eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
سالروز شهادت سردار بزرگ اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی💚 بر عموم مردم شریف ایران تسلیت باد🥀 سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه‌هایت را نصب نمی‌کردی🥲 لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گلی بود💔 خانه‌ات ساده بود وسایل خانه‌ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر ساده و خودمانی👌 و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی💚 بدون نام و عنوان... اگر به ما بود برایت مزاری درست می‌کردیم درجه یک با چندین گنبد و گلدسته در حد یک الگو و قهرمان💚 چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی... سردار کرار همیشه در سفر، سفر بخیر و سلامت🕊 🌹نسیم مهدوی🌹 🆔 sapp.ir/nasimmahdavy 🌹داستانهای زیبا سروش🌹 🆔 sapp.ir/dastanhayeziba 🌹داستانهای زیبا .ایتا🌹     ✅  👉@zibastory👈
امشب، شب اول است. از اعمال وارده ماه رجب این نماز است: 👈 پس از نماز عشاء دو رکعت نماز بخواند به این صورت که: در رکعت اوّل پس از سوره «حمد»، «یک مرتبه» سوره «أَلَمْ نَشْرَحْ» و «سه بار» سوره «توحید» را بخواند و در رکعت دوّم سوره «حمد» و سوره‌های «اَلَم نَشرَح» و «توحید» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ الْفَلَقِ» را هرکدام «یک بار» بخواند و هنگامی‌که سلام نماز را داد «سی مرتبه» بگوید: «لَاإِلهَ إِلّا اللّٰه» و «سی مرتبه» صلوات فرستد تا حق‌تعالی همانند روزی که از مادر متولّد شده، گناهان او را بیامرزد و پاکش نماید. التماس دعا     @zibastory👈
اعمال ليلة الرغائب را از دست ندهیم 🔹شب جمعه اوّل ماه رجب را ليلة الرَّغائب مي‌گويند و از براي آن عملي از حضرت رسول صَلَّي اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله وارد شده با فضيلت بسيار که سيّد در اقبال و علاّمه در اجازه بني زهره نقل کرده‌اند. 1️⃣ از جمله فضيلت او آنکه گناهان بسيار بسبب او آمرزيده شود 2️⃣ و آنکه هر که اين نماز را بگذارد 🔸چون شب اوّل قبر او شود، حقّ تعالي بفرستد ثواب اين نماز را بسوي او به نيکوتر صورتي با روي گشاده و درخشان و زبان فصيح پس با وي گويد اي حبيب من! بشارت باد تو را که نجات يافتي از هر شدّت و سختي گويد تو کيستي؟ بخدا سوگند که من روئي بهتر از روي تو نديدم و کلامي شيرين‌تر از کلام تو نشنيده‌ام و بوئي بهتر از بوي تو نبوئيدم. گويد من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردي؛ امشب بنزد تو آمدم تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائي تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دميده شود من سايه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قيامت پس خوشحال باش که خير هرگز از تو معدوم نخواهد شد. 🔴وکيفيت آن چنان است که 🔆 روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه ميداري 🌒 چون شب جمعه داخل شود ما بين نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مي‌گذاري هر دو رکعت به يک سلام و در هر رکعت از آن يک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ مي‌خواني و چون فارغ شدي از نماز هفتاد مرتبه مي‌گوئي« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ وَعَلي آلِهِ» پس به سجده مي روي و هفتاد مرتبه مي‌گوئي:« سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس سر ازسجده برمي‌داري وهفتاد مرتبه مي‌گوئي«رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِيُّ الاَعْظَمُ» پس باز به سجده مي‌روي و هفتاد مرتبه مي‌گوئي:« سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس حاجت خود را مي‌طلبي که انشاءالله برآورده خواهد شد     @zibastory👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصطفی مارا مصطفایی کن ❤️اول به یاد شهدایی که از نهر رجب نوشیدند و سیراب شدند... اَللّهُمَّ ارْزُقْنی تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ 🌺امام كاظم عليه السلام فرمود : رجب نام نهرى است در بهشت، از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر ، هر کس یک روز از آن را روزه بدارد، خداوند از آن نهر به او بیاشامد
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اگه زندگیت پشت هم داره گره می‌خوره و مشکلاتت روز بروز بیشتر میشه، این ویدئو رو ببین. قسمتی از برنامه زندگی پس از زندگی همراه با سخنرانی استاد شجاعی
az-pemba-ta-mariana-15.mp3
7.83M
بخش پانزدهم:کتاب صوتی از پمبا تا ماریانا 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 جزیره پمبا، شهر اجنه، مرکز تجمع شیاطین در زمین ... ♥️✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜♥️ 🌻     @zibastory👈
az-pemba-ta-mariana-16.mp3
10.46M
بخش شانزدهم:کتاب صوتی از پمبا تا ماریانا 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 به آفریقا رفتند و در کنار جاستین فورنال نشستند. سعید یکی از بزرگترین جن گیران آفریقا بود. مهران یکی از عجیبترین صحنه های جن گیری را دید و ... ♥️✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜♥️ 🌻     @zibastory👈
az-pemba-ta-mariana-17.mp3
5.18M
بخش هفدهم:کتاب صوتی از پمبا تا ماریانا 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 گرفتن برگ عذرخواهی از اجنه و شیاطین ♥️✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜♥️ 🌻     @zibastory👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سلام بر مردی که فیلم اشک های او را در فراق شهدا پخش نکردند تا مبادا کسی خیال کند از روی نمایش است... اللهم عجل لولیک الفرج
📗مار هر کجا کج بره توی لونه خودش راست میره معنی: این ضرب المثل برای مواقعی است که بخواهند بگویند اگر بیرون از خانه هر کار اشتباهی انجام می‌دهی و هر عادت بدی داری در خانه آن ها را کنار بگذار و انسان خوبی شو حکایت آدم‌های بدی است که فقط برا مردم بدی کرده و در خانه خود خوب می‌شوند. داستان: تا به حال به خانه مار دقت کرده‌اید. این جانور خزنده برای خود سوراخی با قطری فقط کمی بزرگتر از بدنش کنده و در آن خانه می‌کند. یعنی ماری که به طور عادی با پیچ و تاب دادن به بدنش حرکت می‌کند، وقتی به خانه می‌رسد مجبور است راست و سیخ وارد شود     @zibastory👈
داستان ضرب المثل به مالت نناز به شبی بند است به حسنت نناز به تبی بند است✨️🕊 داستان هم از این قرار است: مردی بود كه ثروت زیادی داشت به طوری كه حد و حساب نداشت صاحب قصر مجلل غلام و كنیز بود. روزی از روزها با خدم و حشم به حمام رفت. هنگامی كه وارد خزینه حمام شد، غلام مخصوصش قلیان جواهر نشانی را برایش چاق كرد و هر مرتبه كه سر از آب بیرون می آورد قلیان را به دهان او می گذاشت چند پك می زد و دوباره زیر آب می رفت. یك مرتبه كه سرش را از آب ببرون آورد با خودش گفت:« آیا كسی از من بالاتر هست؟ آیا ثروت مرا كسی دارد؟» و به خودش مغرور شد. این فكر را كرد و به زیر آب رفت. همینكه سرش را از آب بیرون آورد، نه غلامی دید و نه قلیانی، صدا زد: « غلام ! ‎غلام » دید خبری نیست دلاكهای حمام به صدای او دویدند جلو. او فریاد زد: لباس های مرا بیاورید.» اما دید دلاكها، دلاكهای همیشه نیستند، تعجب كرد. خودش آمد لباس بپوشید دید یك دست لباس پاره و كهنه به جای لباس هایش گذاشته اند. صدا كرد:« پس لباس های من چه شده؟» استاد حمامی و دلاكها آمدند گفتند: « تو هر روز كه به حمام می آیی لباس كهنه های خودت را می گذاری و یك دست لباس تازه و نوی مشتری ها را می دزدی. حالا خوب گیرت آوردیم.» و او را گرفتند و كتك زدند و لباس پاره ها را به او دادند و از حمام بیرونش كردند. وقتی وارد كوچه شد، دید این شهر جای دیگری است؛ شهر خودش نیست. ناچار در شهر گردش كرد تا شب شد. گرسنه و خسته شده بود و جایی نداشت برود. مجبور شد شب را در تون حمامی بگذراند. وارد تون حمام شد. دید سفره نانی در آنجا هست. دانست كه سفره نان مال تونوان است. سفره را پیش كشید و مشغول خوردن شد. شب را همان جا بسر برد و نزدیكی های صبح تون حمام را آتش كرد با خودش گفت: «‌عجالتاً كه نان تونوان را خورده ام در عوض حمامش را گرم كنم.» تا اینكه تونوان از راه رسید مرد گفت: « رفیق، نان تو را من خورده ام ولی عوضش تون را آتش كرده ام و حمام گرم است.» تونوان ازاو خوشش آمد و او را پیش خودش نگاه داشت چند روزی آنجا بود كه صاحب حمام دید عجب مرد زرنگی است و او را جامه دار حمام كرد. از آنجائی كه زرنگی و در ستكاری به خرج داد، حمامی از او خوشش آمد و دخترش را به عقد او درآورد. بعد از چند سالی دختر حمامی صاحب دو فرزند شد و چیزی نگذشت كه حمامی مرد و ثروت او به دخترش رسید. اما مرد هر شب كه به خانه می آمد افسرده میان فكر فرو می رفت و دست به قلتق۳ می نشست و با كسی حرف نمی زد. تا اینكه زنش یك شب از او پرسید: « تو را به خدا به چه فكر می كنی؟» آیا به پدر من یا به چیز دیگری؟» زن آنقدر او را قسم داد تا اینكه مرد قصه را از اول تا آخر برایش گفت. زن به او گفت: «‌آدم وقتی صاحب ثروت شد نباید به مالش مغرور شود. اما حالا كه اینطور شده شب برو روی پشت بام پلاس سیاه به گردن بیندار و به درگاه خدای متعال توبه كن و از خدا بخواه تا دو مرتبه به خانه خودت برگردی. به شرطی كه اگر دعایت مستجاب شد در فكر من و این دو بچه هم باشی.» مرد قبول كرد و با دل شكسته و پردرد رفت بالای پشت بام، پلاس سیاه به گردن انداخت و دو ركعت نماز حاجت خواند و به درگاه خداوند نالید و توبه كرد و مشغول مناجات بود كه خوابش برد. یك وقت صدای اذان صبح به گوشش رسید سراسیمه بلند شد و نماز صبح را خواند و از زنش خداحافظی كرد و رفت كه در حمام را باز كند. وارد حمام شد و لباسش را عوض كرد و رفت توی خزینه كه زیر آب خزینه را بزند. وقتی سرش را از زیر آب بیرون آورد، غلام خودش را قلیان به دست بالای سرش دید. تا خواست بگوید «‌غلام چرا...؟ » غلام زودتر گفت: « آقا، این دفعه رفتی زیر آب طول كشید. چند دقیقه است كه منتظر شما هستم.» مرد بقیه مطلب را فهمید و شكر خدا را بجا آورد، از میان خزینه بیرون آمد، دید حمام اولی است. غلامان لباس هایش را حاضر كردند و لباسش را پوشید و به خانه رفت. زن به او گفت: « ‌امروز كمی دیرتر از حمام آمدی؟» مرد تعجب كرد و گفت: « چند سال است، كه من رفته¬ام. زن گرفته¬ام. دارای دو فرزند شده¬ام. تازه زنم می گوید امروز دیرتر آمدی.» فهمید قدرت خدای بزرگ است واین بیت را گفت: به مالت نناز به شبی بند است به حسنت نناز به تبی بند است بعد چند نفر از غلامان را فرستاد و نشانی آن شهر را هم به آنها داد. رفتند زن و فرزندانش را آوردند. دیگر تا عمر داشت ناشكری نكرد و به خودش مغرور نشد و ثروتش را در راه خدا خرج كرد. یادداشت: دهخدا در امثال و حكم این ابیات را مترادف مثل فوق آورده است: به حسنت مناز به یك تب بند است به مالت منار به یك شب بند است     @zibastory👈