eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.4هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان بر اساس داستان نویسنده : زهرا اسعد بلنددوست ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔻 از وقتی که حرف زدن یاد گرفتم تو آلمان زندگی می کردیم. نه اینکه آلمانی باشیم، نه. ایرانی بودیم آن هم اصیل. اما پدر از مریدان سازمان مجاهدین خلق بود و بعد از کشته شدنِ تنها برادرش در عملیات مرصاد و شکستِ سخت سازمان، ماندن در ایران براش مساوی شده بود با جهنم. پس علی رغم میل مادرم و خانواده ها، بارو بندیل بست و عزم مهاجرت کرد. آن وقتها من یک سالم بود و برادرم دانیال پنج سال. مادرم همیشه نقطه ی مقابل پدرم قرار داشت. اما بی صدا و بی جنجال. و تنها به خاطر حفظ منو برادرم بود که تن به این مهاجرت و زندگی با پدرم می داد. پدری که از مبارزه، فقط بدمستی و شعارهایش را دیده بودیم. شعارهایی که آرمانها و آرزوهای روزهای نوجوانی من و دانیال را محاصره میکرد. که اگر نبود، زندگیم طور دیگه ایی میشد. پدرم توهم توطئه داشت اما زیرک بود. پله های برگشت به ایران را پشت سرش خراب نمیکرد. میگفت باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به راحتی برگردم و برای استواری ستون های سازمان خنجر از پشت بکوبم. نمیدونم واقعا به چه فکر میکرد، انتقام خون برادر؟؟، اعتلای اهداف سازمان؟؟، یا فقط دیوانگی محض؟؟. اما هر چی که بود در بساط فکریش، چیزی از خدا پیدا نمیشد. شاید به زبون نمیاورد اما رنگ کردار و افکارش جز سیاهی شیطان رو مرور نمیکرد. و بیچاره مادرم که خدا را کنجِ بقچه ی سفرش قایم کرده بود، تا مهاجرتش بی خدا نباشد. و زندگی منه یکسال و دانیال پنج ساله میدانی شد، برای مبارزه ی خیر و شر.. و طفلکی خیر، که همیشه شکست میخورد در چهارچوب، سازمان زده ی خانه ی مان. مادرم مدام از خدا و خوبی میگفت و پدرم از اهداف سازمان. چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد نه سازمان. و من و برادرم دانیال خلاء را انتخاب کردیم، بدون خدا و بدون سازمان و اهدافش. نوجوانی من و دانیال غرق شد در مهمانی و پارتی و دیسکو و خوشگذرانی. جدای از مادرِ همیشه تسبیح به دست و پدر همیشه مست. شاید زیاد راضیمان نمیکرد، اما خب؛ از هیچی که بهتر بود. و به دور از همه حاشیه ها من بودم و محبت های بی دریغ برادرم دانیال که تنها کور سویِ دنیایِ تاریکم بود. آن سالها چند باری هم علی رغم میل پدر، برای دیدار خانواده ها راهی ایران شدیم که اصلا برایم جذاب نبود. حالا سارایِ ۱۸ ساله و دانیال ۲۳ ساله فقط آلمان رو میخواستند با تمام کاباره ها و مشروب هایش. اما انگار زندگی سوپرایزی عظیم داشت برای من و دانیال. در خیابانهای آلمان و دل ایران…. ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه به روح شهید فخری زاده ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃حساب و کتاب عالم ما همین حالا وقتی پای دفاع از تو به میان می‌آید، به قدری اهل حساب و کتاب می‌شویم که اگر کسی برای دفاع از ما همین اندازه و یا حتی کمتر از این، اهل حساب و کتاب شود، دلمان می‌رنجد. همین حالا یعنی وقتی که فریاد می‌زنیم که زودتر بیا. همین حالا یعنی وقتی که دادمان از ظلم و ستم بلند است. همین حالا یعنی وقتی که فهمیده‌ایم بدون تو زمین سامان نمی‌گیرد. حالا وقتی که بیایی و پای جان دادن برای تو به میان بیاید، چه قدر اهل حساب و کتاب می‌شویم؟ خدا می‌داند و با این ایمان دست و پا شکسته‌ای که ما داریم، خودمان هم می‌دانیم. ما تو را برای رفاه خودمان می‌خواهیم. با تو بودن اگر رفاهمان را بگیرد، تو را رها می‌کنیم. تلخ است؛ ولی حقیقت دارد. خدا را شکر که تو روی جماعتی که اهل حساب و کتاب است، حسابی باز نمی‌کنی. 13 نفر از شما کشتۀ جماعتی شدند که اهل حساب و کتاب بودند، خدا اراده کرده که تو را نگهدارد. پس به یقین وقتی می‌آیی که لشکرت کامل شده باشد از مردهایی که همۀ حساب و کتابشان تو هستی. کاش من هم سرباز لشکرت می‌شدم. شبت بخیر حساب و کتاب عالم! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجموعه کانالهای ما در ایتا 😊 اگر هنوز همشون نیستی عجله کن👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با نام و یاد خدا آغاز میکنیم دوشنبہ 8 آذر ماه را🌷 این که دیروز روز خوبی بوده یا نه اهمیتی نداره امروز یه روز تازه است امروزتون فوق العاده همچون آبی آرام باش با بادبانی بر افراشته در دریای بیکران🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای زیبایی دستها با دستهایتان صدقه بدهید برای زیبایی صدا قرآن کریم را تلاوت کنید برای زیبایی چشمها از ترس خدا اشک بریزید برای زیبایی صورت عادت وضو را ترک نکنید برای زیبایی اعصاب در بارگاه خدا سجده کنید برای زیبایی دل در دلتان یاد خدا را جای دهید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹﷽🌹 🍃 با همسرت خوش رفتار باش، تا زندگی‌ات با صفا شود... "امام علی (ع)" _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک لیوان چای و یک حبه عشق💝 مردان بنده محبت هستند و نیروی محبت میتواند آنها را به هر کاری ترغیب کند. 🌺حال تصور کنید مردی خسته وارد خانه میشود با آغوش گرم همسر و یک استکان چای و چند جمله دلنشین مواجه شود 🌷این حجم از محبت به راحتی خستگی چندین ساعته مردان را از تن آنها بیرون خواهد کرد. 🌹خلق خوش، 💕ظاهر آراسته ، 💝مهربانی در کلام ، ✔️درک خستگی ها ، ❓سوال پیچ نکردن ... 👈از راس اموری است که در هنگام ورود یک مرد خسته باید مورد توجه قرار گیرد.😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
📌وقتی با هم صحبت می کنید تا حد امکان مزاحم های محیطی مانند تلویزیون، رادیو و حتی گوشی تان را خاموش کنید. ‼️اگر شرایط محیطی فراهم نبود، صحبت های تان را به زمان دیگری موکول کنید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#کنترل_ذهن_برای_تقرب #قسمت1 بسم الله الرحمن الرحیم 🔶 کارهایی که ما آدم ها میتونیم انجام بدیم به
🔵 گفتیم که کنترل ذهن یه عملیات بسیار مهم در زندگی انسان هست. موضوعی که وجود داره اینه که معمولا کنترل ذهن آسون تر از کنترل دل هست. 🔶 آدم به این راحتیا نمیتونه دل خودش رو کنترل کنه! مثلا نمیتونه به دلش بگه زود باش به فلان چیز علاقمند شو! یا بگه زود باش بترس از خدا! ⭕️ یا مثلا آدم اگه به دلش بگه نترس از سختی ها و رنج ها! میگه تو بگو ولی من میترسم!!! 🔶 معمولا سفارشاتی که برای دل انسان وجود داره، عمدتا منظورشون انسان هست. چون آدم میتونه ذهن خودش رو کنترل کنه ✔️ شما میتونی خودت رو کنترل کنی که به چی فکر کنی و به چی فکر نکنی و کدوم موضوع رو بهش توجه کنی یا توجه نکنی. ✅ و جالبه که اگه انسان بخواد خودش رو کنترل کنه که یه کاری رو انجام نده، حتما باید اول خودش رو کنترل کنه که به اون چیز حتی فکر هم نکنه.👌 🔶 ذهن هر جا رفت دل هم به دنبالش میره و آدم دیگه نمیتونه دلش رو کنترل کنه. ⭕️ ریشه خیلی از روابط حرام هم همین موضوع هست. کسی که کلا فکرش توی پیدا کردن دوست جنس مخالف باشه، به این کار علاقه پیدا میکنه و وقتی سراغ این کار رفت دیگه نمیتونه دست از این کار برداره. ✔️ برای همین آدم باید تمرین کنه که ذهنش رو کنترل کنه تا بعدا به علاقه ها و رفتارهای منفی کشیده نشه. ⭕️ در جامعه ما مسائلی هست که کاملا ضد کنترل ذهنه. 1- اوقات فراغت در جوامع شهری افزایش پیدا کرده. 2- ابزار سرگرمی (شیره مالیدن سر آدم ها) زیاد شده. قدیم که انقدر ابزار بازی و سرگرمی نبود. الان میبینی طرف توی موبایلش هزار جور بازی داره! 📲🕹 کلی اخبار و مطالب سرگرم کننده توی شبکه های اجتماعی وجود داره. انواع نرم افزار ها و... میگه بیا تا یه چیز جالب بهت نشون بدم! - چیه میخوای ذهن منو مشغول کنی؟! من چرا باید به اون چیزی که تو میگی فکر کنم؟😒 تو میخوای اراده منو از بین ببری؟😒 - نه یه چیز جالبه! حرام که نیست!🤓 - خب باشه. مگه من گفتم حرامه؟! همین که سر من رو به یه موضوعی بند میکنه که لازم نیست در موردش فکر کنم پس من نمیخوامش.😒 اگه قرار باشه به هر چیز جالبی توجه کنم ذهن من میشه... آقا من اصلا نمیخوام به چیز جالب نگاه کنم! باید کیو ببینم؟ ⭕️ رسانه ها کارشون اینه که هر لحظه توجه آدم رو جلب کنن. حتی خیلی وقتا اعضای خانواده و آشنایان مدام باعث مشغول شدن ذهن انسان میشن. ⭕️ میشینن دور هم و هی برای هم چیزای جالب بلوتوث میکنن! یا طرف توی ده تا گروه عضو میشه و هی همدیگه رو توی گروه ها تشویق میکنن تا هر کی هرچی میتونه چیزای جالب بذاره! اونایی که مذهبی نیستن توی گروه پیامای مزخرف و مثلا جالب طنز و مستهجن میفرستن اونایی هم که مذهبی هستن پیامای مذهبی مختلف رو از چپ و راست میفرستن برای همدیگه! تازه همدیگه رو هم تشویق میکنن تا ببینن کی میتونه چیز جالب تری گیر بیاره!❌ ⭕️ صبر کن ببینم مگه من احمقم که هی ذهن بسیار با ارزش من رو به تفکر در مورد مسائل مختلف وادار میکنی؟😒 مگه تو منو حیوون فرض کردی؟ چرا هر لحظه توجه منو به یه چیز جالبی جلب میکنی؟ تو میدونی که اگه من هر لجظه دنبال یه چیز جالب باشم ذهنم بی اراده میشه؟ اجازه ندیم هر کی از راه رسید ذهن ما رو به خودش جلب کنه. خیلی باید برای ذهن خودمون احترام قائل باشیم. حتما برای کنترل ذهن، برنامه ریزی و تمرین کنیم.... 🔵 مثلا تا میاد توی ماشین میشینه رادیو رو روشن میکنه! ⭕️ صبر کن عزیزم. الان این میخواد توجه تو رو به چی جلب کنه؟ آیا از تو گرفت؟😒 اگه کسی دست ببره توی جیب شما به عنوان باهاش برخورد قانونی میکنی. حالا این رسانه دست برد توی و ذهن شما که خیییلی مهم تر از جیب شما اینجا چرا چیزی نمیگی؟ ⭕️ اصلا کاری ندارم به اینکه آیا به چیز خوبی جلب میکنه ذهنت رو یا به چیز بد؛ همین که آدم هر لجظه ذهنش به چیزای مختلفی جلب بشه خییلی خطرناکه. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانواده آسمانی ۱۲.mp3
11.74M
✦ همه انسان ها از یک روح واحد آفریده شده اند.؛ ← اما تنها یک گروه هستند که به دلیل داشتن یک ویژگی مشترک، از نگاه قرآن با یکدیگر برادرند. ویژگی مشترک آن گروه چیست؟ و چه نامی دارند؟ 🎤 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
010.mp3
1.53M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد زن و شوهر در خانواده "بخش دهم" ❇️ ویژگی های نگاه مالکیت و تفاوتش با "نگاه امانت داری" 💥 دکتر حمید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان بر اساس داستان نویسنده : زهرا اسعد بلنددوست ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#یک_فنجان_چای_باخدا 🔻 #قسمت1 از وقتی که حرف زدن یاد گرفتم تو آلمان زندگی می کردیم. نه اینکه آلما
آن روزها همه چیز خاکستری و سرد بود، حتی چله ی تابستان. پدرم سالها در خیالش مبارزه کرد و مدام از آرمانش گفت به این امید که فرزندانش را تقدیم سازمان کند، که نشد.. که فرزندانش عادت کرده بودند به شعارزدگی پدر، و رنگ نداشت برایشان رجزخوانی هایش. وبیچاره مادر که تنها هم صحبتش، خدایش بود. که هر چه گفت و گفت، هیچ نشد. در آن سالها با پسرهای زیادی دوست بودم. در آن جامعه نه زشت بود، نه گناه. نوعی عادت بود و رسم. پدر که فقط مست بود و چیزی نمیفهمید، مادر هم که اصلا حرفش خریدار نداشت. میماند تنها برادر که خود درگیر بود و حسابی غربی. اما همیشه هوایم را داشت و عشقش را به رخم میکشد، هروز و هر لحظه، درست وقتی که خدایِ مادر، بی خیالش میشد زیر کتک ها و کمربندهای پدر. خدای مادر بد بود. دوستش نداشتم. من خدایی داشتم که برادر میخواندمش. که وقتی صدای جیغ های دلخراشِ مادر زیر آوار کمربند آزارم میداد، محکم گوشهای را میگرفت و اشکهایم را میبوسید. کاش خدای مادر هم کمی مثله دانیال مهربان بود. دانیال در، پنجره، دیوار، آسمان و تمام دنیایم بود.. کل ارتباط این خانواده خلاصه میشد در خوردن چند لقمه غذا در کنار هم، آن هم گاهی، شاید صبحانه ایی، نهاری. چون شبها اصلا پدری نبود که لیست خانواده کامل شود. روزهای زندگی ما اینطور میگذشت.آن روزها گاهی از خودم میپرسیدم: یعنی همه همینطور زندگی میکنند؟؟ حتی خانواده تام؟؟؟ یا مثلا معلم مدرسه مان، خانوم اشتوتگر هم از شوهرش کتک میخورد؟؟ پدر لیزا چطور؟؟ او هم مبارز و دیوانه است؟؟ و بی هیچ جوابی، دلم میسوخت برای دنیایی که خدایش مهربان نبود، به اندازه ی برادرم دانیال.. روزها گذشت و من جز از برادر، عشق هیچکس را خریدار نبودم. بیچاره مادر که چه کشید در آن غربت خانه. که چقدر بی میل بودم نسبت به تمام محبتهایش و او صبوری میکرد محضه داشتنم. اما درست در هجده سالگی، دنیایم لرزید.. زلزله ایی که همه چیز را ویران کرد. حتی، خدایِ دانیال نامم را.. و من خیلی زود وارد بازی قمار با زندگی شدم.. اینجا فقط مادر با خدایش فنجانی چای میخورد.. ... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه به روح پر فتوح شهید زین الدین ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا