eitaa logo
زندگي آرام
281 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
235 ویدیو
99 فایل
كانال زندگي آرام عضو نظام روان شناسي و مشاوره عضو انجمن روان شناسی اسلامی 𝑀𝑜𝒽𝓂𝓂𝒶𝒹𝐻𝑜𝓈𝑒𝒾𝓃
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ فایل : خانواده و مسائل جنسی کودکان دکتر علی قائمی.pdf ] نوشته دکتر علی @mmhozehh
سایت آموزش مجازی سرمشق (مجموعه سخنراني هاي روان شناختي) www.aparat.com/sarmashgh.net 🌸
بلاغ :: دفتر تبلیغات اسلامی (مجموعه سخنراني هاي روان شناختي) https://www.aparat.com/balagh 🌸
هفده تحريف شناختی.pdf
253.9K
تحريف هاي هفده گانه شناختي
حکایت پختگی.docx
602.2K
پسرم! طوري با تأخير ازدواج نكن كه كودكت، يعني نوه دلبندم، هنگام بازي به دوستانش به روحت قسم بخورد: «ارواح خاك بابام». https://eitaa.com/zendegiearam https://t.me/psycho_Religion 😁😉💐💌
پسرم! طوري با تأخير ازدواج نكن كه كودكت، يعني نوه دلبندم، هنگام بازي به دوستانش به روحت قسم بخورد: «ارواح خاك بابام». https://eitaa.com/zendegiearam https://t.me/psycho_Religion 😁😉💐💌 ازدواج بهنگام روشمند: Timed and methodical marriage
💞برهنگي زن و شهوت شوهر 📨پرسش: سلام وقت بخير چرا مردا با بدن نيمه برهنه خانم ها تحريک ميشن؟ براي زن و شوهر هم حديثي هست در مورد اين که زن براي همسرش نيمه برهنه بشه؟ ✍️پاسخ: سلام بر شما ممنون از اعتمادتان تفاوت هاي جنسيتي و جسمي و روان شناختي زن و شوهر، در صورت آگاهي آنها، سبب انسجام و پيوند و تكامل بيشتر مي شود. زن و مرد از نظر جنسيتي و جسمي و جنسي و روان شناختي، نقص هايي دارند كه در كنار همديگر مانند قطعات يك پازل كامل كننده اند. مرد قدرت بازو دارد و از نظر روان شناختي منطقي، ميل به استقلال و تكيه گاه بودن و رقابت دارد. زن نازك و ضعيف و عاطفي است و ميل به تكيه دادن و وابستگي و نازكردن دارد. با تشكيل خانواده مرد لازم است نفقه زن (هزينه خوراك و پوشاك و مسكن و درمان) را بدهد كشش جنسي زن نقش زيادي دارد كه مرد اين سختي را به جان بخرد و شبانه روز براي زندگي زناشويي خود تلاش كند. همين طور انسان ميل به بقا دارد و اين را در داشتن فرزند مي بيند. ازدواج نقش مهمي در اين ميل دارد ولي زن و مرد به تنهايي ابزار كافي را براي تربيت فرزند ندارند. حضور در كنار هم سبب تكميل ابزارهاي جسمي و عاطفي مي شوند. مرد نياز جنسي اش بر نياز عاطفي اش مقدم است. زن نيز ميل جنسي دارد ولي نياز عاطفي او مقدم است. زن و شوهر براي نشاط زندگي نياز به بازي الاكنگ جنسي دارند يك طرف زن است با نيروي عاطفي- جنسي و سوي ديگر مرد است با نيروي جنسي - عاطفي.[1] چند روايت - خانمها! شرم و آزرم؛ صفت پسندیده و نیکوی شماست، اما حیا از شوهر، ناپسند و بیجاست. بهترین شما کسی است که چون با شوهر خلوت کند، لباس حیا از خود بیفکند و چون لباس بپوشد، جامه‌‌ی شرم و حیا را نیز بپوشد و زیبایی‌‌‌ها و دل ربایی‌‌‌‌های خود را به دیگران عرضه ندارد. - هنگام در آمیختن با همسر خویش، یکدیگر را ببویید، ببوسید، عشق بازی کنید و با سخنان محبت آمیز، عشق را به او پیش کش کنید. - هنگام آمیزش، چون پرندگان شتاب نکنید، صبر پیشه‌‌ خود سازید، زنها نیازمند وقت بیشتری هستند، مدتی نه چندان طولانی به عشق بازی بپردازید، همسرتان را کاملاً آماده سازید. آمادگی دو سویه؛ آمیزش را فرح بخش و کامل می‌‌کند. - در روايات متعددي از زنان خواسته شده براي همسر خود آرايش كنند، وسائل زينتي مانند گردبند طلا هر چند ارزان داشته باشند، حنا بگذارند، مسواك و عطر بزنند، ناخن ها را كمي بلندتر بگذارند. مشهور فقها رقص زن براي شوهرش را جايز مي دانند. نيز موقعي كه قصد ازدواج قطعي و جدي است خواستگار مي تواند موها و گردن و صورت زن را ببينيد و حجاب او مي تواند به درخواست خواستگار رقيق تر باشد [2] پرسش شرعي در چه صورت مى توانم به چهره، گردن و موهاى دخترى كه قصد ازدواج با او را دارم، نگاه كنم؟ آيات عظام امام، خامنه اى، فاضل،بهجت، تبريزى، سيستانى، نوري همداني و مكارم : (به جز صافى): نگاه به دختر مورد نظر با شرايط ذيل جايز است: - به قصد لذت و ريبه نباشد [هر چند بداند با نگاه لذت قهرى پيدا مى شود]. - براى آگاهى از وضع جسمانى دختر باشد (پس اگر از حال او آگاه است، نگاه او جايز نيست). - مانعى از ازدواج در ميان نباشد (براى مثال دختر شوهر نداشته باشد). - احتمال بدهد دختر او را رد نمى كند. آيه اللّه صافى: با رعايت شرايط ياد شده، بنابر احتياط واجب تنها به صورت و دست ها تا مچ اكتفا كند.[3] تذكر روان شناختي چون ميل جنسي مرد مقدم است توصيه هاي ديني به زنان در باره مسائل جنسي زيادتر است ولي در جاي خود به مردان نيز توصيه هاي لازم شده است. از سويي ديگر چون نياز عاطفي زن شديدتر از مرد است به مردان توصيه هاي بيشتري براي مراعات حال زن شده است مثلا پيامبر فرموده اند وقتي مردي از صميم دل به همسرش بگوييد دوستت دارم هرگز اين كلام عاشقانه از قلب او بيرون نمي رود. .......................... 1- محمد حسين قديري، مثل هاي روان، ص25 2- براي مطالعه بيشتر ر.ك: نرم افزار هنر عشق بازي، استاد حسين دهنوي: نيز ر.ك: https://eitaa.com/hosein_dehnavi 3- سيستانى، منهاج الصالحين، ج۲، النكاح، م ۲۸؛ امام، فاضل، نورى، مكارم، تعليقات على العروة، النكاح، م۲۶؛ بهجت، توضيح المسائل، م۱۹۴۴؛ خامنه اى، استفتاء، س۵۲۵؛ دفتر:تبريزى. صافى، جامع الاحكام، ج۲، س۱۷۰۹. ر.ك: سيد مجتبي حسيني، رساله دانشجويي. 🌸
همچون ملات ياد اهل بيت و تحكيم روابط خانوادگي 🌸
هدایت شده از مرکز مشاوره ماوا
✅با سابقه ترین مرکز مشاوره و روان درمانی بر اساس استانداردهای اسلامی ✅دارای مجوز رسمی از نظام روان شناسی و مشاوره کشور ✅با 20 سال سابقه 👈آدرس:قم بلوار امین، خیابان ۲۰ متری گلستان نبش کوچه ۲ پلاک ۱ 👈تلفن: ۰۲۵۳۲۹۰۰۸۸۲ 👈آدرس کانال ایتا:https://eitaa.com/moshaveremava 👈آدرس سایت:http://mava.iki.ac.ir 👈فروشگاه محصولات مأوا:http://mava.iki.ac.ir/products-types @moshaveremava
🌸وسواس فكري (توهين ناخواسته به مقدسات ) بسياري از افراد وسواسي مذهبي وقتي محتواي فكرشان توهين به مقدسات است به هم مي ريزند. اينان بايد بدانند كه فكر غيرارادي مانند خميازه و عطسه است و انسان نسبت به آن مكلف نيست و شيطان اين جا خيلي وسوسه مي كند تا در شما اضطراب ايجاد كند. به جاي تمركز به محتواي اين افكار بايد به آن بي توجه بود و ذكر خدا را گفت و از او مدد گرفت. مردمي هم به پيغمبر(ص) شكايت بردند از خاطره هايي كه در دل آنها مي افتاد كه اگر باد، آنها را به جاي دوري اندازد و يا قطعه قطعه شوند دوست تر دارند از اينكه آن خاطره ها را به زبان آرند؟ پس رسول خدا(ص) فرمود: آيا اين را دريافتيد؟ كه اين خاطره ها بر شما بسيار گران است؟ عرض كردند آري، فرمود: سوگند به آن كه جانم به دست اوست، اين صريح ايمان است، پس هرگاه آن را يافتيد و احساس كرديد كه اين خاطره ها به سراغتان آمده بگوييد: «به خدا و رسولش ايمان آورديم و نيروي جز خداوند نيست.» روزی آمد نزد پیغمبر(ص)کسی🌸🌸راهها رفته نجُسته،مَخلَصی گفت یا مولا نجاتم ده نجات🌸🌸ای ز تو گفت و شنود،آب حیات کفر و تردید و شَکَم در هر زمان🌸🌸حمله ای آورده دل را بی أمان در دلم افتاده بس، وسواسِ بد🌸🌸روزها گشته مرا توفیق، سدّ چشمِ ایمانم شده کور و کبود🌸🌸یا ربّ این تیرِ بلا آخر چه بود؟ فکر من کفر است می دانم ولی🌸🌸ای تو را احکام حق نورِ جلی باید از افکارِ شُوم و تیره ام🌸🌸من چگونه گردم آزاد ای صنم؟ همچنان می گفت و می نالید او🌸🌸بر سر و سینه زدیّ و هم به رو گریه می کرد و از آن فکرِ پلید🌸🌸مثلِ اسپندی به آتش،می جهید آن رسول خوشدل و فرخنده فال🌸🌸گفت، ای مؤ من،چنین از غم منال این خواطر چون تو را آمد گران🌸🌸 عین ایمانیّ و باشی در أمان چونکه این وسواس در جانت دوید🌸🌸بایدت گوئی که ای ربّ حمید من به تو ایمان بیاوردم شها🌸🌸هم به أحمد آن رسولِ مصطفی خودگناهی نیست بر تو ای عزیز🌸🌸از سحابِ چشم این باران مریز چونکه در دستِ تو افکارت نبود🌸🌸پس چرا گوئی که ایمانت ربود؟ بس پرنده است این خیالات ای جوان🌸🌸 قدرتَت نَبوَد که گیریَش عِنان گر خدا تکلیف کرده بنده را 🌸🌸اختیار و عقل هم داده وِرا چون نداری اختیارِ فِعلِ خویش🌸🌸 لطف حق جبران کند، کم یا که بیش اینقَدَر را حق به تو بخشیده است🌸🌸هم بساطِ لطف و احسان چیده است چونکه آن آزرده دل این را شنید🌸🌸 اندکی از رنج وسواسش رهید گفت یا ربّ زین سپس کاری کنم🌸🌸 ترک این وسواس و این زاری کنم بایدم زین پس کنم ترک وبال🌸🌸 تا که گردم زین خیال، آسوده حال قول پیغمبر(ص) به دردش شد دوا🌸🌸از غم وسواس، گردید او رها شکرُ لِلّه این دل زار و پریش🌸🌸 نزد پیغمبر(ص) بگفتا حال خویش حال دل هر جا مگو، بینی زیان🌸🌸خاصه نزد مردمان و این و آن یک دمِ پاکِ مسیحایی بجو🌸🌸 گر که می گویی فقط با او بگو پی نوشت : ✍️ محمد حسين قديري، نرم افزار بي خيال درماني( وسواس از منظر روان شناسي و دين، بخش شعر درماني) شاعر: سيده نسيم طباطبايي
«دختری بعد از ازدواج نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید. هر روز با او جر و بحث می کرد. عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمّی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت: اگر سمّ خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش بمیرد، همه به او شک خواهند کرد، پس معجونی به دختر داد و گفت: هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر بریزد تا سمّ معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد. در این مدت با مادرشوهر مدارا کند تا کسی به تو شک نبرد. دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت. هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد. هفته ها گذشت. با مهر و محبت عروس، اخلاق مادرشوهر هم بهتر و بهتر شد تا آن جا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند. داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.» در زمانی، روزگاری پیش تر چند گامی رو عقب تر، بیش تر بُد عروسی خسته و زار و غمین علتش مادر شوهر بود و همین زندگیش چون جهنّم کرده بود او عروسش نه، مثال بَرده بود وز دخالت های بی جا و حسد داده مالش مغز او را چون نمد عاقبت آن دخترک عاصی بگشت بهر چاره در پی حامی بگشت پرس پرسان چاره را از این و آن یافت در عطّاریِ یک نکته دان نزد عطار از پی چاره برفت گیج و منگ و مات و آواره برفت گفت ای عطّار نیک و مهربان دارویی ده مُهلک و آسیب جان تا دهم داروی سمّی بر عدو خود رهایی یابم از آزار او گفت عطّار آن عدویت کیستی؟ شوهرت یا مادرش یا چیستی؟ او هَوُو باشد و یا همسایه است؟ هر که با تو دشمن او، بی مایه است دارویی دارم عدوی جان و دل می کُشد کم کم ورا مانند سِل گفت آن دختر که مادر شوهر است پر ز کینه، شرّ و هم بد گوهر است زندگیم تلخ کرده آن چنان خون بُوَد در سفره ی من جایِ نان دیگر از آزار او من خسته ام چشم امیدم به اینجا بسته ام گر رهانی گردنم از قید بند زندگی شیرین شود مانند قند گفت فهمیدم دگر قصه مگو داروی دردت به نزد من بجو قطره ای دارم چکان در آب او کم کَمَک گردانَد آن،بی تاب او ذرّه ذرّه خود اثر خواهد نمود هر زمان حالش بتَر خواهد نمود منتهی یک شرط دارد گوش کن مدّتی جام محبّت نوش کن بایدت چهره گشاده داریَش ظاهرا می کوش در غم خواریس اعتمادش را تمامه جلب کن این چنین راحت تو جانش سلب کن دخترک خوشحال و شاد و با امید زان همه آشوب و غمهایش رهید تا به خانه با خودش تکرار کرد مهرورزی ،دشمنی انکار کرد روزها در خدمت مادر شوهر از مرور کینه ها، بودش حذر روز و شب خدمت بکردی بی دریغ شد محبّت در اثر مانند تیغ قطع کردی ریشه ی هر کینه را سرد کردی آتش دیرینه را کم کَمَک یخ های کینه آب شد دخترک زین ماجرا بی تاب شد مهر مادر شوهرش بیداد کرد سرزمین جان او آباد کرد هر دو چون تخم محبّت کاشتند رسم و راه دشمنی برداشتند دخترک زار و پشیمان گشت زود زان رهی کاو بی مهابا رفته بود رفت نالان پیش عطّار از گله گفت ای عطّار، بگشا این گره من پشیمان گشته ام از قتل او او شبیه مادرم شد نی عدو پاد زهری دِه که خنثایش کند زان جفاها زود مِنهایش کند من نمی خواهم دگر مرگ ورا این غلطها را چرا کردم چرا؟ گریه می کرد و به سر می زد عروس من مقصر بودم و لوس و عبوس گفت عطّار حکیم و نکته دان بس کن این زاریّ و این اشک و فغان نکته ای گویم تو را تا خوش شوی زین سپس در معرفت با هُش شوی آنچه دادم تا بگیری جان او بی اثر بود و تهی از رنگ و بو خواستم تا مهر آموزم تو را ریشه ی کین و حسد سوزم ورا مِهرهای تو چنان سِحر عظیم دشمنت را کرد چون یار قدیم تو محبّت کردی و مهر و وفا جان او کردی از آن کینه جدا مرده بود او و تو زنده داشتی جای قهر و کین محبّت کاشتی زندگی با عشق زیباتر شود آنکه عاشق باشد او مِهتر شود همچنان با مِهر باش و معرفت با محبّت، خیر گردد عاقبت[1] پی نوشت : 1- سيده نسيم طباطبايي (شاعر)، ماهنامه خانه خوبان، از كتاب مادرشوهرت را بكش اثر محمد حسين قديري 🌸