته ای می شد در پادگان بودیم، یک روز صمد گفت: «امروز می خواهیم برویم گردش.» بچه ها خوشحال شدند و زود لباس هایشان را پوشیدند. صمد کتری و لیوان و قند و چای برداشت و گفت: «تو هم سفره و نان و قاشق و بشقاب بیاور.» ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma
حرفِ دل♥️ را باید با گفت این روزها را جُز "تو" محرم راز می‌دانند😔 ای تویی که با گره گشایی میکنی 🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 شبتون پرنور 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا دفتر امروز یکشنبہ ۱ تیر ماه را با نام و یادت می گشایم🌸🍃 امروز یاریم کن تا دلی را شاد کنم🌸🍃 به پاس شکرانه بیداریم دستم را رها مکن🌸🍃 تا به امید تو دست افتاده ای رابگیرم🌸🍃 اولین روز فصل تابستان و یکشنبه تون بخیر و خوشی🌸🍃 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌞🌘🌞🌘🌞🌘🌞🌘🌞🌘🌞 سلام خدمت همراهان همیشگی کانال👌👌 امروز پدیده خورشید گرفتگی اتفاق افتاده است خواندن نماز آیات بر هر شخص مکلفی واجب میباشد 👌👌👌 تا ساعت ۱۱ و نیم فرصت داریم برای خواندن یادتان نرود🔴🔴🔴🔴 💞 @zendegiasheghane_ma
🧔🏻 👱🏻‍♀ "صمیمیت با همسر، بدون صرف هزینه!😎😎 🔹 کارهای کوچکی که همسرتان دوست دارد و خوشحالش می‌کند را انجام دهید: 💥برای ایجاد رابطه صمیمی با همسرتان قرار نیست کار بزرگ، پرخرج و یا عجیب و غریبی انجام دهید. 💥 کارهای کوچکی مثل پختن یک غذای خوشمزه، تماس گرفتن یا ارسال پیامک، احوالپرسی‌های روزانه، غافلگیر کردن، گذاشتن یادداشت‌های محبت آمیز در جیب یا ماشین همسر، خرید گل به عنوان هدیه یا عذرخواهی، پیشنهاد صرف یک وعده غذایی در بیرون از منزل و یا مسافرت، کارهای ساده‌ای هستند که اثر شگفت انگیزی بر روی افزایش صمیمیت بین همسران دارند. 🧔🏻 👱🏻‍♀ 💞 @zendegiasheghane_ma
💥قابل توجه آقایون 🧔🏻 سوخت یک زن همیشه "عشق" است💓 ❤هر زمان که به او عشق و محبت دادید همواره سرحال شاد و پر انرژی می باشد.. ‌ 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🧔🏻 🧕🏻 ✅نحوه صدا زدن همسر چه شکل باید باشه؟!!🤔 ❣امیرالمؤمنین وقتی میخواست حضرت زهرا رو صداکنه میگفت: جان علی به فدایت😍 عزیزم زهرا🌹 و جوابی که از حضرت زهرا میشنید: ❤️روحم به فدایت علی❤️ ☝️زیبا صداکردن زن و مرد, بهترین شیوه برای ابراز محبته و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل👌😉🌹 ✅چیزه که محبت شخص رو درباره دیگری خالص میکنه... 👈یکی از اونا اینه که طرف مقابل رو به اسمی صدا بزنید که دوست داره و خوشش میاد🤗😌❤️ (کافی,ج۲،ص۳۴۶) 💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت185 #فصل_شانزدهم فردا صمد وقتی برگشت، خوشحال بود. می گفت: «آن ه
پرسیدم: «حالا کجا می خواهیم برویم؟!» گفت: «خط.» گفتم: «خطرناک نیست؟!» گفت: «خطر که دارد. اما می خواهم بچه ها ببینند بابایشان کجا می جنگد. مهدی باید بداند پدرش چطوری و کجا شهید شده.» همیشه وقتی صمد از شهادت حرف می زد، ناراحت می شدم و به او پیله می کردم؛ اما این بار چون پیشش بودم و قرار نبود از هم جدا شویم، چیزی نگفتم. سمیه را آماده کردم و وسایل را برداشتیم و راه افتادیم. همان ماشینی که با آن از همدان به سر پل ذهاب آمده بودیم، جلوی ساختمان بود. سوار شدیم. بعد از اینکه از پادگان خارج شدیم، صمد نگه داشت. اورکتی به من داد و گفت: «این را بپوش. چادرت را هم درآور. اگر دشمن ببیند یک زن توی منطقه است، اینجا را به آتش می بندد.» بچه ها مرا که با آن شکل و شمایل دیدند، زدند زیر خنده و گفتند: «مامان بابا شده!» صمد بچه ها را کف ماشین خواباند. پتویی رویشان کشید و گفت: «بچه ها ساکت باشید. اگر شلوغ کنید و شما را ببینند، نمی گذارند جلو برویم.» همان طور که جلو می رفتیم، تانک ها بیشتر می شد. ماشین های نظامی و سنگرهای کنار هم برایمان جالب بود. ادامه دارد...✒️ شانزدهم صمد پیاده می شد. می رفت توی سنگرها با رزمنده ها حرف می زد و برمی گشت. صدای انفجار از دور و نزدیک به گوش می رسید. یک بار ایستادیم. صمد ما را پشت دوربینی برد و تپه ها و خاکریزهایی را نشانمان داد و گفت: «آنجا خط دشمن است. آن تانک ها را می بینید، تانک ها و سنگرهای عراقی هاست.» نزدیک ظهر بود که به جاده فرعی دیگری پیچیدیم و صمد پشت خاکریزی ماشین را پارک کرد و همه پیاده شدیم. خودش اجاقی درست کرد. کتری را از توی ماشین آورد. از دبه کوچکی که پشت ماشین بود، آب توی کتری ریخت. اجاق را روشن کرد و چند تا قوطی کنسرو ماهی انداخت توی کتری. من و بچه ها هم دور اجاق نشستیم. صمد مهدی را برداشت و با هم رفتند توی سنگرهایی که آن اطراف بود. رزمنده های کم سن و سال تر با دیدن من و بچه ها انگار که به یاد خانواده و مادر و خواهر و برادرشان افتاده باشند، با صمیمیت و مهربانی بیشتری با ما حرف می زدند و سمیه را بغل می گرفتند و مهدی را می بوسیدند. از اوضاع و احوال پشت جبهه می پرسیدند. موقع ناهار پتویی انداختیم و سفره کوچکمان را باز کردیم و دور هم نشستیم. صمد کنسروها را باز کرد و توی بشقاب ها ریخت و سهم هر کس را جلویش گذاشت. بچه ها که گرسنه بودند ، با ولع نان و تن ماهی می خوردند. بعد از ناهار صمد ما را برد سنگرهای عراقی را که به دست ایرانی ها افتاده بود، نشانمان بدهد. ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma
🍁 معمارِ دلهامان❤️ بیا ویرانہ را تعمیر ڪن📿 این قصہ مجهول را با مقدمٺ تفسیر ڪن🌷 🌷 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• شبتون مهدوی 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهربان که باشی صبح هم زیباست خورشید هم زیباست آسمان رنگ دیگری دارد روزت رویایی است اگرتوبخواهی ‎برای مهربانی همیشه بهانه پیدامی‌شود سلام صبح بخير 💞 @zendegiasheghane_ma
💥 👈اگر می‌خواهید "هَم سَر" خوبی باشید اول باید یاد بگیرید که "هَم صحبت" خوبی برای او باشید. 👈 زن و شوهری که از صحبت کردن با هم لذت می‌برند، هیچ گاه به بن بست نخواهند رسید.‌ 💞 @zendegiasheghane_ma