#صوتی
سمینار #خانواده_موفق
دکتر #فرهنگ
#قسمت6
دانلود واجب برای همه😉
بسیار کاربردی و مهم
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#صوتی سمینار #خانواده_موفق دکتر #فرهنگ #قسمت6 دانلود واجب برای همه😉 بسیار کاربردی و مهم 💞 @zende
02-3 Khanevadeh Movafagh (www.DrFarhang.blogfa.com).mp3
10.88M
#صوتی
سمینار #خانواده_موفق
دکتر #فرهنگ
#قسمت6
دانلود واجب برای همه😉
بسیار کاربردی و مهم
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹
🌹✨🌹✨🌹
🌹✨🌹
🌹
#خانمها_بخوانند
🔵همیشه این کار رو میکنی، هیچوقت اینکارو نمیکنی:
❌اون از اوضاع غذا خوردنت، اون از کارت، اون از...
با این کار همسرتان را گیج می کنید که دقیقاً کدام کارش شما را آزار داده است.
👈یاد بگیرید دقیقا روی مشکلی که شما را ناراحت کرده تمرکز کنید، اگر از اینکه شوهرتان جوراب های کثیفش را در راهرو انداخته دلخورید به او نگوييد تو همیشه همینجوری هستی، #صریح باشید و از کلی گویی پرهیز کنید.
این راه بهتری برای رسیدن به یک زندگی سالم و موفق است.
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
ضمن خیر مقدم به عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند ازتون دعوت میکنم کانال دوم ما رو اصلا از ندید؛ هر چقدر از مدت ازدواجتون گذشته باشه بازم به این کانال نیاز دارید😊👆👆
✅ #عضویت اجباری😉
#صفحه86ازقرآن🌹
#جز_پنج🌹
#سوره_نساء 🌹
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به
#شهید_عبدالله_میراحمدی
#ختم_قرآن
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
#بهناز_ضرابی_زاده
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت211 #فصل_شانزدهم هول برم داشت. سرم گیج رفت. خودم را باختم. فکرم
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت213
#فصل_شانزدهم
شام بچه ها را که دادم، طفلی ها خوابیدند. اما نمی دانم چرا خوابم نمی برد. رفتم خانه همسایه مان، خانم دارابی، خیلی با هم عیاق بودیم، چون شوهر او هم در جبهه بود، راحت تر با هم رفت و آمد می کردیم. اغلب شب ها یا او خانه ما بود یا من به خانه آن ها می رفتم. اتفاقاً آن شب مهمان داشت و خواهرشوهرش پیشش بود. یک دفعه خانم دارابی گفت: «فکر کنم امشب بچه ات به دنیا می آید. حالت خوب است؟!»
گفتم: «خوبم. خبری نیست.»
گفت: «می خواهی با هم برویم بیمارستان؟!»
به خنده گفتم: «نه... این دفعه تا صمد نیاید، بچه دنیا نمی آید.»
ساعت دوازده بود که برگشتم خانه خودمان. با خودم گفتم: «نکند خانم دارابی راست بگوید و بچه امشب دنیا بیاید.»
به همین خاطر همان نصف شبی خانه را تمیز کردم. لباس و وسایل بچه را آماده گذاشتم. بعد رفتم، بخوابم. اما مگر خوابم می برد. کمی توی جا غلت زدم که صدای در بلند شد. خوشحال شدم. گفتم حتماً صمد است. اما صمد کلید داشت. رفتم و در را باز کردم. خانم دارابی بود. گفت: «صدای آژیر آمبولانس شنیدم، فکر کردم دردت گرفته، دنبالت آمده اند.»
گفتم: «نه، فعلاً که خبری نیست.»
#فصل_شانزدهم
خانم دارابی گفت: «دلم شور می زند. امشب پیشت می مانم.»
هنوز نیم ساعتی نگذشته بود که حس کردم واقعاً درد دارد سراغم می آید. یک ساعت بعد حالم بدتر شد. طوری که خانم دارابی رفت خواهرشوهرش را از خواب بیدار کرد، آورد پیش بچه ها گذاشت. ماشینی خبر کرد و مرا برد بیمارستان. همین که معاینه ام کردند، مرا فرستادند اتاق زایمان و یکی دو ساعت بعد بچه به دنیا آمد.
فردا صبح همسایه ها آمدند بیمارستان و آوردندم خانه. یکی اتاق را تمیز می کرد، یکی به بچه ها می رسید، یکی غذا می پخت و چند نفری هم مراقب خودم بودند. خانم دارابی کسی را فرستاد سراغ شینا و حاج آقایم. عصر بود که حاج آقا تنهایی آمد. مرا که توی رختخواب دید، ناراحت شد. به ترکی گفت: «دختر عزیز و گرامی بابا! چرا این طور به غریبی افتادی. عزیزکرده بابا! تو که بی کس و کار نبودی.»
بعد آمد و کنارم نشست و پیشانی سردم را بوسید و گفت: «چرا نگفتی بچه ات به دنیا آمده. گفتند مریضی! شینا هم حالش خوش نبود نتوانست بیاید.»
همان شب حاج آقایم رفت دنبال برادرشوهرم، آقا شمس الله که با خانمش همدان زندگی می کردند. خانم او را آورد پیشم. بعد کسی را فرستاد دنبال شینا و خودش هم کارهای خرید بیرون را انجام داد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
💞 @zendegiasheghane_ma
اینم یه کانال دیگه ما مخصوص تمام بانوان عاشق هنر؛ آشپزی؛ خلاقیت و ....
اینجا هم منتظرتونیم😊👆👆
#مهدےجان_عج
تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟
تاکی دودست خویش بسوی خداکنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم
بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
شبتون پر نور
💞 @zendegiasheghane_ma
✨ نوڪر زهرا شدم دنیا بہ نامم گشتہ است
نام پاڪـــــ فاطمـــہ ذڪر سلاممــــ گشتہ است
مڹ نمیدانم چہ رازۍ دارد این نامـــ عجیب
گفتن یا فاطمه تڪیه ڪلامم گشتہ است
#یازهرا_س
سلام روز زیباتون بخیر
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
ضمن عرض خیر مقدم و خوش آمد گویی به اعضای جدید؛ باید خدمتتون بگم روزهای چهارشنبه کلا مطالب تربیت فرزند داریم در کانال هنرکده بانوان هنرمند هم چهارشنبه به تناسب این کانال؛ بازی؛ سرگرمی و پستهایی مرتبط با کودکان داریم 😊👇
@honarmandankhane
💞 @zendegiasheghane_ma
#تربیت_فرزند
☝️مامان بشی... شادتر میشی😁🌼
📌تولد فرزندان می تواند موجب نشاط و سلامت روانی والدین شود.👨👩👧👦 نگاه به چهره فرزند نیز می تواند نشاط وصف ناشدنی برای والدین به ارمغان آورد و موجب #سلامت_روانی آنان شود. لذا وقتی که از امام صادق (ع) سؤال می کنند که: از بهترین چیزها برای آدمی چیست؟ می فرماید: «نگاه کردن به فرزند جوانی که در حضور والدین است».👦🧒🏻👦🏼
#فرزندآوری
💞 @zendegiasheghane_ma
#تربیت_فرزند
اگر با كودک خود مرتب صحبت کنید
و همیشه به او یادآور شوید که
پشتیبان همیشگی او در زندگی هستید،
کودک هم یاد میگیرد مشکلات و
رازهای خود را با شما در ميان بگذارد.
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#مشاوره
#پرسش_پاسخ
خانم #شاکری (مشاور ارشد خانواده)
#پسر_کوچولوم_آمرانه_حرف_میزنه
_سلام بر استاد عزیز
اینکه علت کج خلقی های فرزندان از نوع عملکرد والدین صورت میگیره،میخواستم ببینم فرزند 4ساله من که هر موقع هر چیزی را که میخواد با حالت آمرانه و دستوری و تند درخواست میکنه به خاطر چه رفتار بدی از من هست؟مثلا براش توی یخچال یک بطری آب مخصوص خودش گذاشتم ولی گاهی اوقات با تندی و فریاد میگه آب بددددده.
کلا هم خیلی بلند صحبت میکنه.حتی چند وقت پیش نگران شدم که نکنه گوشش مشکل داشته باشه ولی بررسی کردیم شکر خدا مشکلی نداشت
و اینکه عکس العمل من در مقابل این رفتاراش چی باید باشه.
🌲⛺🌲
سلام ،
🍀ببینید مامان خوب،،
با چه کسی آمرانه و تند صحبت می کنند؟!
👈با کسی که حرف گوش نمیکنه،،
👈با کسی که ازش ناراحت هستی،،
👈با کسی که فکر می کنی دوستت نداره...
حالا ببینید شما کدوم یک از اینها هستید مامان خوب 😊
⛺🌲⛺
_ چون تواناییاش بالاتر رفته در بعضی موارد براش انجام نمیدم.
شاید مورد اول بیشتر درست باشه.با کسی که حرف گوش نمیکنه
من باید چکار کنم؟
🌲⛺🌲
🍀مامان خوب،،
این راهکار رو یک هفته انجام بدین و نتیجه رو خودتون ببینید :
هر چیزی که کودک ازتون خواست؛
با صدای بلند بهش بگین:
" چششششششششم مامان جون،، الان برات میارم "
و براش انجام بدین.
⬅ بدون چک و چونه،،
⬅بدون غر زدن،،
⬅ بدون اه و اوه،
خوشگل و قشنگ براش انجام بدین،،
توی دل تون هم اصصصصصصلا ناراحت نباشید،،
که ای وای عادت میکنه،، پررو میشه و...
نه مامان خوب خیال تون راحت عادت نمیکنه،،،،
با آرامش👉
رضایت قلبی👉
و شادی👉
براش انجام بدین،،
به زودی گویش کودک تغییر میکنه و قدرشناس و قانع خواهد شد. ان شا الله...
✍ جهت تعجیل در فرج امام زمان (عج) صلوات 🌹
💞 @zendegiasheghane_ma
#تربیت_فرزند
استاد #تراشیون
#صوتی
پاسخ «حجت الاسلام و المسلمین سید علیرضا تراشیون» مشاور و کارشناس تربیتی کودک و نوجوان به این پرسش که «فرزندم رفتار شبیه اختلال جنسی دارد چه باید بکنم»
💞 @zendegiasheghane_ma
🔰خیانت بزرگی است که به ما و ملت ما کردند مادرها را منصرف کردند از بچه داری،
بچه داری را یک چیز منحطی حساب کردند،
در صورتیکه؛
از دامن همین مادر ها مالک اشتر ها پیدا میشوند🌱
از دامن همین مادرها حسین ابن علی پیدا میشود🌱
از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا میشوند که یک ملت را نجات میدهند 🌱
اینها این را منحطش کردند، شما را به یک صورتی میخواهند حفظ کنند.
مادرها ا اگر بتوانند بصورت عروسک دربیاورند🚫
عروسک!! که هیچ کار نداشته باشد به سرنوشت ملت خویش... ❗❌
#امام_خمینی_ره🍃
✅شغل الهی زن مادر بودن است. تربیت نسل مومن است.
#تربیت_فرزند
#فرزندآوری
💞 @zendegiasheghane_ma
❌در سنین زیر هفت سال، به صورت طبیعی از هر چیزی که بچه ها را از آزادی محروم کند، فراری هستند و این مسئله، میتواند یکی از نشانههای ضریب هوشی کودکان باشد.
💟 کودکان، بدون آن که آموزش ببینند، میدانند که در هنگام گرسنگی، باید بخورند. بر اساس همین احساس نیاز، هم اگر کسی به آنها خوراکی بدهد، با او دوست میشوند.
بنا به همین احساس نیاز هم هست که اگر کسی یک خوراکی را از دست آنان بگیرد، با او بد میشوند.
✅ کودکان، همان طور که نیاز به خوردن را حس میکنند و برای درک این نیاز، احتیاجی به آموزش ندارند، آزادی را دوست داشته، به آن گرایش دارند.
✳️ آنها با هر کسی که به آنان آزادی بدهد، دوست میشوند و از هر کس و هر چیز که آزادی را از آنان سلب کند، فراری هستند و علم و آموزش، البته از نوعِ رسمی آن، از این قاعده مستثنا نیست.
📛با توجّه به این که آزادی، یک نیاز در همۀ کودکان است، نباید از این که یک کودک، آرام است و جَست و خیز ندارد و میلی به آزادی در او نیست، خوشحال بود؛ بلکه باید به دنبال علّت رفت و ریشۀ عدم تمایل کودک به آزادی را پیدا کرد.
📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه۳۰
#من_دیگر_ما
#کتاب_سوم
#گزارههای_رفتاری
#تربیت_فرزند
استاد #عباسی_ولدی
@abbasivaladi
💞 @zendegiasheghane_ma
#صفحه87ازقرآن🌹
#جز_پنج🌹
#سوره_نساء 🌹
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به
#شهید_روح_الله_قربانی
#ختم_قرآن
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
#بهناز_ضرابی_زاده
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت213 #فصل_شانزدهم شام بچه ها را که دادم، طفلی ها خوابیدند. اما ن
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت215
#فصل_شانزدهم
یک هفته ای گذشته بود. شینا حالش خوش نبود. نمی توانست کمکم کند. می نشست بالای سرم و هی خودش را نفرین می کرد که چرا کاری از دستش برنمی آید. حاج آقایم این وضع را که دید، شینا را فرستاد قایش. خواهرها هم دو سه روز اول ماندند و رفتند سر خانه و زندگی شان. فقط خانم آقا شمس الله پیشم بود، که یکی از همسایه ها آمد و گفت: «حاج آقایتان پشت تلفن است. با شما کار دارد.»
معصومه، زن آقا شمس الله، کمکم کرد و لباس گرمی تنم پوشاند و چادرم را روی سرم انداخت. دستم را گرفت و رفتیم خانه همسایه.
گوشی تلفن را که برداشتم، نفسم بالا نمی آمد. صمد از آن طرف خط گفت: «قدم جان تویی؟!»
گفتم: «سلام.»
تا صدایم را شنید، مثل همیشه شروع کرد به احوال پرسی؛ می خواست بداند بچه به دنیا آمده یا نه؛ اما انگار کسی پیشش بود و خجالت می کشید. به همین خاطر پشت سر هم می گفت: «تو خوبی، سالمی، حالت خوب است؟!»
من هم از او بدتر چون زن همسایه و معصومه کنارم نشسته بودند، خجالت می کشیدم بگویم:
#قسمت216
#فصل_شانزدهم
«آره، بچه به دنیا آمده.» می گفتم: «من حالم خوب است. تو چطوری؟! خوبی؟! سالمی؟!»
معصومه با ایما و اشاره می گفت: «بگو بچه به دنیا آمد، بگو.»
از همسایه خجالت می کشیدم. معصومه که از دستم کفری شده بود، گوشی را گرفت و بعد از سلام و احوال پرسی گفت: «حاج آقا! مژده بده. بچه به دنیا آمد. قدم راحت شد.»
صمد آن قدر ذوق زده شده بود که یادش رفت بپرسد حالا بچه دختر است یا پسر. گفته بود: «خودم را فردا می رسانم.»
از فردا صبح چشمم به در بود. تا صدای تقه در می آمد، به هول از جا بلند می شدم و می گفتم حتماً صمد است. آن روز که نیامد، هیچ. هفته بعد هم نیامد. دو هفته گذشت. از صمد خبری نشد. همه رفته بودند و دست تنها مانده بودم؛ با پنج تا بچه و کلی کار و خرید و پخت و پز و رُفت و روب. خانم دارابی تنها کسی بود که وقت و بی وقت به کمکم می آمد. اما او هم گرفتار شوهرش بود که به تازگی مجروح شده بود. صبح زود بنده خدا می آمد کمی به من کمک می کرد. بعد می رفت سراغ کارهای خودش. گاهی هم می ایستاد پیش بچه ها تا به خرید بروم.
آن روز صبح، خانم دارابی مثل همیشه آمده بود کمکم. داشتم به بچه ها می رسیدم. آمد، نشست کنارم و کمی درددل کرد. شوهرش به سختی مجروح شده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
💞 @zendegiasheghane_ma