فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯پنج شنبه است
🌸یاد کنیم از گذشتگان
🕯كه جايشان هميشه
🌸در كنار ما خالیست
🕯برای شادی روح آنها
🌸فاتحه و آیهای از قرآن بخوانیم
جایگاه رفتگان تان بهشت 🙏🌸
🔘 داستان کوتاه
@zibastory
دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره .
روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند .
نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت .او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :
میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟
یک دفعه کلاس از خنده ترکید ...
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند .
اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند
اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی .
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد
و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... .
به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود .
آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد
مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت .
آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم
و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .
پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم
و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود !
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟
همسرم جواب داد :من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم .
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.
تئودور داستایوفسکی
عظمت در دیدن نیست
عظمت در چگونگی دیدن است🍀
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
10.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 داستان ملاقات احمد بن اسحاق قمی با امام زمان علیه السلام!
🎙 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
@zibastory
#داستان_آموزنده
🔆جسارت به سادات
در سال 1229 ه ق يكى از تحصيلداران دولت از سيد تنگدستى مطالبه وجه ديوانى (ماليات ) مينمود. سيد هر چه سوگند ياد كرد و اظهار تنگدستى و پريشانى ميكرد اثرى در قلب آنمرد نبخشيده و بر سختگيرى و فشار خود ميافزود، چون از اظهار عجز و بيچارگى خود بهره اى نيافت . گفت چند روزى مهلت بده تا خدا چاره ئى بسازد و از جدم رسول خدا شرم كن .
تحصيلدار گفت اگر جد تو كارسازى ميكند و ميتواند، يا شر مرا از سر تو دفع كند و يا حاجت ترا روا سازد آنگاه ضامنى از سيد گرفت و گفت اگر براى ساعت اول فردا صبح وجه را حاضر نكردى نجاست بحلق تو خواهم ريخت و بگو بجدت هر چه مى تواند بكند.
تحصيلدار شب بخانه خود مراجعت كرد و براى خوابيدن بپشت بام رفت .
نصف شب بقصد ادرار كردن از جاى برخاست و چون هوا تاريك بود پاى بر ناودان گذاشت و با ناودان بزمين آمد تصادفا در زير ناودان چاه مستراح بود.
مرد تحصيلدار در همان خلوت شب بچاه سرنگون شد و از اين قضيه در آن نيمه شب هيچ كس آگاهى نيافت روز كه شد از او جستجو كردند. پس از تفحص فراوان او را در چاه مستراح يافتند كه سرش تا نزديك ناف در نجاست فرو رفته و آنقدر نجاست بحلق او وارد گرديده كه شكمش ورم كرده و خفه شده بود.
خزائن نراقى
📚داستانها و پندها (جلد اول)، مصطفی زمانی وجدانی
@zibastory
حکایت
🔆شیر ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت. به شاه خبر دادند که چه نشستهای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را میدزدد. شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر اینکه هر دو ران را میدزدیدند، دل و جگر ش را هم میخوردند.
شاه خبردار شد و یکی از درباریها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو برمیداشت. پس از مدتی به شاه خبر دادند: «جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد میمیرد.»
جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساختهاند و همه اندامهای گوسفند را میبرند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش میماند. ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: «اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود.»
@zibastory
#خاطره_واقعی
@zibastory
شوهرم تعریف میکرد که یه روز که میره سر پروژه ساختمانی وقتی داشته بر می گشته وسط راه میبینه گوشیش جلوی ماشین نیست (چون همیشه میگذاره جلوی ماشین) خلاصه گوشی را از جیبش در میاره زنگ میزنه به همکارش که گوشیم را جاگذاشتم ببین اونجا هست همکارشم میگرده و زنگ شوهرم میزنه که نه این جاها نبود،گشتم ولی نیست وخداحافظی می کنه وشوهرم وقتی صحبتش تموم میشه گوشی را میزاره جلوی ماشین و بعد از چند لحظه که چشمش به گوشی می افته از خنده می پکه که چقدر گیجه باگوشیش زنگ زده و همکارش دیگه چقدر گیج تر به گوشی شوهرم زنگ زده که پیداش نکرده،بله شوهرم میگه سوتی نیست اینا از بس زحمت میکشم دیگه اعصاب نمیمونه برامون😂 خداقوت
#خاطره_واقعی
@zibastory
سلام به همگی✋
آقا این شوهر عزیز بنده بچگی خیلی شر و شیطون بوده، تعریف میکنه موقعی که بچه بودن یه آقایی میومده تو روستاشون حلواحاجی(نمیدونم خوردین یا نه)میفروخته و در مقابل دمپایی کهنه میگرفته،این شوهر ماهم سر ظهر بوده میره حیاط خونشون و میگرده دمپایی پیدا نمیکنه،میره خونه عموش اینا میبینه کلی دمپایی دارن که نو هم بودن و مال عمو و بچه هاش بودن(خانواده پرجمعیتی هم بودن👨👩👧👦) و استفاده میکردن ،اینم یه جوری که کسی متوجه نشه همه رو برمیداره میده به اون آقا و حلواحاجی میخره و 😋غروب که میشه این آقای حلوافروش اتفاقی میره خونه ی عموئه برا خوردن چایی و عصرونه(اونموقع در خونه ها به روی همه باز بود) صابخونه که عموی شوهر ما باشه،هی یه نگاه به مرده میندازه و یه نگاه به بارش 🤔بهش میگه اینا دمپاییای ماس،آقاهه هم میگه نه بابا یه پسری اورد به جاش کلی حلواحاجی بش دادم،آدرس که میده شوهر ما لو میره و بقیه ماجرا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹.
روزی امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام برای نماز به مسجد رفتند.
به غلامی که در کنار در مسجد بود فرمودند: این مرکب مرا نگه دار تا برگردم.
بعد از رفتن حضرت ، غلام افسار را دزدید و فرار کرد.
امیرالمؤمنین در حالی که دو درهم در دست داشتند تا به عنوان حق الزحمه به مرد بدهند از مسجد بیرون آمدند.
چون دیدند مرد رفته و لجام را نیز برده دو درهم را به غلامی دادند تا از بازار افساری بخرد.
غلام رفت و در بازار افسار سرقت شده را یافت که مرد آن را به دو درهم فروخته بود.
دو درهم را داد و افسار را گرفت و نزد حضرت آورد. حضرت فرمودند :
انسان بر اثر عجله ، روزی حلال را بر خودش حرام می کند؛ در صورتی که با عجله نمیتوان روزی را زیاد کرد!
🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 امام (علیه السلام) در زمان حکومتش چگونه و برچه مبنایی داوری و قضاوت می کند❓
🔻 پاسخ: همه پيامبران الهى وامامان بزرگوار عليهم السلام، موظف بودند که ميان مردم بر اساس شواهد وقوانين داورى کنند، ومبناى داورى خود را (بينه) قرار دهند، وبه عبارتى حکم به ظاهر کنند. اما در زمان حضرت داود (عليه السلام) استثنايى پيدا شد.
داود نبى (عليه السلام) از خداوند مسئلت نمود که حق را آنچنان که هست بر او بنماياند، خداوند متعال فرمود: تو نمى توانى آن را طاقت بياورى. داود (عليه السلام) در خواهش خويش اصرار ورزيد، تا حق تعالى او را بر حقايق اوضاع آگاه ساخت، روزى مردى براى مرافعه به محضر حضرت داود آمده وعرض کرد که اين مرد اموال مرا به زور گرفته است.
خداوند حضرت داود (عليه السلام) را آگاه ساخت که اين شاکى، پدر مورد شکايت خود را کشته واموالش را دزديده است. آن حضرت دستور داد تا شاکى را به عنوان قصاص کشتند واموالش را گرفته، وبه شخص مورد شکايت دادند.
اين نوع داورى بر مردم گران آمد، همه جا مسائلى مطرح شد که بر داود سخت آمد، ولذا از خداوند متعال مسئلت نمود که اين نوع داورى را از او بگيرد، خداوند تعالى فرمود: در ميان آنها بر اساس بينات وشواهد داورى کن واز آنها بخواه که به نام من سوگند ياد کنند.
واما در عصر مهدى موعود (عجل الله فرجه)، از آنجايى که عقلها کامل شده وفساد از روى زمين برچيده مى شود، ودر برابر قدرت با عظمت آن امام همام کسى جرات سمپاشى ونفاق افکنى پيدا نمى کند، آن حضرت بر اساس واقع قضاوت مى کند واز طرفين دعوا، شاهد ويا قسم مطالبه نمى کند.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند:
وقتى که قائم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) قيام کند به حکم داود حکم مى فرمايد وگواه وشاهدى نمى خواهد.
ودر حديث ديگرى چنين مى فرمايد: (هنگامى که قائم ما قيام کند، حکومت را بر اساس عدالت قرار مى دهد، وظلم وجور در دوران او برچيده مى شود، وجاده ها در پرتو وجودش امن وامان مى گردد، وزمين برکاتش را خارج مى سازد وهر حقى به صاحبش مى رسد، ودر ميان مردم همانند داود ومحمد (صلى الله عليه وآله وسلم) داورى مى کند...). (2)
🔹 با توجه به دو روايت مذکور، داورى کردن امام زمان (عجل الله فرجه) بر طبق قانون دادرسى حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) وقانون داد رسى داود (عليه السلام) گويا اشاره به اين نکته لطيف دارند که آن حضرت هم از موازين ظاهرى دادرسى اسلامى، همچون (اقرار وگواهى گواهان) استفاده مى کند؛ وهم از راههاى روانى وعلمى، براى کشف مجرمان اصلى، آنچنان که پاره اى از نمونه هاى آن در عصر داود (عليه السلام) نقل شده است.
✨ ضمن اينکه در دوران آن جنابت به موازات پيشرفت علوم وتکنيک وصنعت آن قدر وسايل کشف جرم تکامل مى يابد که کمتر مجرمى خواهد توانست ردپايى که با آن شناخته شود، از خود به جا نگذارد.
📚 پي نوشته ها :
📙 (1) اثبات الهداه، شيخ حر عاملى، ج 7، ص 111.
📕 (2) بحار الانوار، ج 13، چاپ قديم، به نقل از کتاب انقلابى بزرگ، ص 300.
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💟این متن را نگه دارید و بخونید خیلی مواقع به دردتون میخوره!
@zibastory
🌸🍃سوره یونس برای بچه دار شدن.
🍃🌺سوره مجادله برای برای مهر و محبت همسرو معامله.
🌸🍃سوره مزمل برای مهر و محبت.
🍃🌸سوره اسرا برای شفای مریض و بهانه گیری.
🌺🍃سوره نمل برای شفا مریض و برآوردن هر حاجتی.
🍃🌸سوره احزاب برای گشایش بخت.
🌸🍃سوره حشر برای آرامش در زندگی.
🍃🌺سوره حجرات برای زیاد شدن مال.
🌸🍃سوره جمعه برای پیدا شدن مال.
🍃🌸سوره طور برای پایدار بودن و برگشت مال.
🌺🍃سوره حجر برای برکت مال.
🍃🌸سوره تغابن برای ادای قرض.
🌸🍃سوره حج برای کامل شدن دین.
🍃🌺سوره مریم برای هدایت دختران.
🌸🍃سوره محمد برای اخلاق.
🍃🌸سوره اعلی برای هدایت جوانان.
🌺🍃سوره ن والقلم برای آسان شدن و درس خواندن.
🍃🌸سوره جن برای وسوسه.
🌸🍃سوره فتح برای گشایش کار.
🍃🌺سوره کهف برای بیدار شدن.
🌸🍃سوره حدید برای محکم شدن و آرامش بدن.
🍃🌸سوره انبیا برای رها شدن از بند و گرفتاری.
🌺🍃سوره مومنون برای به راه راست رفتن.
🍃🌸سوره صف برای فتح و پیروزی.
🌸🍃سوره یوسف برای عظمت و بزرگی.
لطفا به کسانی هم که گرفتاری دارن متن را بدین. شاید گرهی از کار کسی باز بشه و به ما هم دعا کنه💖🌺
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zibastory