eitaa logo
زنده شاد
26.7هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
19 فایل
مدیریت کانال سید مرتضی پورعلی/متخصص حوزه نشاط اجتماعی/طلبه و دانشجوی دکتری ادمین هماهنگی برنامه ها👇 @Adminzendeshad 👇👇 تبلیغات و رزرو وقت مشاوره https://eitaa.com/joinchat/4012703872C5f1b434449
مشاهده در ایتا
دانلود
زنده شاد
#خاطرات_ساحل قسمت دوازدهم... 🔻پارکینگ دو #بابلسر،در فاصله ده دوازده متری با آب های دریای #خزر مشغو
خاطرات ساحل قسمت سیزدهم.... این قسمت: (داخل پرانتز) 🔻امروز پنجشنبه پنجم تیر ۱۳۹۹، با دوستانم‌ از گروه فرهنگی تبلیغی بقیه الله عج برا روز دوم اومده بودیم برا اجرای برنامه.. حوالی ساعت ۶ با مهدی غلامرضا پور و سید کاریپور با هم رسیدیم دوستان طلبه دیگه هم بهمون اضافه شدند 🔻بعد چیدن صندلی ها و آماده کردن سیستم صوت خواستیم برنامه رو شروع کنیم که دیدیم در فاصله ده متری با ما یه صدایی بلند شد،صدای آشنایی که تو این پنج سال باهاشون آشنا شدیم و این صدا بود: 🔻 آوردم، مار از هندوستان بدو بیا.. آدمهای کاملا حرفه ای که عرض ده دقیقه صد نفر دورشون جمع شدند .حالا حتما تو سلسله خاطرات بیشتر ازشون میگم . بگذریم.. .(داخل پرانتز امشب و به یه دلیل دارم میگم) و اون اینه : 🔻بعد از اجرای برنامه ما که شامل جنگ شادی و جماعت بود نیم ساعت بعد که مشغول جمع کردن صندلی و وسیله ها بودیم ،دیدیم صدای بزن و برقص میاد و چند متر اون طرف تر یه جمعیتی تقریبا نزدیک به ۱۰۰ نفر دور چندتا دختر و پسر حلقه زدن و ایستاده مشغول تماشای بزن و برقص اند .. 🔻حالا کی آهنگ داره میزنه؟ یه خانواده که همراه خودشون تو ساحل یه سیستم صوتی آوردن و گفتن چرا بیکار باشیم ترانه بزنیم ملت شاد بشن... 🔻دو سه تا نکته برام قابل توجه بوده : نکته اول اینکه یکی از جوونا داشت فیلم می گرفت از رقص دختر ها مادر دختر ها به پسره گفت آقا فیلم نگیر پسره گفت چرا مشکل چیه؟گفت دخترهای من ان،دوست ندارم فیلم بگیری 😐 🔸پسره بهش گفت خب دوست نداری فیلم بگیرم پس چرا دارن وسط جمعیت می رقصن..مادره سرشو گذاشت پایین و چیزی نگفت . 🔻نکته دوم که جالب بود این بود که رفتم پیش اون آقایی که با سیستم صوتش داشت ترانه پخش می کرد گفتم‌ آقا عجب کاری کردی آفرین دل ملت و کردی 🔸گفت آره ،مردم شدن .گفتم آره خیلییییی دمت گرم گفت حیف که شارژ صوت زود تموم شد گفت آره حیف گفتم ولی یه سوال 🔸گفتم‌ اون و دخترها که کنارت بودن زن و بچه خودت بودن؟ گفت آره چطور... گفتم‌ ولی اونا نشسته بودن.. گفت آره ما فقط خواستیم خودمون آهنگ گوش بدیم بنا نبود زن و بچه من برقصن😐 خودشون اومدن جمع شدن و رقصیدن... گفتم‌ عجبببببب جالب بود مادر دخترها که ناراضی این آقا که اینطوری... از چند نفر دیگه هم پرسیدم اونا هم خیلی راضی نبودند 🔻حالا سوال اینه واقعا مشکل کار کجاست؟ تحلیل شما چیه؟ من فقط خواستم داخل پرانتزی امشب به این نکته اشاره کنم خودم با توجه به تجربه پنج ساله حضورم در ساحل یه تحلیل کوچیک دارم که سر فرصت تو ادامه سلسله خواهم گفت.... @zendeshad
کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند. در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود. آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت. وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است؛ به همین دلیل او را برداشت. براى انتقام، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود، ریخت. از آن طرف، مرد، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند. وقتى مار مادر، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد. این کینه مار است، امّا همین مار، وقتى دید، کار بد خود را جبران کرد، امّا بعضى از انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود!!! بیایید ببخشیم و بگذریم.🙏🙏🙏 @zendeshad