eitaa logo
💚زندگــےِ مـهـدوے💚
376 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
3هزار ویدیو
280 فایل
#مــولاے_مـهـربانـم ؛ سِرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا این دل بیمارکجا؟ کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای توکجا عبد گنهکار کجا؟ #یا‌صاحب‌الزمان‌_ادرڪنی
مشاهده در ایتا
دانلود
14.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 ❤️ 🌹💐 درباره ❤️ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی با نقل خاطره‌ای از مادر خود، از عظمت مقام مادر❤️ سخن می‌گوید. حتما تا آخر ببینید👌👌 🍃🌸 سلامتےماماناےگلمون 🎁 و هدیه به ماماناےآسمانے،... یه صلوات بفرستیم: 🌸🍃 @zendegiyemahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5803106677867682309.mp3
5.07M
❣ کرب و بلا کاش... خونه م کنار خونهٔ شاهِ کرم بود😢 🎙 عبدالرضا هلالی 🖤🕊 @zendegiyemahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یــــارِ دِلَــــ💔ـــــم تـــــویی کَــــــسو کـــــــارِ دِلَـــــــم فَــــــــقَط تـــــــو رو دارِه دِلَــــــــم 😭 @zendegiyemahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 📌 7⃣ 💥بعد از سقوط صدّام، در دهه هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم. دریکی از این سفرها پیرمرد کرولالی با ما بود که مسئول کاروان به من گفت: میتوانی مراقب این پیرمرد باشی؟ 🔰خیلی دوست داشتم‌ تنها باشم و با مولای خود خلوت کنم اما با اکراه قبول کردم. ♦️پیرمرد هوش و حواس درست حسابی هم نداشت و دائم باید مواظبش میشدم تا‌ گم نشود. تمام سفر من تحت شعاع حضور پیرمرد سپری شد. 🍃حضور قلب من کم رنگ شده بود، هر روز پیرمرد با من به حرم می آمد و برمی‌گشت چون باید مراقب این پیرمرد میبودم. ✔️روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید متوجه نمیشود قیمت راچند برابر گفت.... جلو رفتم و گفتم:چه می‌گویی آقا؟ این آقا زائر مولاست،این لباس قیمتش خیلی کمتر است... 🍀 خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم و او خوشحال و من عصبانی بودم. ♦️ با خودم گفتم:عجب دردسری برای خودم درست کردم! این دفعه کربلا اصلاً حال نداد... 🔆یکدفعه دیدم پیرمرد ایستاد روبه حرم کرد و با انگشت دستش من را به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد. 🌷جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان ۵ ساله را بخشیدند.😭 باید در آن شرایط قرار می‌گرفتید تا بفهمید که بعد از این اتفاق چقدر خوشحال شده بودم. 🍃 صدها برگ در کتاب اعمال من جلو میرفت،اعمال خوبِ این سالها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود. 💥در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم شبهای جمعه همه دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و... داشتیم. ❎ در پشت محل پایگاه، قبرستان شهرستان ما قرار داشت. ما هم بعضی وقتها دوستان خودمان را اذیت میکردیم. البته تاوان تمام این اذیت ها را در آنجا دادم. ♻️یک شب زمستانی برف سنگینی آمده بود. یکی از رفقا گفت: کی میتواند الان به ته قبرستان برود و برگردد؟ 💠 گفتم: اینکه کاری ندارد. من الان میروم. او به من گفت باید یک لباس سفید بپوشی. من از سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم. 🔷 صدای خس خسِ پای من بر روی برف از دور شنیده می‌شد. اواخر قبرستان که رسیدم صوت قرآن شخصی را شنیدم... 🔸 یک پیرمرد روحانی از سادات بود شبهای جمعه تا سحر داخل یک قبر مشغول قرائت قرآن میشد. 🔮فهمیدم که رفقا میخواستند با اینکار با سید شوخی کنند! میخواستم برگردم اما با خودم گفتم اگر الان برگردم رفقا من را به ترسیدن متهم میکنند. 🛡 برای همین تا انتهای قبرستان رفتم هرچی صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر میشد. از لحنش فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم. 📘 تا این که بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود. تا مرا دید فریاد زد و حسابی ترسید. من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم. پیرمرد رد پایم را در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. 🌾وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود. ابتدا کتمان کردم اما بعد معذرت خواهی کردم و با ناراحتی بیرون رفت. 🍀حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم!😢 🌒نمیدانید چه حالی بود وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل میدیدم مخصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب میکشیدم.😔 ⚡️از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن می‌گرفت. طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ میشد. وقتی چنین عملی را مشاهده کردم و اینگونه آتش را در نزدیکی خودم دیدم دیگر چشمانم تحمل نداشت. 💫 همان موقع دیدم که این پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت. 💥سپس به آن جوان گفت: من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و ترساند. من هم گفتم به خدا من نمیدانستم که سید در داخل قبر دارد عبادت میکند. 💮جوان به من گفت: اما وقتی نزدیک شدی فهمیدی که دارد قرآن می‌خواند چرا برنگشتی؟ دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...😔 ♻️ خلاصه پس از التماسهای من، ثواب دوسال از عبادتهایم را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود...دو سال عبادت را دادم فقط به خاطر اذیت و آزار یک مومن...!😭 🖇 ادامه دارد... .... @zendegiyemahdavi
🎒بسته ویژه توبه🎊🎊 تولدی دوباره🎈 ✳چند توصيه🔴🔴 👈1⃣هيچ گناهي را كوچك نشماريد💥 👈2⃣در ابتداي روز با خداي متعال شرط كنيد كه گناه نكنيد ⛔ در طول روز مراقب اعمال و رفتار خود باشيد 🙈🙉🙊 در پايان روز از خويش حساب بكشيد... 👈 اگر از عملكرد خويش راضي بوديد😊 خداي را شكر گوييد 🙏 در صورتي كه راضي نبوديد😞 بر خويش سخت بگيريد💉(خودتان را جریمه کنید 👈صدقه و استغفار) 👈3⃣بدانيد كه همواره در محضر خداي بزرگ هستيد، او بر سراسر وجود شما اشراف دارد و از ظاهر و باطن شما آگاه است💥 👈4⃣از خداوند با دعا و نيايش استعانت و استمداد بجوييد💫 ☝ زيرا كه خود فرمود: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هيچكدام به فضيلت و تزكيه روي نمي آورديد💥 👈5⃣اعمال و عادات نيكو را جايگزين رفتار ناپسند نماييد💫 👌مانند شركت دائمي در نماز جماعت، نماز شب، زيارت اهل قبور و دعا💠 💎 خداوند قرآن كريم ميفرمايد: خوبيها سرانجام ميدان را بر بديها تنگ خواهد كرد،.... و آنها را از بين خواهد برد💠 👈6⃣مطالعه پيرامون زندگي پارسايان و علماء وبزرگان داشته باشید...📖 🔆💫با ما همراه باشید💫🔆 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔱 @zendegiyemahdavi 🍃✨🍃✨✨🍃✨🍃
♦️ باز ڪردنِ ♦️ راهِ ڪــربلا ♦️ سهـمِ شما بود ♦️ ، تا خدا ♦️ برای باز ڪردن راهِ قدس ♦️ 😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❣❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@zendegiyemahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا