سرگذشت
برشی_از_یک_زندگی
عشق_قدیمی
قسمت_چهارم
به محض اینکه بابا صدام کرد،،،ایستادم…..بابا بطرف من حرکت کرد که مامان هم پشت سرش تند تنداومد…………..
وقتی بابا رسید گفتم:چی شده بابا؟؟؟؟
مامان گفت:دلمون طاقت نیاورد حسین!!!خواستیم ما هم تا مسجد بیاییم و بدرقه ات کنیم….
گفتم:نه مامان نمیخواهد بیایید….هوا سرده ،برگردید….
اما از اونا اصرار و از من انکار،،،بالاخره با من همراه شدند و رسیدیم مسجد…..
فضای محله و مسجد پراز دود اسفند بود و همه از رزمنده ها خداحافظی میکردند……یه لحظه دلم گرفت چون مشخص نبود این خداحافظی،سلام دوباره ایی داره یا نه؟؟؟؟
دوباره مامان و بابا منو بغل کردند و خداحافظی کردیم…….بعد که روی صندلی اتوبوس نشستم مامان پای پنجره اومد و دستمو گرفت و تا لحظه ی آخر که اتوبوس حرکت کنه دستش توی دستم بود……
عازم میدان جنگ شدیم…..
توی مسیر همش به مرخصی و برگشتن و تحقیقات در مورد اون دختر فکر کردم و برنامه ریزیهای لازم رو کردم تا خستگی اتوبوس و راه اذیتم نکنه….
بالاخره رسیدیم و داداشاهارو هم پیدا کردم و بسته هاشونو دادم و مشغول دفاع از کشورم شدم…………..
۴۰روز با تمام سختیها و خاطرات تلخ و شیرین گذاشت و روز مرخصی من رسید…..
با همرزم هام خداحافظی کردم و صبح روز بعد رسیدم جلوی در خونمون……
زنگ زدم و منتظر شدم…..صدای کشیده شدن دنپایی همزمان با صدای بابا اومد که پرسید:کیه؟؟؟؟؟؟
جواب ندادم تا سوپرایز بشه…..
بابا در رو باز کرد و با دیدنم شوکه شد و بغلم کرد و گفت:حسین !!!پسرم!!!خداروشکر که سلامت برگشتی…..
بعد رفتیم داخل و مامان رو صدا کردم…..مامان هم در حال اینکه مرتب قربون صدفه ام میرفت زودتر از من خودشو رسوند و بغلم کرد…..
با سر و صدای ما همه بیدارشدند و کلی سوال پیچم کردند……
بعداز اینکه حرف زدیم و صبحونه خوردیم،، مامان گفت:برو بخواب و کمی استراحت کن….
گفتم:نه….میخواهم برم چند تا از دوستامو ببینم…….
مامان گفت:الان خسته ایی ،وقت زیاده برای دیدن دوستات،….
اما من که دلم میخواست برم اون دختر رو ببینم بهانه اوردم و زدم بیرون…..
یکی دو ساعتی توی کوچه با دوستام موندم اما خبری از اون دختر نشد…… رفتم داخل بقالی و برای بچه های برادرام خوراکی خریدم و برگشتم خونه……
مامان بخاطر من فسنجون پخته بود….ازش تشکر کردم و به هوای اون دختر ازش خواستم برام دعا کنه…..
بعداز ناهار دوباره زدم بیرون…البته این بار به بهانه ی مسجد تا شاید اون دختر رو ببینم…..ولی هیچ اثری ازش نبود…..
همش فکرم درگیر بود که چطوری اون دختر رو پیدا کنم؟؟؟در نهایت مجبور شدم از دوستام کمک بگیرم…..
دوستام هم انگار سرشون درد میکرد برای این کارا،از خدا خواسته گفتند:خب !!اسمش چیه و باباش چیکارست؟؟!
گفتم:نمیدونم!!! ولی خوشبختانه خونشونو بلدم…..
گفتند:مارو ببر اونجا…..
با دوستام رفتیم بطرف خونه ی دختره و تا در خونشونو نشون دادم یکی از دوستام گفت:عه !!اینجا که خونه ی اکبر آقاست…..
گفتم:اکبر اقا؟؟؟تازه اومدند این محل؟؟؟چرا من نمیشناسمش؟؟؟
دوستم گفت:نه بابا!!!چندین ساله اینجا هستند…..تازه !!!حسین…. !!…..اکبر اقا که دختر مجرد نداره…..یه دونه دختر داشت که هفته ی پیش عقدش بود…….
شوکه و ناراحت گفتم:چی!؟؟ عقدش بود؟؟؟چرند نگو ؟؟؟امکان نداره…..حتما اشتباه میکنی…………..،.
🖌#کانال _زندگی شیرین 💞
@maryam_sfri
💫@zendegiishirinn💫
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
16.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دسر_توت_فرنگی به روش پدر و مادر گیلانی
🏡🌳🌾
مواد لازم
توت فرنگی 🍓
خامه🧁
شیر 🥛
پودر ژله 🧃
بیسکویت پتی بور🍪
شکلات چیپسی 🍫
تقدیم به نگاه قشنگ تون 🦋
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
🟣 قبل از #ازدواج قوانین دعوا را یاد بگیرید.
در دعواهای زناشویی این موارد ممنوع هستند، آن ها را به خاطر بسپارید:
کش دادن مسئله، رفتار سرد داشتن، ناامید شدن از رابطه؛ مرور جملههای همسر، جدا کردن جای خواب
حق نداریم به خانوادههای هم توهین كنیم. سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است. هیچكسی حق ندارد جای خودش را عوض كند.
هر كسی برای آشتی پیشقدم شود؛ نفر دیگر باید برایش كادو بخرد. حق نداریم مسائل و مشكلات كهنه را مطرح كنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث میكنیم.
شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند. حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ "مثلا عبارت تو همیشه" ممنوع است چون این كار دعوا را به اوج میرساند.
باید به هم فرصت دهیم كه هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت كند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمیپریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موكول شود تا سر و ته بحث مشخص شود.
#همسرداری
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا سرنوشتمو انقدر قشنگ قرار بده
تا مادرم از ته دل بخنده 💯💖
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قربون کبوترای حرمت امام رضا....♥️🕊
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔مهم ترین زمان زندگیِ تو زمان #حال توست..
#دکتر_انوشه
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
امشب
تمام امواج قضاوت را
خاموش می کنم
تا فرکانس های زیبا
را دریافت کنم و
از زیباترین موهبتهای زندگی
لذت می برم
و با امید
به فرداهای قشنگ زندگی
آرام میگیرم
عشق می نوشم و
به زندگی عشق می نوشانم ...
شب خوش عزیزان💐
طاعات قبول
مارو از دعای خیر خود در این شب های عزیز فراموش نکنید 🙏
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ، امیدوارم طاعات و عباداتتون قبول باشه 🌷🍃
در این صبح زیبا
اميد و تندرستی 🌷🍃
مهمون وجودتون
سفره تون پربرکت🌷🍃
روزيتون افزون
و دلتون قرص به 🌷🍃
حضور خداوند باشه
صبح تون دل انگیز🌷🍃
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
نیایش صبحگاهی 🌻
🌻خـدایا🙏
✨در این روز زیبا
🌻بهترین اتفاقات را
✨سر راه دوستانم قرارده
🌻وجودشان سلامت
✨دلشان پرمحبت
🌻زندگیشان زیبا و
✨آرزوهایشان را برآورده فرما
🌻آمیـــن یا حَیُّ یا قیوم
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
👌هر روز به رسم ادب
یک سلام عرض نماییم
محضر عزیز زهرا آقا اباعبدلله الحسین (ع)
🥀اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
11.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در لحظه زندگی کن...
این خلاصه ی تمام کتاب هایی است که درباره ی رازهای زندگی شاد نوشته شده است...
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---