eitaa logo
مربیان قرآن دبستان (درست‌خوانی و زیباخوانی)
2.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
348 ویدیو
56 فایل
﷽ هماهنگی، هم‌افزایی و محتوای تدریس برای مربیان قرآن دبستان کتاب درست‌خوانی و زیباخوانی قرآن کریم ویژه کودکان تألیف علی قاسمی ادمین: استاد حسینی و استاد ده باشی سفارش کتاب ۰۲۵۳۷۸۳۹۴۷۴ ۰۹۰۲۷۸۳۹۴۷۴ مشاوره و برگزاری دوره تربیت مربی قرآن @H_N_S_1_1_4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 سوره مبارکه ناس @zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☔️نقاشی چتر 💎 هم قرآن بخون و هم نقاشی کن ( تقویت حواس پنجگانه کودک در کلاس قرآن ) در کلاس های قرآن کودک میتونیم با بازی و سرگرمی ها سعی بر درگیر کردن حواس پنجگانه بچه ها داشته باشیم . هم چنین تکرار سوره در هنگام بازی موجب می‌شود که در حافظه ی بچه ها سوره ثبت شود. @zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦊 کاردستی روباه رو توی کلاس با بچه ها درست کنیم برای تفهیم وسوسه های خناس 🔸️شعر روباه هست روباه فرز و بلا زرنگ‌ترین تو حیوونا با کلکاش حیوونا رو گول می‌زنه این ناقلا @zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☔️ کاردستی چتر رو با بچه ها توی کلاس درست میکنیم 🔹️بچه ها فکر کنید رفتید بیرون و یک باران شدید شروع به باریدن کرده چیزی که به ذهنتون میاد اینه که کاش یک چتر همراهم بود، تا از من در برابر بارون و خیس شدن محافظت کنه . او کیه که پناه ماست از هرچی بدی جداست می مونیم زیر چترش این چتر چتر خداست. @zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگو تو ای محمد                   تو ای رسول سرمد خدا بود پناهم                      بود چراغ راهم رها کند او انسان                   از شر و دیو و شیطان که هست فریب شیطون         به شکل های فراون به شکل جن و انسان             در آشکار و نهان اما کسی که با خداست         از شیطون راهش جداست @zibakhani
🌸 شعر سوره مبارکه ناس وقتی اومد سراغت با مکر و حیله شیطون پناه ببر به خدا تا کنی اون رو بیرون دور بشو از کار بد چون که خدا یارتوست پادشاه این جهان همیشه همراه توست @zibakhani
🌸شعر کودکانه سوره ناس وقتی که شیطون میاد سوره ی ناس می خونم با کمک خداوند اونو از خودم می رونم شیطون همش تو گوشم حرفای بد می خونه گوش نمی دم به حرفاش تا که بشه دیوونه @zibakhani
🌸شعر سوره مبارکه ناس بگو که ای خدایا پناه من تو هستی تویی که راه خود را به روی من نبستی پروردگار انسان ای خدای مهربان پناه میارم به تو از حمله های شیطان @zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فلق مثل اسمش هر روز صبح از خواب بيدار مي شد. باباي فلق گفته بود چون او در يك صبح زود متولد شده بود اسمش را فلق گذاشته بودند. فلق خيلي خوب و مودب بود و همه او را دوست داشتند. به حرفهاي پدر و مادرش خيلي خوب گوش مي كرد و با دوستهاش خيلي مهربان بود، فقط شبها وقتي هوا غاسق – تاريك- مي شد مي ترسيد در اتاقش بخوابد. شب شده بود و فلق رفت تا در اتاقش بخوابد ولي هنوز چند دقيقه نگذشته بود كه برگشت پيش مامان و گفت: من مي ترسم در اتاق خودم بخوابم. مامان گفت: فلق جان تاريكي ترس نداره، بيا با هم بريم تو اتاق تا ببيني هيچ كس در اتاقت نيست. مامان و فلق با هم وارد اتاق شدند. مامان كليد برق را فشار داد و گفت: ببين دختر گلم، همه چيزها در جاي خودشان هستند. تازه خرس كوچولو هم مي خواهد كنار تو بخوابد. فلق گفت: مامان جون من مي دانم ولي خيلي مي ترسم . وقتي شما نيستيد انگار همه وسايل اتاق تكون مي خورند. مامان گفت: نه عزيز دلم، اگر يادت باشه و قبل از خواب سوره ي فلق را بخواني، حتما از تاريكي نمي ترسي. فلق گفت: سوره ي فلق. مگر اسم من اسم يكي از سوره هاي قرآن است. مامان گفت: بله، وقتي تو به دنيا آمدي بابا تصميم گرفت اسم سوره ي فلق را براي تو انتخاب كند چون تو هم صبح زود به دنيا آمدي. فلق گفت: ولي من كه بلد نيستم. مامان گفت: از امشب هر شب يك آيه را با هم تمرين مي كنيم تا همه سوره را كامل كامل ياد بگيري. فلق و مامان شروع كردند به خواندن سوره فلق و بعد از يك هفته فلق تمام سوره را حفظ بود و شب ها هم بدون هيچ ترسي در اتاق خودش مي خوابيد. 📚 کتاب قرآن یار مهربان @zibakhani
بادکنک حسود بچه ها دو تا بادکنک خریدند. یکی سفید و یکی صورتی. هر دو تا بادکنک را باد کردند و با کمک بابا از سقف اتاق آویزان کردند. اما بادکنک سفید از بادکنک صورتی چاقتر و بزرگتر بود. به خاطر همین بادکنک صورتی عصبانی بود. بادکنک صورتی شروع کرد به غر زدن و گفت: بچه ها عمدا من و کم باد کردند و تو رو بیشتر. اصلا بچه ها بین ما فرق می گذارند. من خیلی هم از تو بزرگترم اگر من را حسابی باد می کردند دو برابر تو می شدم. بادکنک سفید گفت ای بابا هر دوتا مون رو تا اونجایی که لازم بود باد کردند. اونا هر دوتا مون رو دوست دارند. ندیدی چقدر به خاطر ما خوشحالی کردند؟ بادکنک صورتی اخماشو کرد تو هم و گفت دیگه با من حرف نزن. من خودم یه راهی پیدا می کنم و باد خودم رو بیشتر می کنم و به همه نشون می دم که من از تو بزرگترم. شب شد و بچه ها به خواب رفتند. باد کنک صورتی همین طور که به اطراف نگاه می کرد چشمش به تلمبه روی کمد افتاد. بادکنک از تلمبه خواست تا بادش رو بیشتر کنه. تلمبه اول با مهربونی قبول کرد. ولی وقتی بادکنک رو از نزدیک دید گفت اگه بیشتر از این باد بشی ممکنه بترکی. بادکنک صورتی با شنیدن این حرفها خیلی عصبانی شد و گفت تو هم مثل بادکنک سفید خودخواهی. تلمبه از حرفهای بادکنک صورتی ناراحت شد. بادکنک با همه قهر کرد و اخم کرد. وقتی اخم کرد متوجه شد موقع اخم کردن و قهر کردن بادش بیشتر می شه. بادکنک صورتی از این قضیه خوشحال شد. انقدر اخم کرد و قهر کرد و ادامه داد تا هی بادش بیشتر و بیشتر شد. آنقدر باد کرد و باد کرد و باد کرد تا بالاخره شَتَرَق……………… ترکید و هر تکه اش پرت شد یه طرف اتاق.   هر کسی باید اندازه ی خودش رو بفهمه. ای کاش بادکنک صورتی حسودی نکرده بود و هنوز توی اتاق آویزان بود و تکان می خورد و بچه ها را خوشحال می کرد. @zibakhani
🌸 سوره فلق بگو پناه می برم از شرّ خلق بدخواه به ربِّ پروردگار پروردگار صبحگاه از شرّ تاريكی ها كه می گيره همه جا می ترسه هر كسی كه پا بزاره به اون جا از شرّ جادوگرا كه می دمند در گره تا كه كنند مردما آواره و بيچاره يا از شرّ هر حسود وقتی شده كينه توز تا كه بگيره خوشی از مردمان پيروز ای كودكان قرآن سربلند و با ايمان پناه بريد به الله از بلاهای پنهان شاعر:مجید ناصری @zibakhani