eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.9هزار دنبال‌کننده
71.6هزار عکس
73.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 🍃 شانزدهمین به شکرانه سلامتی و از 🔻 در مراسم (ره) نقل کردند که چقدر ایشان برای سلامتی آيت‌الله (مدظله العالی) می‌کردند و گوسفند نذر می‌کردند و کارهايی انجام می‌دادند. خب اين از نشانه شدت بود به آقا. بعد نقل کردند: شش ماه قبل از فوت آيت الله بهجت(ره) ايشان فرموده بودند: "خطری به سمت شما دارد می‌آيد و من اين را احساس می‌کنم و من آن چه بايد برای شما انجام بدهم، برای شما انجام داده‌ام (حالا نذر باشد يا هر چيز ديگر) "... ➖➖➖➖➖ ✅ به همین منظور بر آن شدیم در برخی مناسبت ها باتوجه به سفارش مرجع عالیقدر حضرت آیت الله بهجت(ره)؛ این را برای شانزدهمین بار و اینبار به مناسبت ایام سرنوشت ساز کنونی کشور در روز شهادت حضرت زهرا(س)، جهت دفع بلایا از وجود مبارک رهبر معظم انقلاب و همچنین نظام مقدس جمهوری اسلامی با همت مردم و انجام داده و گوشت حاصل از آن، به اهداء گردد. ➖➖➖➖➖ 💎 واریز وجوهات نقدی تا تاریخ ۸ بهمن ۹۸ به شماره کارت: 6273811054988115 شماره حساب: 3410-701-1359843-2 شماره شبا: IR900630341070101359843002 نزد بانک انصار بنام محمد اسماعیل‌ قاسمی 🗓 ، ۹ بهمن‌ماه همزمان با شهادت حضرت زهرا(س) انجام میگردد. ➖➖➖➖➖ 🏴 هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد 🆔 @darozzekr_com 🌐 [ www.darozzekr.com ]
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیه های حاج قاسم در مورد مراسم عزاداری حضرت زهرا (س) : 🍃🌸سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی سال گذشته در توصیه به عزاداران فاطمی در بیت‌الزهرا(س) کرمان این گونه گفتند: مجلس حضرت زهرا(س) جای عمه چطوره؟ عمو چطوره؟ همسایه چکار کرده؟ چی‌چی خریدی؟ نیست. مجلس (س) است. باید به آن دقت کرد، باید احترام کرد، باید توجه کرد؛ همان جا که نشستی. همه اصرار من در برگزاری این مجلس این است که مجلس و باشد. به همین دلیل باید به نماز اول وقت در این جلسات توجه شود، به همه موضوعاتی که در آن گفته می‌شود توجه شود. من حریصم. من آنجا می‌نشینم و گوش می‌دهم. اینجا نشستید ذکری بگویید، همان طور که نشستید و آرام آرام گوش می‌دهید را کنید؛ برای یک چیزی، برای خودتان. اما حرف‌هایی که مربوط به جلسه عزادار حضرت زهرا(س) نیست، مربوط به مجلس و جلسه عبادت نیست، نباید در این جلسه گفته شود. بگذارید برای وقت دیگری. از این جلسه که بیرون رفتید وقت فراوان است، تماس بگیرید با همدیگر صحبت کنید، حرف بزنید، احوال‌پرسی کنید. هم مستحب است هم لازم و ضروری. اما نه در این جلسه.!!! این جلسه، جلسه است. این جلسه، جلسه کردن، کردن و است. @hagigatevasel
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_دهم 💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید
✍️ 💠 احساس می‌کردم از دهانش آتش می‌پاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را می‌دیدم که با دستی پر از سینه‌اش را گرفته بود و از درد روی زمین پا می‌کشید. سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بی‌رحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش می‌کنم!» 💠 از آینه چشمانش را می‌دیدم و این چشم‌ها دیگر بوی خون می‌داد و زبانش هنوز در خون می‌چرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشم‌هایش به نگاهم شلاق می‌زد و می‌خواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت می‌کنم نازنین!» هنوز باورم نمی‌شد قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم می‌کرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. 💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر می‌شد و او حالم را از آینه می‌دید که دوباره بی‌قرارم شد :«نازنین چرا نمی‌فهمی به‌خاطر تو این کارو کردم؟! پامون می‌رسید ، ما رو تحویل می‌داد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار می‌کردن!» نیروهای امنیتی هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه هم‌پیاله‌های خودش به شانه‌ام مانده بود، یکی از همان‌ها می‌خواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر باورم نمی‌شد و او از اشک‌هایم را حس می‌کرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازه‌ای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!» 💠 دیگر از چهره‌اش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش می‌ترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه می‌چکید. در این ماشین هنوز عطر مردی می‌آمد که بی‌دریغ به ما کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون می‌بارید. در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر جانم شده بود که دلم می‌خواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمی‌دانستم مرا به کجا می‌کشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!» 💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه‌ای روی صندلی مانده که نگاهش را پرده‌ای از اشک گرفت و بی‌هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لب‌هایم از می‌لرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت. موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم می‌لرزید :«اگه می‌دونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمی‌کشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!» 💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. می‌ترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند. سعد می‌ترسید فرار کنم که دستم را رها نمی‌کرد، با دست دیگرش مقابل ماشین‌ها را می‌گرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست. 💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریه‌هایم کلافه شده بود و نمی‌دانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش را تمنا می‌کرد. همیشه از زینبیه دمشق می‌گفت و نذری که در حرم (سلام‌الله‌علیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای مادر ماند و من تمام این را دشمن آزادی می‌دیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. 💠 سال‌ها بود و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر برای همین آزادی، در چاه بی‌انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر رهایی نبود... ✍️نویسنده: 🆔 @mahfa110
💢اسلام دین دعا و گریه ✅فرق انسان مسلمان با غیر مسلمان اینه که اسلام میگوید با ، و و نیاز به همه جا میرسی ولی بقیه میکنن و پیشرفت میکنن مثل اروپایی ها! @jannatolmahdi313 🔵پاسخ: کسانی که این را مطرح میکنند شاید بهتر باشد پیش از اشکال به اسلام لااقل یک دور و کلام اهل بیت را بخوانند. اینکه باید برای رسیدن به و تلاش کرد هیچ شکی نیست. @jannatolmahdi313 به صراحت هم در آماده است: امام رضا(علیه السلام) در رابطه درخواست پیروزی بدون از خدا میفرمایند: هر کس از خداوند، توفیق بطلبد ولی تلاش نکند، خودش را کرده است. 📚مسند الامام الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 283 درخواست از خدا، بدون تلاش و کوشش به جایی نمی رسد و به تعبیر امام، چنین کسی خودش را کرده است؛ مثل آن که کسی از خدا روزی بخواهد، ولی هیچ فعالیتی و تلاشی برای معیشت نکند. 📚در هم سوره هود آیه ۸۸ خداوند میفرماید: @jannatolmahdi313 آنان که در راه ما و می کنند، ما هم راه های خود را به آنها نشان می دهیم پس تلاش و کوشش مقدمه لازم رسیدن به موفقیت است. نه تنها عیب از نیست بلکه عیب از فهم نادرست ما از اسلام است. ۳۱۳👇••🇮🇷•• تشریف بیاورید @jannatolmahdi313
🌱 اگه مامان خونه‌اید اگه اطرافتون مامان می‌شناسید اگه کنارتون یه مامان هست این نیت رو دست به دست کنید برسه به اهلش؛👇👇👇 🔰....هر غذایی که میپزم نه تنها یک امام میکنم، بلکه هر بار نیت میکنم با خوردن این غذا اهل خانه امام رو پیدا کنن و بدنشون ایمن بشه برای کردن تو این راه.... 💚 و چقدر می‌تونه نقش مهمی تو زندگی داشته باشه.... 🇮🇷به بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/4119134328C112e25a644