#عید_بیعت
#حی_بودن
#ارسالی_اعضا
در کنار خانواده یه جشن کوچیک گرفتند و سهم همسایه رو هم دادند😊😍👌
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#ازدواج
#چالش_خاطرات_خواستگاری
#ارسالی_اعضا
خاطرات خواستگاری
ما عادت داشتیم شبا زود بخوابیم و صبح زود بیدار بشیم و دیگه هم بعد از نماز نمیخوابیدیم
شب خواستگاری نماز خوندیم طبق معمول شام خوردیم ، یکی دو ساعت منتظر موندیم خبری نشد
گفتیم حتما منصرف شدن چون دیگه دیروقته
چراغا رو خاموش کردیم.
تو اتاق پذیرایی مثل هرشب رختخواب انداختیم خوابیدیم
یه قدری که خوابمون سنگین شد یهو با صدای زنگ خونه از خواب پریدیم
😳
دیگه میتونید حدس بزنید با چه سرعتی باید رختخوابا رو جمع میکردیم و سر و وضع خودمونو مرتب کردیم که بگیم بلرمایید تو 😩
بعدها متوجه شدیم که اونا بر عکس ما خیلی دیر کارن مثلا ساعت ۱۱ شب تازه تصمیم میگیرن برن مهمونی
و معمولا تقریبا ۲ ساعت دیرتر از موعد میان سر قرار 😏😏
البته الان ۳۰ ساله که باهم زندگی میکنیم و خیلی هم خوبیم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام،عیدتون مبارک،منم این بسته های شکلات را با کمک پسرام درست کردیم و تو هیئت پخش کردیم🌺🌺
#عید_بیعت
#ارسالی_اعضا
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام
به مناسبت آغاز ولایت امام زمان(عج)
این معجونها رو درست کردم
البته پسرم بیشتر به خوردنش فکر میکرد تا مناسبتش😍😅🤩
#عید_بیعت
#ارسالی_اعضا
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#ازجهنم_تابهشت #قسمت30 با حرص نگاشون کردم _چتونه؟ شقایق_ تانی میدونی اگه گشت میومد مارو میبرد ماما
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت31
بعد از یک ساعت تو ترافیک بودن محمد رو دم خونشون پیاده کردم و خودم هم راه افتادم به سمت خونه. حوصله هیچ کس رو نداشتم . از طرفی فضای خونه دلگیر و کسل کننده بود و از طرفی بیرون بودن دردی رو دوا نمیکرد. پناه بردم به آرامش بخش ترین چیز ممکن ؛ زیارت عاشورا.
الذین بذلو مهجم دون الحسین علیه السلام.
با خوندن زیارت عاشورا آروم شده بودم. شنیدن صدای انرژی بخش پرنیان هم کار خودشو کرد و سعی کردم یکم فکرمو آزاد کنم. در اتاق باز بود و صداش از پذیرایی واضح به گوش میرسید
پرنیان_ امیرررر حسین کجاااایی؟
_ یه جایی زیر سقف آسمون
یه دفعه اومد سرشو آورد تو اتاق و گفت پرنیان_این آسمونتون برای خواهر گلت هم جا داره؟
_ بله بله اختیار دارید. بیفرمایید.
پرنیان_ خوووووب؟؟؟؟؟
_خوب به جماااااااالت.
پرنیان_عه. خوب دربند خوش گذشت منو نبردی؟
_ کمی تا حدودی شاید یه ذره
پرنیان_ پرووووو. امیرحسین به نظرت بابا میشه مثله قبلنا؟ میشه همون بابایی که عشقش امام حسین بود ؟
چی باید بهش میگفتم ؟ وقتی خودم هم نمیدونستم. توفکر بودم که پرنیان خودش رو انداخت تو بغلم و آغوش من شد جایگاهی برای هق هق خواهر کوچیکم. داشتم شاخ در میاوردم. این موضوع برای پرنیان تازگی نداشت الان دو سال بود که به همه تیکه و کنایه های بابا عادت کرده بودیم. منم به خاطر مخالفت بابا بود که الان بهم ریخته بودم وگرنه موضوع تنها این تغییر بابا نبود.
_ آبجی جان. درست میشه توکلت به خدا. مگه امروز بابا چیزی بهت گفته؟
پرنیان_ نه. امیر حسین پس کی درست میشه ؟ الان دوساله بابا اینجوری شده و روز به روز داره اعتقاداتش ضعیف تر میشه.
سکوت رو ترجیح دادم به هرجوابی که از صحتش مطمئن نبودم...... کم کم آروم تر شد ، سرش رو گذاشت روی پام و منم برادرانه موهاش رو نوازش کردم.
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت32
هردومون سکوت کرده بودیم. ظاهرا این آرامش شیرین تر از صحبت هایی درمورد اعتقادات عجیب و غریب بابا بود. میدونستم که هنوز هم ته دلش محبت اهل بیت هست ولی رو زبونش چی ؟
( من سید امیرحسین حسینی هستم و 21 سالمه. پرنیان خواهرم 4 سال از من کوچیک تره . پدرم پیمانکار ساختمان بودن که به دلیل کلاهبرداری یه آدم از خدا بی خبر نصفه بیشتر داراییش رو از دست داد و حالا به رشته اصلیش که البته خیلیم علاقه ای بهش نداره برق مشغوله. البته این معامله نه تنها اموال بابا رو برد بلکه دین و اعتقاداتش رو هم برد... حالا بگذریم)
صدای پرنیان باعث شد از فکر بیام بیرون.
پرنیان_ امیرحسین
_جانم؟
پرنیان_توهنوز هم به فکر سوریه ای؟
_ اره
پرنیان_ میدونی که بابا نمیزاره ، میخوای چیکارش کنی؟
_ نمیدونم خودمم کلافم .
واقعا هم نمیدونستم چیکار میتونم بکنم. وقتی همه عشقم همه هوش و حواسم اونجا بود اینجا بودنم چه فایده ای داشت ؟ چرا بابا نمیذاشت برم؟ هرچند بعید میدونم قبل از این اتفاقا هم که فوق العاده اعتقاداتش قوی بود اجازه رفتن میداد دیگه چه برسه به الان. البته درکش میکردم ، بلاخره فرزند بزرگ و تنها پسر خونه بودم ولی من دیگه واقعا طاقت اینجا موندن رو نداشتم.
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه182ازقرآن🍃
#جز_ده🍃
پایان جز نه و آغاز جز ده😍😍
#سوره_انفال🍃
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به#شهید_بابک_نوری 😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#اوخواهدآمد...
🌱غم مخور یوسف گمگشته به کنعان آید...
🌱غیبت دلبر دردانه به پایان آید...
🌱غم مخور ای دل غمدیده که بینی رخ دوست...
🌱راحت جان برسد رؤیت جانان آید...
#تعجیلدرفرجمولایمانصلوات
#اللهمعجللولیکالفرج
🌷🕊🌷🕊🕊🌷🕊🕊🕊🌷
شبتون بخیر
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🕊اللهــمعـجللولیــکالفــرج🕊
مـــا منتـظرانیم یـا صاحب الزمان
مژده دادند
که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالی است🌹
سلام روزتون زیبا به یاد خدا
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══