eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
58.4هزار عکس
59.9هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada ارتباط با خادم 👈 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وقتی یعقوب ویوسف نبی از منتظران هستند. 👈وعده ی حضرت خضر به آنها @montazerane_zohour 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍چرا آقایمان ارواحنافداه هفته‌ای دوبار نامه اعمال ما را نگاه می‌کنند؟ 🔹استاد پناهیان 🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 @montazerane_zohour 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
(عج)💚 از های تو چه دلگير ميشوم جانِ خودم ز جانِ خودم سير ميشوم با هر نفس كه ميكشم اقرار ميكنم از اين نبودنت به خدا پير ميشوم با این دلِ خراب رسيدم به محضرت زیرا فقط به دست تو تعمير ميشوم از اينكه انتظار تو را ميكشم ببين از مردمان شهر چه تحقير ميشوم فكر نديدنِ تو رهايم نمی كند پس حق بده که اينهمه درگير ميشوم تنها نه جمعه ها كه تمامی طولِ سال از روزهای بی تو چه دلگير ميشوم 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
شعرمهدوی  گر نیایی فقیر می میرم         مثل دنیا حقیر می میرم                  چون کبوتر که در قفس حبس است                                  تک و تنها اسیر می میرم        ای شکوه ترنم باران           در فراقت کویر می میرم                  توی شهر دلم زمین لرزه است                                          زیر آوار پیر می میرم بی تو زجرآور است جان کندن!           وای بر من؛ چه دیر می میرم!                     تو بیا، می خورم قسم به خدا                                 چون بگویی بمیر، می میرم "مهدیا" ای تمام هستی من     گر نیایی فقیر می میرم...   اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ 🔷 برای کمک به امام زمان لازم نیست میلیاردر باشیم‼️ 🔺ما کجای کاریم⁉️ 🥀 👤 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️همسرش از حاج قاسم پرسید: بالاخره این شهدای ما برخواهند گشت؟ حاجی با مکث گفتند: بله میاد. که مادر شهید به حاجی گفت: حاجی پسرم گمنامی رو دوست داشت. حاج قاسم گفت: نه حاج خانم؛ به خاطر خانمش هم که شده بر میگرده. شهید که سال ۹۵ در شهید و ۲ روز قبل تشییع شد. 💬 محمدجواد محمدزاده 🌷 @IslamlifeStyles 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5870763618349351942.mp3
3.53M
احساسی (عج) 🍃دلم گرفته از حال و هوای این روزا 🍃از این سیاهی و تیرگی خیابونا 🎤مهدی 👌فوق زیبا 🎤 @ostad_aali110 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
✍امام رضا (ع) فرمودند : به خدا سوگند چشمان شما به مهدی نمی افتد ، مگر اینکه آزمایش شده و خالص سازی شوید، و از یکدیگر متمایز شوید، تاجایی که از شما نمی مانند مگر بسیار کمیاب و کمیاب ترین و نادرترین. 📚غیبت نعمانی ص۲۰۸ 🎤 @ostad_aali110 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
ツ 🌷مقام معظــــم رهــــبری: مهدی موعود تکلیف بر دوش‌انسان میگذارد وقتی انسان یقین دارد که یک چنین هست باید خود راآماده کنند باید منتظر و مترصد باشند. 🎤 @ostad_aali110 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
تنها اجابتے ڪه انتظار آن را مےڪشیم، جماعٺ ناله‌هاست؛ تنها آرزویے ڪه منٺ‌پذیر آنیم، خاموشے هر صدایے جز نداے اسٺ عمریست ڪه از حضور او جا ماندیم در غربٺ سرد خویش تنها ماندیم او منتظر اسٺ تا ڪه ما برگردیم ماییم ڪه در غیبٺ ڪبرے ماندیم  ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir/ 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_سی_ام 💠 دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانواده‌ام قرار گرفتم و
✍️ 💠 به نیمرخ صورتش نگاه می‌کردم که هر لحظه سرخ‌تر می‌شد و دیگر کم آورده بود که با دست دیگر پیشانی‌اش را گرفت و به‌شدت فشار داد. از اینهمه آشفتگی‌اش شدم، نمی‌فهمیدم از آن طرف خط چه می‌شنود که صدایش در سینه ماند و فقط یک کلمه پاسخ داد :«باشه!» و ارتباط را قطع کرد. 💠 منتظر حرفی نگاهش می‌کردم و نمی‌دانستم نخ این خبر هم به دیوانگی سعد می‌رسد که از روی صندلی بلند شد، نگاهش به تابلوی اعلان پرواز ماند و انگار این پرواز هم از دستش رفته بود که نفرینش را حواله جسد سعد کرد. زیر لب گفت و خیال کرد من نشنیده‌ام، اما به‌خوبی شنیده و دوباره ترسیده بودم که از جا پریدم و زیرگوشش پرسیدم :«چی شده ابوالفضل؟» 💠 فقط نگاهم می‌کرد، مردمک چشمانش به لرزه افتاده و نمی‌خواست دل من را بلرزاند که حرفش را خورد و برایم کرد :«مگه نمی‌خواستی بمونی؟ این بلیطت هم سوخت!» باورم نمی‌شد طلسم ماندنم شکسته باشد که ناباورانه لبخندی زدم و او می‌دانست پشت این ماندن چه خطری پنهان شده که پیشانی بلندش خط افتاد و صدایش گرفت :«برمی‌گردیم بیمارستان، این پسره رو می‌رسونیم .» 💠 ساعتی پیش از مصطفی دورم کرده و دوباره می‌خواست مرا به بیمارستان برگرداند که فقط حیرت‌زده نگاهش می‌کردم. به سرعت به راه افتاد و من دنبالش می‌دویدم و بی‌خبر اصرار می‌کردم :«خب به من بگو چی شده! چرا داریم برمی‌گردیم؟» 💠 دلش مثل دریا بود و دوست داشت دردها را به تنهایی تحمل کند که به سمت خط تاکسی رفت و پاسخ پریشانی‌ام را به شوخی داد :«الهی بمیرم، چقدرم تو ناراحت شدی!» و می‌دیدم نگاهش از نگرانی مثل پروانه دورم می‌چرخد که شربت شیرین ماندن در به کام دلم تلخ شد. تا رسیدن به بیمارستان با موبایلش مدام پیام رد و بدل می‌کرد و هر چه پاپیچش می‌شدم فقط با شیطنت از پاسخ سوالم طفره می‌رفت تا پشت در اتاق مصطفی که هاله‌ای از اخم خنده‌اش را برد، دلنگران نگاهم کرد و به التماس افتاد :«همینجا پشت در اتاق بمون!» و خودش داخل رفت. 💠 نمی‌دانستم چه خبری شنیده که با چند دقیقه آشنایی، مصطفی مَحرم است و خواهرش نامحرم و دیگر می‌ترسد تنهایم بگذارد. همین که می‌توانستم در بمانم، قلبم قرار گرفته و آشوب جانم حس مصطفی بود که نمی‌دانستم برادرم در گوشش چه می‌خواند. در خلوت راهروی بیمارستان خاطره خبر دیروز، خانه خیالم را به هم زد و دوباره در پدر و مادرم به گریه افتادم که ابوالفضل در را باز کرد، چشمان خیسم زبانش را بست و با دست اشاره کرد داخل شوم. 💠 تنها یک روز بود مصطفی را ندیده و حالا برای دیدنش دست و پای دلم را گم کرده بودم که چشمم به زیر افتاد و بی‌صدا وارد شدم. سکوت اتاق روی دلم سنگینی می‌کرد و ظاهراً حرف‌های ابوالفضل دل مصطفی را سنگین‌تر کرده بود که زیر ماسک اکسیژن، لب‌هایش بی‌حرکت مانده و همه از آسمان چشمان روشنش می‌بارید. 💠 روی گونه‌اش چند خط خراش افتاده بود، گردنش پانسمان شده و از ضخامت زیر لباس آبی آسمانی‌اش پیدا بود قفسه سینه‌اش هم باند‌پیچی شده است که به سختی می کشید. زیر لب سلام کردم و او جانی به تنش نبود که با اشاره سر پاسخم را داد و خیره به خیسی چشمانم نگاهش از آتش گرفت. 💠 ابوالفضل با صمیمیتی عجیب لب تختش نشست و انگار حرف‌هایشان را با هم زده بودند که نتیجه را شمرده اعلام کرد :«من از ایشون خواستم بقیه مدت درمان‌شون رو تو خونه باشن!» سپس دستش را به آرامی روی پای مصطفی زد و با مهربانی خبر داد :«الانم کارای ترخیص‌شون رو انجام میدم و می‌بریم‌شون داریا!» 💠 مصطفی در سکوت، تسلیم تصمیم ابوالفضل نگاهش می‌کرد و ابوالفضل واقعاً قصد کرده بود دیگر تنهایم نگذارد که زیر گوش مصطفی حرفی زد و از جا بلند شد. کنارم که رسید لحظه‌ای مکث کرد و دلش نیامد بی‌هیچ حرفی تنهایم بگذارد که برادرانه تمنا کرد :«همینجا بمون، زود برمی‌گردم!» و به سرعت از اتاق بیرون رفت و در را نیمه رها کرد. 💠 از نگاه مصطفی که دوباره نگران ورود غریبه‌ای به سمت در می‌دوید، فهمیدم ابوالفضل مرا به او سپرده که پشت پرده‌ای از پنهان شدم. ماسک را از روی صورتش پایین آورد، لب‌هایش از تشنگی و خونریزی، خشک و سفید شده و با همان حال، مردانه حرف زد :« خون پدر و مادرتون و همه اونایی که دیروز تو پَرپَر شدن، از این نامسلمونا می‌گیریم!» 💠 نام پدر و مادرم کاسه چشمم را از گریه لبالب کرد و او همچنان لحنش برایم می‌لرزید :«برادرتون خواستن یه مدت دیگه پیش ما بمونید! خودتون راضی هستید؟» نگاهم تا آسمان چشمش پرکشید و دیدم به انتظار آمدنم محو صورتم مانده و پلکی هم نمی‌زند که به لکنت افتادم :«برا چی؟»... ✍️نویسنده: 🆔 @mahfa110
هدایت شده از ظهور نزدیک است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشک نریز آقاجان، ما همه قاسم سلیمانی هستیم. وصیت : حضرت آیت الله خامنه ای را و میبینم را بر سایر امور ترجیح دهید الهی بمیرم که از نزدیکترین افراد به حضرت آقا بود بر غریبی و مظلومیت ایشون تاکید کرده 📭 جهت سلامت و تعجیل فرج عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلامتے و شفای همه بیماران و رفع بلا و گرفتارے 🦋•• به عشق حضرت آقا لطفا نشر دهید... 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 @zohoore_ghaem
هدایت شده از ظهور نزدیک است
🔔هر چه هست از اوست❗️ 💝از امام علیه السلام معنی "لاحول ولا قوّه اِلاّ بالله" را پرسیدند 👈امام اینگونه جواب داد: 🔅قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ": إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً، وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا؛ فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا. 💠ما برابر خدا مالک چیزی نیستیم ، و مالک چیزی نمی شویم جز آنچه او به ما بخشیده است ،پس چون خدا چیزی به ما بخشید که خود سزاوارتر است ، وظایفی نیز بر عهده ما گذاشته وچون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته است. 📚 ۴۰۴ @nahjol_balagheh
۱۲۰۵ امروز شنبه ۱۳۹۹/۰۴/۲۱ هر روز صبح خندان تر باش، آرام تر، مـهربـان‌تر، بخشـنده‌تر، صبورتـر، باگذشت‌تر! حواست بـه نگاه خدا باشد که چشمش به زیباتر شدن و لایق‌تر شدن توست! همه چيز در جهانم نيكو و عالی است. من برای رسيدن به آرزوهايم پر از شور و شوق هستم و هم اكنون با آغوشی باز آماده ی دريافتِ خواسته هایم هستم. ... 🆔 @mahfa110
نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد گر کُنَد از حرم قدس تو در توس عبور السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أنِیسَ النُّفُوس 🆔 @mahfa110
ذکر روز شنبــــــه 🆔 @mahfa110
۱۲۰۵ امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: زياده گويى، موجب لغزش حكيم و خستگى بردبار است. پس زياده گويى مكن كه مايه رنج خواهى بود و تفريط مكن كه مايه اهانت خواهى بود. الإِكثارُ يُزِلُّ الحَكيمَ، ويُمِلُّ الحَليمَ؛ فَلا تُكثِر فَتُضجِر ، وتُفَرِّط فَتُهَن؛ غررالحكم، حدیث ۲۰۰۹ 🆔 @mahfa110