#سوره_فیل
داستان ابرهه 🐘🐘🐘
قصه قرآنی سوره فیل یکی از قصه های قرآنی زیبا می باشد که می توانید با لحن کودکانه و ساده برای بچه ها بخوانید:
روزی روزگاری پادشاهی به اسم ابرهه در دوران حضرت ابراهیم در حبشه زندگی می کرد که خیلی ستمگر بود. اون چیزهایی در مورد خونه خدا شنیده بود که مردم برای عبادت در اون محل جمع میشن و با خدا راز و نیاز میکنن.
ابرهه از وجود چنین مکانی ناراحت بود و می خواست همه مردم فقط اونو ببینن و به اون توجه کنن.
بخاطر همین دستور داد یه معبد بسازن تا به جای خونه خدا مردم اون محل و واسه عبادت انتخاب کنن. اما مردم گول معبد بزرگ ابرهه رو نخوردن و معبد این پادشاه ظالم خالی موند.
ابرهه که از این اوضاع خیلی عصبانی شده بود دستور داد کعبه رو خراب کنن تا دیگه مردم جایی برای عبادت نداشته باشن و مجبور بشن به معبد اون برن.
برای خراب کردن خونه خدا سپاهش رو که خیلی هم قدرتمند بود و فیل های خیلی بزرگ و قوی هم داشتن، آماده کرد و دستور داد که به طرف کعبه حرکت کنن.
تلاش های زیادی شد تا نزارن سپاه ابرهه به سمت خونه خدا بره اما ازونجایی که سپاهش خیلی قوی بودن با شکست مواجه شدن.
سپاه ابرهه پیش رفت تا به شهر مقدس مکه نزدیک شد . مردم همگی از خدا می خواستن که به اونا کمک کنه و اجازه نده که به خونه خدا و محل عبادت اونا آسیبی وارد بشه.
به خواست خدا یه اتفاق عجیب افتاد. وقتی ابرهه به فیل های سپاهش دستور حمل داد. فیل ها از جاشون تکون نخوردن. مجبور شدن به فیل ها فشار بیارن. پس اونا با شلاق زدن اما بازهم فیل ها بی حرکت ایستادن.
یک مرتبه دسته ای بزرگ از پرنده های کوچیک بالای سر سپاه ابرهه ظاهر شدن. این پرنده ها سنگ هایی رو به منقارشون گرفته بودن و سنگ ها رو به سمت سپاه ابرهه پرتاب کردن.
فیل ها بخاطر سنگ هایی که به سرشون پرتاب می شد پا به فرار گذاشتن و از خونه خدا دور شدن.
به خواست خدا کعبه از حمله سپاه ابرهه در امان موند و اون سال به عام الفیل مشهور شد.
@zibakhani
#سوره_فیل
#داستان
#شعر
بچّه های نازنین! امروز برای یاد گرفتن سوره ی جدیدمان، میخواهم یک قصّه ی قشنگ برایتان بگویم که نام آن هست »لشکر فیلها«. چه کسی می-داند نام این سوره چیست؟ آفرین! سوره ی فیل.
در زمانهای قدیم پادشاه ستمگری زندگی میکرد به نام ابرهه. ابرهه لشکر بزرگی داشت، و در لشکرش از فیلهای بزرگ و نیرومند استفاده میکرد. در آن زمان، مردم زیادی از شهرهای دور و نزدیک برای دیدن خانه ی خدا به مکّه میرفتند، و آن جا خدا را پرستش میکردند. ابرهه از این که میدید کسی
به شهر او نمیآید، و مردم خانهی خدا و شهر مکّه را دوست دارند، حسودی میکرد، و نقشه میکشید که چگونه میتواند مردم را از خانه ی خدا دور کند؟
تا این که سرانجام تصمیم گرفت به شهر مکّه لشکرکشی کند، و خانه ی خدا را خراب سازد. ابرهه بر پشت فیل بزرگ و قویّ خود سوار شد، و همراه سربازان و لشکریانش به سوی مکّه به راه افتاد. او پیش خود گمان میکرد؛ با این همه لشکریان و فیلهای نیرومند، هیچ کسی نمیتواند جلوی او را بگیرد، و هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد.
ابرهه رفت و رفت تا به شهر مکّه رسید. مردم شهر از دیدن لشکریان ابرهه ترسیدند، و به کوهها و بیابان فرار کردند. ابرهه از فیلها خواست به سمت
خانه ی خدا بروند، ولی فیلهای مهربان به دستور ابرهه گوش نکردند، و سر جایشان محکم ایستادند. ابرهه خشمگین شد، و میخواست با لشکریانش
وارد شهر بشوند، که از دور ابر سیاه و بزرگی را دیدند که به سمتشان میآید. وقتی بیشتر دقّت کردند، دیدند پرندگان کوچکی شبیه پرستو دسته دسته به
سمت آنها میآیند. آری! این پرندگان از طرف خدا آمده بودند تا از خانهی او محافظت کنند. پرندهها در منقار و چنگالشان سنگهای کوچکی به نام
»سجیل« داشتند، که شبیه گِل خشکیده بود. پرندگان سنگها را از آسمان روی سر لشکریان پرتاب کردند. سنگهای سجیل به هر کسی میخورد، او را
نابود میکرد و از بین میبرد. پس از مدّت کوتاهی، ابرهه و همه ی لشکریان به سختی شکست خوردند، و مثل برگهای خرد شده، روی زمین ریختند، و نابود شدند.
پس از این اتّفاق عجیب و غریب، همه ی مردم دنیا فهمیدند که هیچ کسی نمیتواند به جنگ خدا برود، و او را شکست بدهد، و هر کسی با خدا بجنگد، هر قدر هم نیرومند باشد، عاقبتش مثل لشکر فیلها خواهد شد؛ که همگی خُرد و خمیر و لِه و لَوَرده شدند.
از آن به بعد، مردم بیشتری برای دیدن خانه ی خدا به شهر مکّه میرفتند، و بیشتر به خانه ی خدا و مردم مکّه احترام میگذاشتند. چند روز پس از این ماجرا، پیامبر عزیز ما در شهر مکّه به دنیا آمد.
خوب بچّه های عزیزم! این هم از قصّه ی »لشکر فیلها«. حاال که با سوره ی فیل آشنا شدیم، بیایید با همدیگر این سوره را بخوانیم، و آن را خوب خوب یاد بگیریم...
❓پرسشها:
1 -اسم پادشاهی که لشکر فیل داشت چه بود؟
2 -ابرهه میخواست چه کار کند؟
3 -خداوند چگونه از خانهی خود در برابر ابرهه محافظت کرد؟
4 -پرندهها با چه چیزی به جنگ لشکر فیلها رفتند؟
5 -سنگهای سجیل شبیه چه چیزی بود؟
6 -عاقبت ابرهه و لشکر فیلها چه شد؟
7 -عاقبت کسی که بخواهد با خدا بجنگد چه خواهد شد؟
8 -پیامبر عزیز ما کی به دنیا آمدند؟
🌸شعر کوتاه:
آهای آهای بچّه ها، سوره ی فیل کی خونده؟ لشکر فیلها چی شد؟ هیچ کی ازش نمونده
سورهی فیل چی میگه؟ خدا قویترینه هر کی باهاش بجنگه، عاقبتش همینه
@zibakhani
شب بیست و دوم بهمن بود. بابا هنوز از سر کار برگشته بود. ساعت 9 شب شده بود. مامان چادرش را سر کرد. علی را بغل کرد و پنجره اتاق را که رو به کوچه بود باز کرد و به محمد گفت بیا کنار پنجره الله اکبر بگو. محمد خاطرات خوشی با الله اکبر گفتن دارد. هر سال چنین شبی با بابا می رود پشت بام و الله اکبر می گوید. خیلی خوش می گذرد.
آن شب تا 6-7 دقیقه الله اکبر گفتند. کودکی از پنجره ساختمان روبرو سرش را بیرون کرد و یواشکی الله اکبری گفت و رفت. پسرکی که از سر بن بست رد می شد در جواب محمد سه بار بعد از او الله اکبر گفت و رد شد در حالی که محمد و مامان اصلا او را نمی دیدند. علی داشت گوش می کرد هر کاری کردند الله اکبر نگفت.
الله اکبر گفتن که تمام شد. محمد پرسید: برای چی الله اکبر می گوییم؟ مادر گفت: دهه فجر است. روزهایی که امام برگشته بود ایران. مردم انقلاب کردند و شاه را بیرون کردند. 22 بهمن روز پیروزی انقلاب است.
محمد دوباره پرسید: خب چرا الله اکبر می گوییم؟ الله اکبر یعنی خدا بزرگتر است. چرا این را می گوییم؟
مادر تازه متوجه منظور محمد شده بود. ادامه داد: چون آن روزها کسی فکر نمی کرد امام و مردم بتوانند ارتش نیرومند شاه را شکست بدهند. ولی توانستند چون خدا خواست. چون خدا از همه بزرگتر و قوی تر است.
محمد ادامه داد: بله تازه شاه خیلی هم ترسو بود.
بابا که آمد خانه مامان خاطره الله اکبر و سوال محمد را برایش تعریف کرد. بابا گفت اینکه خدا می تواند هر کاری را انجام دهد و هر دشمنی را هر چقدر قوی باشد شکست بدهد در سوره فیل آمده است.
مامان گفت: اتفاقا محمد اینا در درس قرآن تازه سوره فیل را خوانده اند. محمد هم بلد است از رو بخواند.
نویسنده : خانم کندی
#داستان
#سوره_فیل
#انقلاب
@zibakhani
#سوره_فیل
#شعر
شعر سوره فیل
کی بود کی بود ابرهه
چی کار می کرد تو مکه
اون آدم خیلی بد
سوی مکه حمله کرد
یه لشکر فیل داشت
یه سپاه عظیم داشت
می رفت به سوی مکه
تا که بکوبه کعبه
چی شد چی شد یکباره
بارون سنگ می باره
یه عالمه ابابیل
اومد رو لشکر فیل
تو پاهاشون سنگ دارن
با دشمنا جنگ دارن
چی شد چی شد نتیجه
دشمنا نابود شدن
خاکستر و پودر شدن
سوره فیل نازل شد
قصه ی ما کامل شد
@zibakhani
#سوره_فیل
#شعر
🌸 یک حاکمِ ستمگر
🌱 بیرحم و ظالم و شر
🌸 فرماندهیِ یمن بود
🌱 شیطان و اَهرِمن بود
🌸 او داده بود تشکیل
🌱 آنجا سپاهی از فیل
🌸 این فردِ آتش افروز
🌱 آمد به مکه یک روز
🌸 میخواست کعبه را زود
🌱 سازد خراب و نابود
🌸 آنگه خدایِ دانا
🌱 با یک کلامِ زیبا
🌸 با لشکرِ پرستو
🌱 گفتا بیا ز هر سو
🌸 بود اسمشان اَبابیل
🌱 هریک حریفِ یک فیل
🌸 با سنگ ریزه سِجّیل
🌱 چون میزدند بر فیل
🌸 کاهِ جویده میشد
🌱 در خون تیپده میشد
🌸 پس لشکرِ ستمگر
🌱 نابود شد سراسر
🌸 با سنگ سرنگون شد
🌱 هم خوار و هم زبون شد
🌸 آن سال؛ عام فیل است
🌱 هم قصهاش طویل است
🌸 این قصهیِ پر از پند
🌱 بر لب نشانده لبخند
🌸 این کعبه را خدا هست
🌱 او بهترین پنا هست
🌸 یا رب پناهمان ده
🌱 هادیِ راهمان ده
🌸 مهدی بقیةَ الله
🌱 یا رب بیاید از راه
🌸 اجرایِ عدل کارش
🌱 دنیا در انتظارش
🌸 ذکرش به لب بگوییم
🌱 در انتظارِ اوییم
🌸 یارب به حق یاسین
🌱مهدی بیاید آمین
شاعر :سلمان آتشی
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@zibakhani
#شعر
#سوره_فیل
🌸یه روزی اون ابرهه
🌱با خنده و قهقهه
🌸زیادی مغرور میشه
🌱از عقلِ خود دور میشه
🌸باخود میگه چه خوبه
🌱که کعبه رو بکوبه
🌸بی فکر و بی اندیشه
🌱عازمِ مکه میشه
🌸ابرهه ی ستمگر
🌱صاحبِ فیل و لشکر
🌸داره یه لشکر فیل
🌱بی خبر از ابابیل
🌸نزدیکِ کعبه میشه
🌱بعدش بگم چه میشه؟!
🌸یه عالمه ابابیل
🌱میاد رو لشکرِ فیل
🌸پرستوهای زیبا
🌱ابابیلن همونها
🌸هریکی سنگی دارن
🌱که از بالا میبارن
🌸ابرهه دید که داره
🌱بارونِ سنگ میباره
🌸خلاصه که آخرش
🌱ابرهه و لشکرش
🌸همگی نابود شدن
🌱خاکستر و دود شدن
🌸سورهی فیل همینه
🌱مــزدِ بــدی چـنــینه
شاعر: سلمان آتشی
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سوره_فیل
#کاردستی
🐘کاردستی فیل برای آموزش سوره فیل
✅ یک نمایشنامه زیبا با فیل ها و پرنده های ابابیل بسازید
@zibakhani
#فعالیت_کلاسی
#کاردستی
#سوره_فیل
🔰 کاردستی سوره مبارکه فیل
✍🏻 ارسالی مربی خلاق خانم محبوبه عامریان
@zibakhani
🔅 استفاده از شعرهای انگیزشی در کلاس قرآن میتواند به یادگیری بهتر و ایجاد انگیزه بیشتر در قرآنآموزان کمک کند.
نمونه شعرهای عربی در وصف قرآن کریم تقدیم به شما مربیان عزیز 🌹
#انگیزشی
#کلاس_قرآن
@zibakhani
🌸 شعر اول:
*اقرأ وارتقِ في العُلا،*
*فالعلم نورٌ يُضيءُ الدُنا،*
*في القرآن تجدُ السعادة،*
*فهو الكتابُ الذي لا يُنسى.*
🍀 معنا: در این شعر به اهمیت خواندن قرآن اشاره شده است. میگوید که با خواندن قرآن میتوان به درجات بالاتری رسید و علم، نوری است که دنیا را روشن میکند. همچنین، قرآن منبع شادی و آرامش است و کتابی است که هرگز فراموش نمیشود.
#شعر
#انگیزشی
#کلاسداری_کودک
@zibakhani