eitaa logo
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.5هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
563 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ندای قـرآن و دعا📕
262-hejr-ta-1.mp3
4.97M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
هدایت شده از ندای قـرآن و دعا📕
262-hejr-ta-2.mp3
5.15M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 @NedayQran ❣﷽❣ 🌺 🌺 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ 🌺 🌺 ✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨ 🌺 🌺 ✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨ ❤️ ❤️ ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ 🌺 ✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک» (ای تغییردهنده‌ی قلب‌ها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨ 💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎 🌹🕊🌹🕊🌹 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 بهشت ارزانیِ خوبانِ عالَم! 🌼 بهشتِ من تماشای حسین(ع) است... 💚< >💚 😍✋ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♦️ 😍✋ 🔹 ‌‌بٰا هَرنَفسے..؛ *سَلام ڪَردَن﴿؏ـــِشق۔۔𔘓﴾ أست۔۔* _آقـــــآ بہِ تــُᰔـــو۔۔۔اِحتـــــرٰام ڪَردَن ؏ـِـشق۔۔ أست۔۔۔ 🔹‌‌اِسم قَشَنـــــگت ۔۔؛ بِہ میٰان چوُن آیَد۔۔ أز رو؎« أدب» ۔۔! "قیـــــآم ڪَردن ؏ِـــشق أست" عج 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
دل را بہ هـواے دلبرے خوش ڪردیم سر را بہ هـواے سرورے خوش ڪردیم پا را بہ رڪاب صفدرے خوش ڪردیم جان را بہ فداے رهـبرے خوش ڪردیم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
😇 حالا ڪہ نیازی بہ نگاھِ👀دیگران در من نیست... حالا که برای خود جداکرده ایےمرا✋🏻 از هرچہ هست دست مےکشم چرا ڪہ ایمان دارم نگاھِ مادرانۂ تو کفایت مےکند،حتما.😇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 است 🕯و دلمان براى آنهایى که 🌸دیگر نداريمشان تنگ است 🕯پنج شنبه است 🌸جاى خالى عزیزان 🕯دوباره احساس میشود 🌸ارزش داشتن همه عزيزانمان 🕯را بدانيم فرصت بيش از آنچه 🌸فكرش را ميكنيم كوتاه است 🕯روح تمامى درگذشتگان  شاد 🌸 يادشون گرامى و‌ قرین رحمت الهی یادشان کنیم با و ى🌸 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 ادامه قسمت ۱۶۶ او با تاسف سری تکون داد: _واقعا خیلی شورشو درآوردی! 🍃🌹🍃 د
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۱۶۷ او دوباره قدم زد ودر حالیکه دستهاش رو با حالتی عصبی در هم قلاب کرده و باز میکرد با لحنی جدی شروع به حرف زدن کرد: _این مدت که نبودی خیلی اتفاقها افتاد. زندگیم متلاشی شد.خیلی اذیت شدم. خیلی. سعی کردم تا حد ممکن لحنم دلگرم کننده باشه! _میفهمم چی میگی.منم بالا و پایین زندگی رو چشیدم. او با غیض ایستاد و نگاهم کرد. _نه!!! تو مثل من بدبخت نبودی! تو همیشه بهترینها نصیبت میشد! سر کلاس بهترین درس و داشتی..بین استادها محبوب ترین دانشجو بودی..هه!!! هرچی پسر پولدار و خوش تیپ بود خر تو میشد و بعد تازه واسشون طاقچه بالا هم میذاشتی.. حرفش رو قطع کردم وبا ناراحتی گفتم: _اینا رو همیشه گفتی..تا جایی که من یادم میاد تو عادت داری به حسادت و حسرت خوشیهای کوتاه و بی اهمیت دیگرونو خوردن.اینایی که تو میگی فقط تصور توست.و اصلا خوشبختی نیست.تو از من خوشبخت تر بودی.ولی خودت با بی انصافی پشت کردی به خوشبختیهات. او با اشک و عصبانیت چند قدم جلو اومد وگفت: _خفه شوووو!خفه شو عسل..توی لا قبای امل کسی نیستی که بخوای منونصیحت کنی.این من بودم که تو رو آدم کردم.تو یک لباس درست وحسابی تنت نبود.تا چند وقت هروقت آرایش میکردی انگار یک بچه با آبرنگ صورتت رو خط خطی کرده بود.من بهت یاد دادم چیجوری مثل آدمها لباس بپوشی و آرایش کنی.اینقدر بهت یاد دادم که برام شاخ شدی. خودتو گم کردی. با ناراحتی چشمم و باز و بسته کردم و آهسته گفتم: _آره راست میگی.کاش بهم یاد نمیدادی..چون ده سال از خدا دورم کردی.. با کلافگی پوزخند زد و گفت: _هه!! خداااا…رفتی سراغ کسی که هر چی میکشیم از اونه. 🍃🌹🍃 پیشونیم رو با ناراحتی مالیدم وگفتم: _ببین اگه قراره چرت وپرت بگی من میرم. حواستو جمع کن.حرفهای تکراری هم نزن.منو کشوندی اینحا واسه شنیدن این حرفها؟! او اشکهاشو با حرص کنار زد و دستش رو روی کمرش گذاشت.در حالیکه سرش رو به سمت دیگرش متمایل کرده بودبا صدای آروم تری گفت: _نه ..معلومه که واسه این حرفها اینجا نیستی.اینجایی تا بهت بگم زندگیم بخاطر تو به فنا رفت.تو خیلی زرنگ بودی.خودتو از اون کثافت با چشم وابرو نازک کردن برا یک آخوند چشم چرون کشیدی بیرون و زندگیتو سروسامون دادی ولی من.. با عصبانیت از جام بلند شدم و گفتم: _حرف دهنتو بفهم نسیم..اگه یکبار دیگه دهنتو باز کنی و اسم مبارک اونو نجس کنی زنده نمیزارمت.پاکی اون آخوندی که ازش حرف میزنی خیلی بیشتر از اون چیزیه که از ذهن کثیف تو عبور کنه. دوباره پوزخند زد. نفرت وکینه از چشمهاش فوران میکرد.گفت: _آره..میدونم..میدونم. .بخاطر همین پاکیش هم بود که گرفتت.نه چشم وابروت.. ضربان قلبم شدت گرفت.با عصبانیت جملاتم رو توصورتش کوبوندم: _بله بله..بخاطر پاکیش بود بخاطر آقاییش بود.منو گرفت تا از شر شیاطینی چون تو در امان بمونم.. 🍃🌹🍃 باورم نمیشد که مرتکب چنین اشتباهی شده باشم. چرا باز به او اعتماد کردم؟! خدایا من به بنده ت اعتماد کردم چون یقین داشتم تو پشت منی.. ادامه👇👇
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۶۷ او دوباره قدم زد ودر حالیکه دستهاش رو با حالتی عصبی در هم قلاب
👇ادامه قسمت ۱۶۷ 👆 یک احساسی در درونم فریاد زد تو در آغوش خدایی! آغوش خدا امن ترین جای دنیاست.سرم رو تکون دادم و گفتم: _پس همه ی حرفهات و گریه هات دروغ بود نه؟؟ اومده بودی مسجد تو این مدت تا برام تور پهن کنی؟! ای خاک بر سر من که بهت اعتماد کردم. گوشیمو از کیفم در آوردم و شماره ی حاج کمیل رو گرفتم.گوشیمو از دستم قاپ زد و پرتش کرد اونور اتاق. دوباره وحشی شده بود. با صدایی دورگه گفت: _خفه شو و بزار حرفم وبزنم.نترس میری خونتون نگران نباش.هنوز اونقدر گرگ نشدم تا بدرمت به نفعم بود خودم رو کنترل کنم.نسیم خوی وحشیانه ش پیدا شده بود.دوباره با حالتی عصبی اتاق رو دور زد. _کامران یه روز اومد دنبالم.گفت دلم گرفته بریم بیرون.منم ذوق کردم که به من توجه میکنه.زنگ زدم به مسعود گفتم.گفت حله برو.باهاش رفتم تا شب با هم خیابون ها رو گز میکردیم.بهم گفت ازت کفریه.گفت نمیتونه تو رو ببخشه.من خرم بهش میگفتم ولش کن.اون بخاطر شرایط زندگیش اینطوری بوده.سعی میکردم آرومش کنم.اون گریه کرد. میگفت بدون تو زندگی براش میسر نیست.خیلی سعی کردم آرومش کنم.من احمق واقعا دلم براش سوخت.وقت خداحافظی موقعی که داشت منو میرسوند خونه گفت:میشه از این به بعد یکم بیشتر ببینمت؟؟منم از خدا خواسته گفتم:آره! هروقت تو بخوای.از اون روز هی مدام با هم میچرخیدیم.چه با مسعود چه بی مسعود! یه روز وقتی تو کافه ش بساط عیش سه نفرمون به پا بود گفت منم قاتی بازی..گفتیم کدوم بازی؟گفت همون تورکردن بچه مایه دارها.. مسعود گفت بدون عسل دیگه نمیشه. همونجا خون خونم و خورد که لعنت به این عسل که حتی مسعود هم همش تو فکر اونه..حتی وقتایی که.. بدنم یخ کرد..با صدایی لرزون به نسیم گفتم: _خفه شو نسیم.. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌼🍃🌼.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌼.🍃🌼═╝