eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان بر اساس داستان نویسنده : زهرا اسعد بلنددوست ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#یک_فنجان_چای_باخدا 🔻 #قسمت1 از وقتی که حرف زدن یاد گرفتم تو آلمان زندگی می کردیم. نه اینکه آلما
آن روزها همه چیز خاکستری و سرد بود، حتی چله ی تابستان. پدرم سالها در خیالش مبارزه کرد و مدام از آرمانش گفت به این امید که فرزندانش را تقدیم سازمان کند، که نشد.. که فرزندانش عادت کرده بودند به شعارزدگی پدر، و رنگ نداشت برایشان رجزخوانی هایش. وبیچاره مادر که تنها هم صحبتش، خدایش بود. که هر چه گفت و گفت، هیچ نشد. در آن سالها با پسرهای زیادی دوست بودم. در آن جامعه نه زشت بود، نه گناه. نوعی عادت بود و رسم. پدر که فقط مست بود و چیزی نمیفهمید، مادر هم که اصلا حرفش خریدار نداشت. میماند تنها برادر که خود درگیر بود و حسابی غربی. اما همیشه هوایم را داشت و عشقش را به رخم میکشد، هروز و هر لحظه، درست وقتی که خدایِ مادر، بی خیالش میشد زیر کتک ها و کمربندهای پدر. خدای مادر بد بود. دوستش نداشتم. من خدایی داشتم که برادر میخواندمش. که وقتی صدای جیغ های دلخراشِ مادر زیر آوار کمربند آزارم میداد، محکم گوشهای را میگرفت و اشکهایم را میبوسید. کاش خدای مادر هم کمی مثله دانیال مهربان بود. دانیال در، پنجره، دیوار، آسمان و تمام دنیایم بود.. کل ارتباط این خانواده خلاصه میشد در خوردن چند لقمه غذا در کنار هم، آن هم گاهی، شاید صبحانه ایی، نهاری. چون شبها اصلا پدری نبود که لیست خانواده کامل شود. روزهای زندگی ما اینطور میگذشت.آن روزها گاهی از خودم میپرسیدم: یعنی همه همینطور زندگی میکنند؟؟ حتی خانواده تام؟؟؟ یا مثلا معلم مدرسه مان، خانوم اشتوتگر هم از شوهرش کتک میخورد؟؟ پدر لیزا چطور؟؟ او هم مبارز و دیوانه است؟؟ و بی هیچ جوابی، دلم میسوخت برای دنیایی که خدایش مهربان نبود، به اندازه ی برادرم دانیال.. روزها گذشت و من جز از برادر، عشق هیچکس را خریدار نبودم. بیچاره مادر که چه کشید در آن غربت خانه. که چقدر بی میل بودم نسبت به تمام محبتهایش و او صبوری میکرد محضه داشتنم. اما درست در هجده سالگی، دنیایم لرزید.. زلزله ایی که همه چیز را ویران کرد. حتی، خدایِ دانیال نامم را.. و من خیلی زود وارد بازی قمار با زندگی شدم.. اینجا فقط مادر با خدایش فنجانی چای میخورد.. ... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه به روح پر فتوح شهید زین الدین ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂تو نیستی و این همه بغض ترک ترک دارد به روی سینه تلمبار می شود... 🍂پس زودتر بیا ز سفر ای ولیّ ما آخر بهم ریخته سروسامان زندگی .. تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙 🌿🦋🌹🌿🦋🌹🦋🌿🌹🦋🌿🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸ســــــــــــلام 💖صبح زیباتون بخیر و نیکی   🌸صبحتون شاد و پرانرژی 💖روزتون معطر به نور الهی 🌸سر آغاز روز تون 💖سرشار ازعشق و شـادی 🌸و خبرهای  خوش و عالی 🌸دلتون شــــــاد 💖و زندگیــــتون آرام 🌸سه شنبه تــون زیبــا ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 یکی از اصول مهم این است که رفتار و گفتار ما باعث همسرمان نشود چرا که عامل مهمی در سرد شدن رابطه زن و شوهر است. 💠 از مصادیق تحقیر همسر، شوخی‌های نامناسب مخصوصاً در جمع، او با تغییر صدا و اشاره و یا بی‌احترامی کردن به اوست. 💠 این کارها یقیناً سنگینی به رابطه شما می‌زند و در واقع دارید به دست خودتان به همسرتان اجازه می‌دهید که برای تقابل با شما چنین کاری را انجام دهد. 💠 حتماً برای این رفتار آسیب‌زننده، از همسرتان عذرخواهی کرده و این رفتار را ترک کنید. اگر او حس کند که شما متوجه ضربه خوردن روح او شده‌اید و درصدد اصلاح آن هستید، دلخوری او تبدیل به و سردی مزمن نخواهد شد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 زیبائی و نظم بخاطر همسر خانه‌ی ، بسیار جالب و دیدنی بود، وسائل و لوازم منزل به طور منظم چیده شده بود، مثلا رنگ پرده‌ها خیلی ساده ولی متناسب با رنگ منزل بود. علت را از ایشان پرسیدند که چرا اینقدر مرتب و منظم است؟ ایشان فرمودند: موقعی که من کردم همسرم از خانواده و نسبتاً متمکّنی بود، و من گفتم که هستم و چیز زیادی ندارم و آنها بدین صورت قبول نمودند، ولی بعدها می‌دیدم هر وقت اقوام و خویشان همسرم به منزل ما می‌آمدند، خانه سر و سامان خوبی نداشت و باعث خجالت و شرمندگی همسرم می‌شد. لذا بخاطر به همسرم و او منزل را به این صورت درآوردم که مشاهده می کنید و این موجب رضایت او شد. زینت منزل فقط به خاطر رضایت او بوده نه برای تمایل خودم به تجملات و زرق و برق دنیوی. 💠 البته خانه و فرش مربوط به یکی از اقوام آقا بود و بعضی از وسائل خانه هم توسط همسرشان که تمکنی داشته‌اند تهیه شده بود. _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃❤️ 😍"ﻓﻮﺍﯾﺪ همسر!!!" 🔹 ﺑﺮ ﺗﺮﺱ ﻏﻠﺒﻪ می‌کند! 🔸 ﺍﺷﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ می‌نشاند! 🔹 ﺑﺎ ﺑﯿ‌‌‌ﺨﻮﺍﺑﯽ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ می‌کند! 🔸 ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ می‌برد! 🔹 ﺭﻭﻧﺪ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺪﺗﺮ می‌کند! 🔸 ﻓﺸﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﺼﺒﯽ ﺭﺍ ﮐﺎﻫﺶ میدهد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
011.mp3
1.84M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد زن و شوهر در خانواده "بخش یازدهم" 🌷 زن و مرد باید در اطاعت امر خدا یار همدیگر باشند... 💥 دکتر حمید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
داستان بر اساس داستان نویسنده : زهرا اسعد بلنددوست ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#یک_فنجان_چای_باخدا #قسمت2 آن روزها همه چیز خاکستری و سرد بود، حتی چله ی تابستان. پدرم سالها در خی
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 ❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت روزهای هجده سالگیم بود. سال و روزهایی که ققنوس شد و زندگیم را سوزاند.زندگی همه ما را. من… دانیال…مادر و پدرِ سازمان زده ام! آن روزها،دانیال کمی عجیب شده بود. کتاب میخواند. آن هم کتابهایی که حتی عکس و اسم روی جلدش برایم غریب بود!!! به مادر محبت میکرد. کمتر با پدر درگیر میشد.به میهمانی و کلوب نمی آمد و حتی گاهی با همان لحنِ عشق زده اش، مرا هم منصرف میکرد. رفت و آمدش منظم شده بود. خدای من مهربان بود، مهربانتر شده بود. اما گاهی حرفهایش، شبیه مادر میشد و این مرا میترساند. من از مذهبی ها متنفر بودم. مادرم ترسو بود وخدایی ترسوتر داشت. اما دانیال جسور بود، حرف زور دیوانه اش میکرد. فریاد میکشید. کتک کاری میکرد. اما نمیترسید، هرگز.. خدای من نباید شبیه مادر و خدایش میشد. خدای من، باید دانیال، برادرم می ماند!!!! پس باید حفظش میکردم، هر طور که شده. خودم را مشتاق حرفهایش نشان میدادم و او میگفت. از بایدها و نبایدها. از درست و غلطهای تعریف شده. از هنجارها و ناهنجارها. حالا دیگر مادر کنار گود ایستاده بود و دانیال میجنگید با پدر، با یک شرِ سیاست زده. در زندگی آن روزهایم چقدر تنفر بود و من باید زندگیشان میکردم. من از سیاست بدم میامد. ثانیه های عمرم میدویدند و من بی خیالشان. دانیال دیگر مثله من فکر نمیکرد. مثل خودش شده بود. یک خدای مهربانتر!!! مدام افسانه هایی شیرین میگفت از خدای مادر که مهربان است.که چنین و چنان میکند. که…. و من متنفرتر میشدم از خدایی که دانیال را از میهمانی ها و خوش گذرانیهای دوستانه ام، حذف کرده بود. این خدا، کارش را خوب بلد بود. هر چه بیشتر میگذشت، رفتار دانیال بیشتر عوض میشد. گاهی با هیجان از دوست جدیدش که مسلمان بود میگفت،که خوب و مهربان و عاقل است،که درهای جدیدی به رویش باز کرده…که این همه سال مادر میگفت و ما نمیفهمیدیم…که چه گنجی در خانه داشتیمو خواب بودیم…و من فقط نگاهش میکردم. بی هیچ حس و حالی.حتی یک روز عکسی از دوست مسلمانش در موبایل، نشانم داد و من چقدر متنفر بودم از دیدن تصویر پسری که خدایم را رامِ خدایش کرده بود. ... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه به روح شهید نوجوان بهنام محمدی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌱ما منتظریم از سفر، برگردی یک‌روز شبیه رهگذر برگردی... 🌱با کاسه‌ی آب و مجمری از اسپند ما آمده ایم پشت در، برگردی... 🌱وقتش نرسیده است ای مرد ظهور با سیصدوسیزده نفر، برگردی؟ تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🍃🌹🌾🍃🌹🌾🍃🌹🌾🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با نام یاد و خدا چهارشنبہ 10 آذر ماه را آغاز میکنیم🌷 روزتان منور باد ز طلوع و درخشندگی خورشید تابناک الهی قلبتان آکنده باد از عطر نفسهای خدایی و دلتون مملو از عشق الهی چهارشنبه تون بخیر و نیکی🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم سلام خانم شاکری صبحتون بخیر من یه پسر ۲ ساله دارم که خداروشکر خیلی پسر خوبیه، یه مشکلی که داریم اینه که وقتی میریم خونه ی مادرشوهرم، یه پسر ۲ سال و نیمه دارن که هیچ اسباب بازی به پسرم نمیده بازی کنه و هلش میده، موهاشو میکشه، پسر منم به شدددت گریه می‌کنه و حساس میشه، انقدر که حتی اگه یه دست کوچیک بهش بزنه دیگه کلی گریه میکنه واقعا کلافه میشیم که باید چیکار کنیم... از اینطرف پسرِ خواهرم ۹ ماه کوچکتر از پسر منه، هروقت که باهم هستند پسرم هیچ اسباب بازی به اون نمیده، یا وسیله هارو پرت میکنه به سمتش... در برابر این دو رفتارِ پسرم من چه عکس العملی باید داشته باشم؟ 🐱🐥🐱 ☘️سلام ،،عاقبت تون بخیر 🌹 مراحل رشد و نمو کودکان رو مطالعه کنید. احساس تعلق و میل به مالکیت از حدود یک و نیم سالگی به بعد در کودکان پررنگ میشه،، ✅این احساس تملک 👈با حساسیت و تاکید والدین کم و زیاد میشه.. دو سالگی سن مهم و سرنوشت سازی برای کودکان هست چون هم باید از شیر مادر جدا بشن و هم بعد از مدتی آموزش مهم دستشویی رفتن رو داشته باشند،، و یواش یواش آداب اجتماعی رو یاد بگیرند. به خاطر همین،، باید محیط خانوادگی و رابطه عاطفی محکم و امنی داشته باشند تا بدون دغدغه های احساسی و کشمکش های ارتباطی،، به سلامت از این مرحله عبور کنند. ان شا الله اولویت شما فعلا *امنیت روانی و عاطفی* فرزندتون هست. ✅مراقبت کاملا محسوس و مستقیم و همراهی با کودک،، یکی از مهمترین وظایف مادر در این دوره است. ☑️ ❌اجازه ندین هیچ بچه ای اذیتش کنه یا بهش آسیب بزنه،، در صورت درگیری فیزیکی از معرکه دورش کنید. ❌ برای اینکه کودک بتونه از خودش دفاع کنه و نسبت به کوذکان زیردست مهربان و سازگار باشه،، 👉👉👉 👈باید عزت نفس و کرامت انسانی اش پی ریزی و تقویت بشه... چطوری؟! در تنهایی و خونه خودتون،، 👈به کارهای خوبش ( بدون غلو و بزرگنمایی) توجه کنید و تشویقش کنید. 👈کارهای اشتباهش رو ببخشید و کمکش کنید اشتباهات رو اصلاح کنه.. 👈برای کارهای بد و ناپسند،، با قهر یک یا دو دقیقه ای و کاهش توجه مثبت تنبیه اش کنید. 👈به اندازه توانایی و قدرتش بهش مسئولیت بدین تا ظرف وجودش از احساس خوشایندی پر بشه... 🍃وقتی این کارها رو به اندازه و همیشه انجام بدین،، در موقعیت های مختلف تکلیف تون رو میدونید و سرگردان نمیشین. ان شا الله ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم 💕♦️♦️♦️🎍♦️♦️♦️💕 سلام خانم شاکری عزیز خوب هستید شرمنده مزاحمتون شدم ،، غرض از مزاحمت پسر من تازگی وارد ۱۰سال شده من و پدرش بهش نماز و وضو گرفتن رو از هفت هشت سالگی بهش آموزش دادیم البته از قبل هم آشنایی داشت و با خودم یا پدرش گاهی اوقات مسجد می‌بردیم و در منزل هم زمانهایی که پدرش زود برگرده خونه سعی میکنیم به جماعت نماز بخونیم الان میخواستم بدونم به صورت جدی از چه زمانی باید نماز خواندن رو شروع کنه تا در ۱۵سالگی باهاش به مشکل نخوریم البته یک وقتهایی در نماز جماعت ما شرکت نمیکنه یا برای نماز صبح از چه زمانی به صورت جدی بیدارش کنیم و به چه صورت باشه؟البته یک وقتهایی میگه منو برای نماز صبح بیدار کنید که پدرش بیدارش می‌کنه که یک وقتهایی هم میگه اما بیدار نمیشه خواستم ازتون مشورت بگیرم که چه کار باید انجام بدم ؟❤️❤️🌺🌺🌹🌹 ♦️🎍♦️ ☘️سلام ، متشکرم عزیزم. سن تکلیف پسرتون 15 ساله یعنی 5 سال دیگه فرصت دارید تا برای اوامر دین آماده اش کنید. همینطور که ادامه میدین خوبه،، اجبار و سخت گیری و تنبیه و بدخلقی نباشه،، در این مرحله بیشتر تشویق و ترغیب و حمایت داشته باشید،، نکته مهم اینه که گاهی بهش یادآوری کنید که الان داری امتیاز جمع میکنی بدون اینکه نمره منفی بگیری،، همینکه به 15 سال که سن تکلیف و بزرگ شدن معنوی ات هست برسی،، باید دقیق و صحیح و همیشه انجام بدی... گاهی از نخوندن نمازش ناراحت بشید و احساس تون رو بهش بگید. گاهی شادی و نشاط تون رو به خاطر نور نمازش بهش بگید. تا نزدیک سن تکلیف،، تا رسیدن سن تکلیف با اشتیاق و علاقه بهش یادآوری کنید مثلا 3 ماه تا بزرگ شدن معنوی و ورودت به دنیای بزرگسالان مونده،، اصول و فروع دین رو بهش یاد بدین،، روی امر به معروف و نهی از منکر تاکید کنید و بگید از این به بعد شما هم میتونی ما رو به کار خیر امر و از کار بد نهی کنی،، یواش یواش شوق دینداری و ایمان رو در قلبش ریشه دار کنید. و اینکه خودتون آشکارا در خونه به همسرتون چشم بگید تا ولایت پذیری فرزندان تون افزایش پیدا کنه ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
خانم شاکری جان ممنون از راهنمایی تون که همیشه مفید و موثری هست خدا خیرتون بده در مورد دخترم هم راهنمایی میکنید؟❤️🙏🙏❤️ برای دخترم هم که الان وارد ۵سال شده حجاب رو به صورت جدی از چه سنی شروع کنیم که در ۹سالگی به مشکل نخوریم ؟منو پدرش براش چادر مشکی و چند روسری که دوست داشت خریدیم و من فعلا تو امامزاده یا تو حسینیه یا مسجد چادر رو سرش میکنم و میگم این مکانها حرمت داره و باید چادر سر کنیم که یک وقتهایی میپوشه و یک وقتهایی نمیپوشه اما سوالم این هست که چه جوری علاقمندش کنم و از چه زمانی جدی شروع کنم به چادر سر کردن دخترم ؟ممنون از زحماتتون خدا خیرتون بده❤️❤️🌺🌺🌹🌹 🌼🌴🌼 ☘️برای دخترتون هم همینطور،، که رفتار کردید خوبه،، طوری باشه که چادر براش معضل و سنگین نباشه،، تا سن تکلیف 4 سال مونده،، تا اون زمان تشویق و ترغیب و حمایت و آزادی نسبی .. وقتی نزدیک تکلیف شد،،، تاکید و حساسیت تون بیشتر بشه و با بیان زیبا،، 👈 اهمیت و ارزش مندی حجاب رو براش بگین. مراقبت از محرم و نامحرم و آداب اجتماعی و دینی رو از 7 سالگی براش تکرار کنید. تعریف و تحسین از زیبایی هاش و قربون صدقه رفتن یادتون نره،، دخترها منابع احساسی و عاطفی آینده هستند باید ظرف وجود شون کاملا پر بشه تا به عزتمندی برسند و خودشون با معرفت و آگاهی از شخصیت شون محافظت کنند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══