خدای مهربون من
یه کاری کن
قهر نکنم
با داداشم
بیخودی دعوا نکنم
همون که دوست داری باشم
شاعر: طیبه شامانی
#آیه_دعوا_نکردن
#شعر
@zibakhani
وقتی که با جیغ و داد
حرف بزنیم چی میشه؟
هرکی به ما گوش میده
زود عصبانی می شه.
*
وقتی که با مهربونی
حرف بزنیم همیشه،
هیچ کسی توی دنیا
دشمن ما نمی شه.
#آیه_دعوا_نکردن
#شعر
@zibakhani
#داستان
#آیه_دعوا_نکردن
💓💕💓💕💓💕💓💕💓💕💓💕💓💕
در يك جنگل بزرگ و قشنگ ، آقا خرگوشي زندگي مي كرد كه خيلي هنرمند بود . كار او آرايشگري بود و موهاي حيوانات جنگل را كوتاه مي كرد. يك روز آقا روباهه رفت آرايشگاه آقا خرگوش تا موهاي خودش را كوتاه كند به آقا خرگوش گفت: امروز تولد منه و همه دوستهام را دعوت كردم خونه، موهاي منو خيلي قشنگ كوتاه كن.🐰🐱
خرگوش خواست موهاي سر روباه را خيس كند كه كمي آب ريخت روي لباس روباه، روباه عصباني شد و گفت: چيكار مي كني؟ من تازه لباسم را از خياط گرفتم.
آقا خرگوش عذرخواهي كرد و قيچي را برداشت تا موهاي روباه را كوتاه كند اما آنقدر هول شده بود كه يك تكه از موي روباه را از ته قيچي كرد ، روباه عصباني شده بود و هي غر مي زد .
آقا خرگوش مي خواست با سشوار تيكه اي كه از ته كوتاه كرده بود را درست كند كه پوست سر روباه سوخت. روباه خيلي عصباني شد و دنبال خرگوش كرد ، آقا خرگوش هم كه خيلي ترسيده بود پا گذاشت به فرار.روباه هر چقدر گشت خرگوش را پيدا نكرد.
حيوانات جنگل كه از ماجرا با خبر شدند تصميم گرفتند تا چاره اي پيدا كنند ، غاز سفيد با پرهايش يك كلاه قشنگ براي روباه درست كرد و سنجاب هم با گل كلاه را تزيين كرد و به روباه دادند تا روي سرش بگذارد، آقا خرگوش هم هديه قشنگي خريد تا از دل روباه در بياورد.
همه حيوانات و آقا خرگوش در تولد روباه شركت كردند و آقا خرگوش از روباه عذرخواهي كرد و گفت: من نمي خواستم اين اتفاق بيافتد. روباه هم با آقا خرگوش آشتي كرد و از همه حيوانات براي آمدن به جشن تولد تشكر كرد.
@zibakhani
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨
داستان شب
گوینده:(معین الدینی)
داستان امشب: ((لطفا ادای منو در نیار))
آقاپسرقصه مااسمش آریابود.آریازرنگ وخوش اخلاق بودوامسال بایدب پیش دبستانی میرفت.اون همه ی کارهاشوخودش بتنهایی انجام میداد وتوی کارهای خونه ب مامانش هم کمک میکرد.ظاهرا همه چیزخوب و روبراه بودبجزرابطه آریاوخواهرش پریا
متاسفانه آریاوپریابیشتروقتهادرحال جروبحث کردن باهم بودن اونا سر کوچکترین مسائل هم باهم بحث میکردن.مامان وباباهمیشه ازهردوی اونا میخواستن که باهم مهربونتر باشن وکمتردعواکنن.پریا۴سالش بود وهمه چیزبراش جالب وسوال برانگیز بود.اون ازصبح که ازخواب بیدار
میشددوست داشت حرف بزنه و سوال بپرسه درمورداینکه چراگلها این رنگی هستن؟چرابایدغذابخوریم؟چراگربه هامیومیومیکنندوهزارتاچیز دیگه.آریاخیلی وقتها ازاینهمه حرف زدن و سوال پرسیدن پریاکلافه میشد.اماپریا کوچولو بودوکنجکاو دوست داشت همه اتفاقها رو کشف کنه ! اون حتی موقع غذاخوردن هم دست از سوال کردن برنمیداشت،
یکی دیگه ازکارهایی که آریاروکلافه و ناراحت میکرداین بودکه اون فکر میکردکه پریاهمه کارهای اونو تقلید میکنه!آریااصلا دوست نداشت که هر کاری میکنه پریاهم همون کارو بکنه!مامان وبابا همیشه به آریا می گفتن:پسرم،خواهرکوچولوت تو رو دوست داره و دوست داره که شبیه تو باشه برای همین کارهای توروتکرار میکنه.این نشون میده که اون تو رو خیلی دوست داره !”
یکروزصبح مثل همیشه بابا به اتاق آریاوپریارفت تااونا روبیدارکنه که به مدرسه ومهدکودک برن.بابا باصدای بلندباخنده گفت:پاشین بچه ها خورشیدخانوم هم دیگه بیدار شده داره دیرتون میشه آریا اززیرپتو تکونی خورددرحالیکه چشاش بسته بودگفت:من خوابم میادمیشه امروز نرم مدرسه.پریاهم درحالیکه زیرپتو بودباخواب آلودگی گفت:پس منم نمی خوام برم مهدکودک!!”
آریابا شنیدن این حرف پتوشوکنارزدو توی تخت نشست وباعصبانیت گفتچراهرکاری من میکنم توتکرار میکنی؟تومخصوصا اینکارو میکنی تامنو اذیت کنی!پریاباناراحتی ابروهاشودرهم کشیدوگفت:نخیرمن خوابم میادبرای همین نمیخوام برم مهدکودک
آریاباصدای بلندگفت:نه توخوابت نمیاد!توفقط میخوای ادای منودر بیاری پریاباناراحتی گریه کردو گفت:نه!اصلا اینطورنیست
پریادرحالیکه گریه میکردپیش بابا رفت وماجرا روتعریف کرد باباگفت:آریا،لطفاباخواهرت مهربونتر رفتارکن آریاباعصبانیت گفت:اون همیشه ادای منودرمیاره وکارهای منوتکرارمیکنه!اون نبایددیگه اینکاروبکنه
باباکه ازدعواهای همیشگی اوناکلافه شده بودگفت:هردوی شمابایدراهی پیدا کنیدتابادوستی ومهربونی باهم حرف بزنیدوهمدیگه رواذیت نکیندشمانبایدهرروزصبحتونوبابحث ودعواشروع کنیدآریاحالا لطفا به خواهرت کمک کن تاوسایلشوجمع کنه وبه مهدکودک بره
بابادرست میگفت اونهاهرروزصبح روبابحث وناراحتی شروع میکردن واین اصلا خوب نبودموقع صبحانه آریاگفت:مامان جون میشه برام اب پرتقال درست کنی؟همون موقع پریا هم سریع باهیجان گفت منم آب پرتقال میخوام مامان خندیدوبا مهربونی گفت برای هردوتون اب پرتقال درست میکنم فقط لطفابحث کردنو تموم کنید
آریاباخودش فکرکرداون بازم ادای منو درمیاره!هرچیزی که من میخوامو اونم میخواد!این واقعاکلافه کننده است
صبح روز بعدآریاباخودش فکر کرد شایدمامان وبابا درست میگن! ما نباید هرروز صبح رو با جر و بحث و دعوا شروع کنیم.اینطوری تاآخرروز کسل و بی حوصله میمونیم باید فکری کنم تاهرروزاین اتفاق نیفته هووم شایداگه ازش بپرسم دوست داره صبحانه چی بخوره بعدهم کمکش کنم تادرکنارهم صبحانه مورد علاقه مون رودرست کنیم اوضاع بهتربشه
اون روز آریابا مهربونی ازپریا پرسید که دوست داره برای صبحانه چی بخوره ؟پریا اولش خیلی تعجب کرد.بعدیه کم فکرکردوباهیجان گفت اووووم غلات توی شیر
آریاگفت عالیه پس بیادرکنارهم صبحانه مونو درست کنیم ”
اونادرکنارهم صبحانه شونو درست کردن وباآرامش خوردن. انگارفکرآریا جواب داده بود واوضاع بهترشده بود.
صبح روزبعدوقتی آریااز خواب بیدار شدوسرمیزصبحانه اومدبا لبخند به پریاصبح بخیرگفت.پریا هم باخنده جواب داد.بعددوباره آریابه پریاکمک کردتاصبحانه شو بخوره.مامان وبابا ازدیدن رابطه خوب ودوستانه آریا و پریا خیلی خوشحال شدن وبالذت به اونا نگاه میکردن.
اونروزهمگی درآرامش کنارهم صبحانه خوردن ودیگه خبری ازجروبحثهای همیشگی نبود.آریافهمیده بودکه اگه با صبروحوصله بیشتری باخواهر کوچیکش رفتارکنه همه چیزخیلی رو به راه میشه.فقط کافیه که به خواهرش توجه بیشتری میکردوبا مهربونی توی کارهاش کمکش می کرداز اون روز به بعددیگه همگی با لبخند وآرامش روزشون رو شروع می کردن خب بچه هاببینم شماهم حواستون به خواهروبرادرکوچیکتون هست بهشون توجه میکنیدوبا مهربونی باهاشون رفتارمیکنید؟ مطمئنم که همه شماهم مثل آریابا صبر وحوصله ومحبت باخواهرو برادرهای کوچولوتون رفتار میکنید.
#آیه_دعوا_نکردن
#داستان
@zibakhani
داستان جوجه تیغی که با حیوانات جنگل،خوش اخلاق نبود و به آن ها تیغ می انداخت و دعوا می کرد تا این که دیگر هیچ حیوانی با او دوست نبود و تصمیم گرفت دیگر دعوا نکند و با دیگران با مهربانی رفتار کند و به آن ها سیب بدهد،را تعریف کنید.
سپس تصویر جوجه تیغی روی یونولیت(ظرف غذاهای یکبار مصرف) بکشید. واز نوآموزان بخواهید خلال دندان ها را در جاهای مشخص شده قرار دهند.
#آیه_دعوا_نکردن
#داستان
#فعالیت_کلاسی
#کاردستی
@zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سوره_فیل
📽کلیپ کودکانه سوره مبارکه فیل
ترتیل همراه با تکرار با صوت حنانه خلفی👆
@zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سوره_فیل
📽کلیپ کودکانه سوره مبارکه فیل
ترتیل همراه با تکرار کودک با صوت محمدصدیق منشاوی👆
@zibakhani
fil.mp3
864.5K
#سوره_فیل
🎧 سوره مبارکه فیل
@zibakhani